زبان سیستمی از نشانههاست که معنا و نظم آن برخاسته از روابط نشانهها و عناصر دیگر در داخل این سیستم است و نشات گرفته از زندگی اجتماعی نیست. رسالت هر زبانشناس پرده برداشتن از منطق درونی (ساختاری) است که عناصر داخل سیستم را به هم مرتبط میکند. اگر ساختارگرایان را در جستجوی ژرف ساختهایی بدانیم که در زیر جنبههای ظاهری نظامهای نشانهای قرار دارند؛ زبان شناسان در دستور روایت در پی این ژرف ساختها بودند.