لکچر ۱۱: اینترنت و پایان فراموشی

فهرست مطالب

حریم و مالکیت خصوصی و آزادی بیان:

مقررات و قانون اساسی در قرن ۲۱[1]

پروفسور جفری روزن[2]

دانشکده حقوق دانشگاه جورج واشنگتن

ترجمه‌ی مژگان هاتفی


طبق نظرسنجی شرکت مایکروسافت، ۷۵ درصد از استخدام‌کنندگان و متخصصان منابع انسانی گزارش داده‌اند که شرکت‌هایشان از آن‌ها درخواست کرده‌اند که درباره‌ی داوطلبان استخدام تحقیقات آنلاین انجام دهند و گفته‌اند که بسیاری از آن‌ها برای بررسی و ارزیابی متقاضیان از طیف گسترده‌ای از سایت‌های گوناگون استفاده می‌کنند. از این گذشته، ۷۰ درصد از استخدام‌کنندگان آمریکایی علت عدم پذیرش داوطلبان را اطلاعات یافت‌شده در اینترنت مطرح کرده‌اند. در این لکچر به این موضوع خواهیم پرداخت که اینترنت به چه طرقی می‌تواند تهدیدکننده‌ی توانایی نوآفرینی خودمان و گریز از گذشته‌مان باشد و نیز از برخی فناوری‌هایی خواهیم گفت که می‌توانیم با کمک آن‌ها کنترل‌ چهره‌ای را که به جهان عرضه می‌کنیم دوباره در دست بگیریم.


تجاوز به حریم خصوصی در اینترنت

  • در سال ۲۰۰۶، استیسی اسنایدر[3]، که معلم ۲۵ ساله‌‌ی در حال کارآموزی در دبیرستان کانستوگا ولی[4] پنسیلوانیا بود، عکسی را در صفحه‌ی مای‌اسپیس[5] خود پست کرد که او را با کلاه دزدان دریایی بر سر و در حال نوشیدن از لیوانی پلاستیکی در یک مهمانی نشان می‌داد که در توضیح عکس نوشته بود: «دزد دریایی مست». مدیر دبیرستان به او تذکر داد که این عکس «غیرحرفه‌ای» است و رییس دانشکده‌ی آموزش دانشگاه میلرزویل[6]، یعنی دانشکده‌ای که اسنایدر در آن ثبت‌‌نام کرده بود، نیز عقیده داشت که او در حال تبلیغ مصرف مشروبات الکلی در منظر دانش‌آموزانی است که به سن قانونی نرسیده‌اند.
  • نتیجه آن شد که چند روز قبل از موعد فارغ‌التحصیلی اسنایدر، دانشگاه مدرک معلمی او را رد کرد. اسنایدر با شکایت از دانشگاه چنین استدلال کرد که دانشگاه با توبیخ او به خاطر رفتاری (کاملا قانونی) پس از ساعات کاری حقوق متمم اول او را نقض کرده است. با این حال،‌ در سال ۲۰۰۸، یکی از قضات ناحیه‌ای فدرال این ادعا را رد کرد و این‌طور اظهار داشت که از آنجا که اسنایدر کارمند دولت بوده و عکسش به مسائل خصوصی‌اش مرتبط بوده است و نه منافع عمومی، پست «دزد دریایی مست» او مشمول حمایت متمم اول نمی‌شود.
  • بدیهی است که پیشرفت‌ فناوری غالباً موجب تهدیدهای تازه‌ای برای حریم خصوصی شده است. در سال ۱۹۸۰، در شاید مشهورترین مقاله‌ای که تاکنون در زمینه‌ی حریم خصوصی نوشته شده است، ساموئل وارن[7] و لوییس براندیس[8] از این گله کرده‌اند که به موجب فناوری‌‌های جدید – همچون دوربین کداک و نشریات زرد تابلوید[9] – «شایعه‌پراکنی دیگر منبع بطالت و شرارت نیست بلکه به تجارت تبدیل شده است».
  • با این حال، شایعات اجتماعی معمول عصر طلایی در مقابل حجم انبوهی از افشاگری‌های موجود در عکس‌ها، ویدیوها و پچ‌پچ‌‌های‌ شبکه‌های اجتماعی و دیگر جاهای اینترنت رنگ می‌بازند. فیس‌بوک که در سال ۲۰۰۸ به عنوان بزرگ‌ترین شبکه اجتماعی از مای‌اسپیس پیشی گرفت، در سال ۲۰۱۲ بالغ بر ۹۰۰ میلیون عضو داشت. بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر ثبت‌‌شده در توییتر وجود دارد و کتاب‌خانه‌ی کنگره اعلام کرده است که کل آرشیو پست‌های عمومی توییتر را از سال ۲۰۰۶ گردآوری و به‌طور دائمی ذخیره خواهد کرد.

شایعه‌پراکنی به سبک قدیم در برابر شایعه‌پراکنی در فضای مجازی

  • شایعاتی که در روزگار براندیس و وارن ممکن بود در اتاق‌‌ مهمان‌خانه‌ی منزلی‌‌ ردو‌بدل شوند، امروزه در فیس‌بوک و گوگل ثبت و ضبط می‌شوند و می‌توانند سال‌ها بعد از هر نقطه‌ای بازیابی شوند. امروزه، در برخی محافل، برای دو نفری که ممکن است در آینده شرکای عشقی هم باشند چندان غیرمعمول نیست که قبل از هرگونه قرار ملاقات، با زیر و رو کردن اینترنت دست به بررسی‌ پیشینه‌‌ی یک‌دیگر بزنند تا اطلاعات شخصی هر چه بیش‌تری از دیگری کسب کنند. محرمانه‌‌ترین اطلاعات شخصی به جای آن که تنها به شبکه‌های غیررسمی شایعه‌پراکن محدود شوند، غالبا به شکلی زایل‌نشدنی ضبط و ثبت می‌شوند و توسط هر غریبه‌ای در سراسر جهان قابل‌بازیابی هستند.
  • شایعه‌پراکنی شفاهی راهی برای اِعمال هنجارهای اجتماعی در عین احترام به حریم خصوصی است. وقتی همسایه‌ها درباره‌ی امور خصوصی یک‌دیگر غیبت می‌کنند، کسانی که رفتار بدی از آن‌ها سر زده است خیلی زود تأثیرات غیرمستقیم طردشدگی از اجتماع را احساس خواهند کرد. آن‌گاه افراد خطاکار می‌توانند بدون احساس حمله شدن به چهره‌ی عمومی‌شان، رفتار اشتباه خود را اصلاح کنند و از آن‌جا که تمام طرفین بر اساس مشاهده‌ی فردی به خوبی یک‌دیگر را می‌شناسند، امکان سنجش گزافه‌گویی‌ها نسبت به تصویر بزرگ‌تری که شخصیت فرد ارائه می‌دهد، وجود دارد.
  • با این همه، فضای مجازی با ضبط و انتشار آن نوع اطلاعات خصوصی که قبلاً کنار آب‌سردکن‌‌ها رد‌وبدل می‌شد تمایز میان شایعات شفاهی و کتبی را محو کرده است. پاسخ دادن به شایعات اینترنتی بر خلاف شایعات شفاهی کار دشواری است زیرا مخاطب بالقوه‌ي آن ناشناس و بی‌مرز است. از این گذشته، وقتی شایعات بایگانی می‌شوند، ممکن است سروکله‌شان مکرراً پیدا شود.
  • در روزگار براندیس – و تا همین اواخر، در روزگار ما – باید چهره‌ی سرشناسی می‌بودید تا مردم علناً درباره‌ی‌ شما شایعه‌پراکنی کنند. امروزه همه‌ی ما فهمیده‌ایم که باید انتظار تجسسی را که در گذشته معمولاً پنهانی انجام می‌شده است، برای افراد مشهور و غیرمشهور داشته باشیم. اینترنت هم‌چنین امکان چشم‌چرانی، بدن‌‌نمایی و بی‌مبالاتی‌های سهوی بی‌سابقه‌ای را ایجاد می‌کند.
  • ما تازه شروع به درک هزینه‌های عصری کرده‌ایم که در آن، بسیاری از چیزهایی که می‌گوییم و چیزهایی که دیگران درباره‌ی ما می‌گویند به فایل‌های دیجیتال دائمی و عمومی از ما بدل می‌شوند. این حقیقت که گویی اینترنت هرگز قرار نیست چیزی را فراموش کند، تهدید‌کننده‌ی توانایی ما برای کنترل هویت‌مان و حفظ گزینه‌ی بازآفرینی خودمان و از نو آغاز کردن و از میان برداشتن گذشته‌های نه چندان درخشان‌مان، در سطحی تقریباً اگزیستانسیال است. در جوامع سنتی، یعنی جایی که قدم‌های اشتباه نظاره می‌شوند اما لزوماً ثبت و ضبط نمی‌شوند، محدودیت‌های حافظه‌ی بشر این اطمینان را ایجاد می‌کند که گناهان افراد در نهایت فراموش خواهند شد.
  • در سرتاسر جهان، رهبران سیاسی، دانش‌پژوهان و شهروندان به دنبال پاسخی برای چالش به دست گرفتن کنترل هویت‌مان در جهان دیجیتال هستند که جهانی است که هرگز فراموش نمی‌کند. در ایالات متحده، گروهی از متخصصان حوزه‌ی فناوری، دانش‌پژوهان رشته‌ی حقوق و متفکران سایبری در حال کاوش راه‌های غیرحقوقی برای بازآفرینی امکان فراموشی دیجیتال هستند. این رویکردها هدف مشترکی دارند که عبارت است از اعاده‌ی نوعی کنترل بر هویت‌مان؛ یعنی توانایی بازآفرینی خودمان،‌ گریز از گذشته‌مان و بهسازی خودی که به جهان عرضه می‌کنیم.

چگونه از خود محفاظت کنیم

  • کسانی‌که گمان می‌کنند شهرت و اعتبار آنلاین آن‌ها به واسطه‌ی یک یا دو حادثه‌ی موردی به‌طور غیرمنصفانه‌ای لکه‌دار شده است، حالا گزینه‌ای عملی در اختیار دارند: مشاوره با مؤسسه‌ای همچون Reputation.com که به شما وعده‌ی پاکسازی وجهه‌ی آنلاین‌تان را می‌دهد. این مؤسسه موفق‌ترین نمونه در میان چند استارت‌آپ معدودی است که در زمینه‌ی اعتبار و وجهه‌ی افراد فعالیت می‌کنند و پس از سربرآوردن دغدغه‌های حریم خصوصی به واسطه‌ی فیس‌بوک و گوگل به سرعت رشد کرده‌اند. این شرکت به طور رایگان اعتبار آنلاین شما را تحت نظر می‌گیرد و ضمن تماس شخصی با وب‌سایت‌ها، از آن‌ها درخواست می‌کند که موارد مشکل‌ساز را حذف کنند.
  • مؤسسه‌ي Reputation.com، علاوه بر این، می‌تواند به کمک نوعی فناوری بهینه‌سازی جستجو که کسب‌وکارها برای بالا کشیدن جایگاه پروفایل‌‌شان در گوگل‌ از آن استفاده می‌کنند، شبکه‌ی وب را به رگبار اطلاعات مثبت یا خنثی درباره‌ی مشتریان خود ببندد و با ایجاد صفحات وب جدید یا با تکثیر لینک‌ صفحات موجود این اطمینان را ایجاد کند که آن‌ها در رأس صفحه‌ی جستجوی گوگل ظاهر خواهند شد. Reputation.com با ارتقاء خودکار رتبه‌ی گوگل لینک‌های مثبت، موجب می‌شود لینک‌های منفی به صفحات بعدی جستجوی گوگل رانده شوند و یافتن‌شان سخت‌تر شود.
  • این امکان وجود دارد که دستگاه‌های ذخیره‌‌ی داده‌های دیجیتال بتوانند به نحوی برنامه‌ریزی شوند که آن دسته از عکس‌ها، پست‌ها یا دیگر اطلاعاتی را که تاریخ انقضاء‌شان سر رسیده‌ است، حذف کنند. در حقیقت، همین حالا اپلیکیشن‌هایی مرتبط با حریم خصوصی وجود دارند که گزینه‌ی منهدم‌سازی اطلاعات را عرضه می‌کنند. اپلیکیشنی به نام تایگرتکست[10] این امکان را در اختیار فرستنده‌ی پیام متنی قرار می‌دهد که محدوده‌ی زمانی مشخصی را – از یک دقیقه تا ۳۰ روز –  تعیین کند تا پس از آن موعد، متن پیام از سرورهای شرکتی که در آن ذخیره شده است و بنابراین، از تلفن‌های فرستنده و گیرنده به کلی پاک شود.
  • تاریخ‌ انقضاء را می‌توان به شیوه‌های گوناگون و با گستردگی بیش‌تری به اجرا درآورد. برای مثال، محققان دانشگاه واشنگتن درحال ساخت یک فناوری تحت عنوان «ونیش»[11] هستند که اطلاعات الکترونیک را پس از بازه‌ی زمانی مشخصی «خودتخریب»[12] می‌سازد. ونیش به جای تکیه بر گوگل، فیس‌بوک یا هات‌میل برای حذف اطلاعات ذخیره‌شده در «فضای ابری[13]» یا به عبارتی، سرورهای توزیع‌شده‌ی[14] آن‌ها، داده‌ها را رمزنگاری می‌کند و سپس کلید رمزنگاری را «می‌شکند». کامپیوتر شما برای خواندن داده‌ها باید دوباره تکه‌های کلید را سرهم کند، اما این تکه‌ها با گذشت زمان دچار «ساییدگی» یا «خوردگی» می‌شوند و از جایی به بعد، سند مذکور دیگر قابل خوانده ‌شدن نیست.
  • فیس‌بوک، اگر بخواهد، می‌تواند تاریخ‌ انقضاء را در پلتفرم خود اجرایی کند و کاری کند که داده‌های ما پس از مدت زمان معینی ناپدید شوند – مگر آن که خود کاربر تعیین کرده باشد که می‌خواهد این اطلاعات برای همیشه باقی بمانند. حمایت فیس‌بوک از توسعه‌ی اپلیکیشن‌هایی به سبک «ونیش» می‌تواند گزینه‌‌‌‌ی دل‌پسندتری برای کاربرانش باشد تا برای آن دسته از کاربرانی که نگران حریم خصوصی هستند امکان ناپدیدسازی اطلاعات خود را فراهم می‌کند، بدون آن که حالت پیش‌فرض را بر همه‌ی کاربران فیس‌بوک تحمیل کرده باشد. با این حال، تاکنون، حرکت مارک زاکربرگ، مدیرعامل فیس‌بوک، در جهت عکس بوده است؛ یعنی در جهت شفافیت، نه حریم خصوصی.
  • در نهایت، آینده‌ی هویت و وجهه‌ی آنلاین ما نه فقط توسط قوانین و فناوری‌ها بلکه توسط هنجارهای اجتماعی همواره در تغییر نیز شکل‌ می‌گیرد و در حال حاضر هنجارهایی در حال شکل‌گیری‌اند تا فضاهای عمومی محرمانه‌‌ای[15] را – بدون اجازه‌ی انتشار هیچ عکس، پست‌ توییتر یا وبلاگی-  بازآفرینی کنند.
  • با این همه، چه اتفاقی می‌افتد وقتی افراد از این هنجارها تخطی می‌کنند و با استفاده از توییتر یا تگ کردن عکس‌ها به نحوی موجب شرمساری جدی دیگران ‌‌می‌شوند؟ جهانی را تصور کنید که در آن، هنجارهای تازه‌ای شکل می‌گیرند که بخشیدن و فراموش کردن گناهان دیجیتال دیگران را برای افراد آسان‌تر می‌کنند. ایجاد این نوع هنجارهای اجتماعی ممکن است کار دشواری باشد. در حقیقت، تحقیقات در زمینه‌ی روان‌شناسی رفتاری نشان می‌دهند که افراد به اطلاعات بد نسبت به اطلاعات خوب توجه بیش‌تری نشان می‌دهند. 

حریم خصوصی به عنوان نوعی کنترل

  • ایده‌ی حریم خصوصی به عنوان نوعی کنترل از سوی شمار زیادی از پژوهشگران حوزه‌ی حریم خصوصی مطرح می‌شود، اما بی‌رحمانه به نظر می‌رسد که بگوییم افرادی همچون استیسی اسنایدر اگر مسئولانه از تنظیمات حریم خصوصی خود استفاده نکنند، باید تا ابد با عواقب آن سر کنند.
  • حریم خصوصی از ما در برابر قضاوت‌های غیرمنصفانه‌ی خارج از متنی که از برخی اطلاعات خصوصیِ درزکرده برخلاف میل و اراده‌ی ما آب می‌خورند، حفاظت می‌کند؛‌ اما ممکن است ما بر اساس برخی اطلاعات عمومی‌شده که ضمن انتخابی غیرعاقلانه برای مخاطب نادرستی فاش کرده‌ایم، درست همین‌‌قدر غیرمنصفانه‌ در خارج از متن قضاوت شویم.
  • از این گذشته، تمرکز سطحی بر حریم خصوصی به عنوان نوعی کنترل باعث می‌‌شود چیزی را از قلم بیاندازیم که امروزه افراد واقعا در اینترنت نگران آن هستند. به نظر می‌رسد خواسته‌ی مردم صرفاً این نیست که کنترل تنظیمات حریم خصوصی‌شان را در دست داشته باشند؛ بلکه آن‌ها می‌خواهند بر وجهه‌ی آنلاین خود کنترل داشته باشند. با این حال، این ایده که هر کدام از ما می‌تواند کنترل وجهه‌ی خود را در دست بگیرد مسلماً خواب‌وخیالی بیش نیست.
  • حقیقت این است که ما در جهان فیس‌بوک و گوگل، امکان کنترل بر آن‌چه دیگران درباره‌ي ما می‌گویند یا می‌دانند یا فکر می‌کنند نداریم – و واقع‌بینانه، نمی‌توانیم درخواست دریافت عزت و احترامی را که فکر می‌کنیم مستحق آن هستیم از دیگران داشته باشیم. با این همه، اگر نمی‌توانیم فکر، سخن یا نظر دیگران درباره‌ي خودمان را کنترل کنیم، می‌توانیم بر عکس‌العمل خودمان نسبت به عکس‌ها، ویدئوها، وبلاگ‌ها و پست‌های توئیتری که احساس می‌کنیم چهره‌‌ای غیرمنصفانه‌ از ما به نمایش گذاشته‌اند، کنترل داشته باشیم.
  • تحقیقی که اخیراً انجام شده است، نشان می‌دهد که علی‌رغم این تصور همگانی که افراد از فضای آنلاین برای نشان دادن تصویری بی‌عیب‌ونقص یا بهتر از آن‌چه هستند استفاده می‌کنند، آن‌ها در فیس‌بوک و سایر شبکه‌های اجتماعی شخصیت واقعی خود را بروز می‌دهند. ساموئل گاسلینگ[16]، یکی از استادان روانشناسی که این تحقیق را انجام داده است،‌ نسبت به پیامدهای این تحقیق برای احتمال بخشش دیجیتال خوش‌بین است. او اذعان می‌کند که فناوری‌های اجتماعی ما را به ادغام کردن هویت‌هایی وا می‌دارند که قبلا منفک از یک‌دیگر بوده‌اند؛ ما دیگر نمی‌توانیم یک «خود» چندپاره داشته باشیم: «خودی مختص به خانه یا خانواده،‌ خودی مختص به دوستان، خودی مختص به اوقات فراغت، خودی مختص به کار».
  • شاید جامعه نسبت به تصاویر مستی افراد در فیس‌بوک به همان نحوی که گاسلینگ انتظار دارد، بخشندگی بیش‌تری نشان دهد و برخی ممکن است از پایان دادن به خود چندپاره استقبال کنند، به این دلیل که افراد را از بدرفتاری و ریاکاری باز می‌دارد. مخالفان خودِ چندپاره نگاه یک‌پارچه‌ای به شخصیت انسان دارند که نقاب‌های اجتماعی را راهی برای غلط جلوه دادن خود حقیقی می‌داند.
  • با این حال، همان‌طور که اروین گافمنِ[17] جامعه‌شناس در دهه‌ی ۱۹۶۰ استدلال می‌کند، این برداشت از شخصیت ساده‌انگارانه و گمراه‌کننده است. افراد به جای آن که رفتاری منطبق بر کاراکتری واحد داشته باشند، بخش‌های مختلفی از خود را در بسترهای مختلفی آشکار می‌سازند.
  • گافمن به این نیز معتقد بود که انسان‌ها، همچون هنرپیشگان تئاتر، به فضاهایی در پشت‌صحنه نیاز دارند تا بتوانند نقاب‌های عمومی خود را از چهره بردارند،‌ جُک‌های رکیک تعریف کنند، ذهن خود را جمع‌‌وجور کنند و تنش‌هایی را از خود بتکانند که جزء اجتناب‌ناپذیر عملکرد عمومی آن‌ها است. در اقتصاد نوینِ تبادل اطلاعات، کارمندان اداری به طور فزاینده‌ای مجبور به کار کردن تحت نظارت مداوم هستند.
  • جامعه‌ی انسانی حریم خصوصی را ارج می‌نهد زیرا این امکان را برای افراد فراهم می‌کند که جنبه‌های مختلف شخصیت خود را در بسترهای متفاوتی پرورش دهند و در آن واحد، ادغام اجباری هویت‌هایی که معمولاً منفک از هم بوده‌اند خسارات زیادی را در پی خود به جای می‌گذارد.
  • سرانجام این‌که شخصیت ما نمی‌تواند توسط غریبه‌ها و بر اساس پروفایل‌های فیس‌بوک یا گوگل‌مان قضاوت شود؛ تنها کسانی می‌توانند شخصیت ما را قضاوت کنند که ما را می‌شناسند و فرصت دارند که نقاط ضعف و قوت ما را چهره به چهره و در متن حوادث با درک و بینش ارزیابی کنند. در این اثنا، همین‌طور که همه‌ی ما به چالش‌های زیستن در جهانی عاری از فراموشی برمی‌خوریم، نیاز به یادگیری اشکال جدیدی از هم‌دلی، راه‌های تازه‌ی تعریف خودمان بدون ارجاع به آن‌چه دیگران درباره‌ی ما می‌گویند و راه‌های جدید بخشش یک‌دیگر به خاطر ردپاهای دیجیتالی که تا ابد پشت سرمان خواهند بود، داریم.

[1] Privacy, Property, and Free Speech: Law and the Constitution in the 21st Century

[2] Professor Jeffrey Rosen

[3] Stacy Snyder

[4] Conestoga Valley

[5] Myspace

[6] Millersville University

[7] Samuel Warren

[8] Louis Brandeis

[9] tabloid press

[10] TigerText

[11] Vanish

[12] Self-destruct

[13] cloud

[14] distributed servers

[15] off-the-record

[16] Samuel Gosling

[17] Erving Goffman