تاثیر استفاده از رسانه‌های اجتماعی بر زنان و دختران / فصل چهارم

فهرست مطالب

تاثیرات اجتماعی رسانه‌های اجتماعی بر زنان و دختران

IPOL مدیریت‌های عمومی در کمیسیون اروپا – دپارتمان سیاست‌های حقوق و امور قانون اساسی برای شهروندان

ترجمه‌ی مصطفی خسروی

این فصل به بررسی تاثیرات رسانه‌های اجتماعی در ارتباط با این موضوع که رسانه‌های اجتماعی افکار عمومی و نگرش‌های اجتماعی را نسبت به زنان و دختران شکل می‌دهد، خواهد پرداخت. اگر چه شناسایی و تعیین کمیت چنین تاثیراتی به دلیل این که رسانه‌های اجتماعی به روش‌های پیچیده با عوامل آفلاین گوناگون تعامل دارند دشوار است اما پژوهش‌های رو به رشدی وجود دارد که به این مسائل اجتماعی به صورت گسترده‌تر می‌پردازد. با توجه به این که رسانه‌های اجتماعی نه تنها افکار عمومی را منعکس می‌کنند، بلکه به نوعی به آن شکل‌ هم می‌دهند، بدین صورت که مهم است که در نظر بگیریم که چگونه سوگیری ادراک را با توجه به کلیشه‌های جنسیتی و استانداردهای زیبایی هنجاری و همچنین در زمینه رضایت جنسی و استقلال جنسی زنان تسهیل و تقویت می‌کنند. این فصل به هنجارهای جنسیتی، مشارکت مدنی، کلیشه‌های فرهنگی و تاثیر منوسفیر[1]و پورنوگرافی بر زنان و دختران می‌پردازد.

تقویت هنجارهای جنسیتی

در حالی که بخش 3.2 تاثیر رسانه‌های اجتماعی بر نگرانی‌های مربوط به سلامت روانی مربوط به بدن را مورد بحث قرار می‌دهد، این تاثیرات همچنین به انتظارات و هنجارهای اجتماعی گسترده‌تر در مورد نحوه نگاه و رفتار زنان نیز گسترش می‌یابد. ماهیت بصری بسیاری از پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی به این معنی است که جوانان بیش از هر زمان دیگری در معرض تصاویری از بدن زنان قرار می‌گیرند، که بسیاری از آن عکس‌ها برای برجسته کردن برخی ویژگی‌ها و پنهان کردن عیوب ویرایش شده‌اند. این امر به «پداگوژی عیب» کمک کرده است، که در آن زنان جوان تشویق می‌شوند تا خود را موشکافی کنند، که منجر به نسل جدیدی از «نظارت نانو» می‌شود. به ویژه زنان جوان نسبت به فهرست روز افزون ویژگی‌های فیزیکی مانند اندازه‌ی منافذ و دور ران که به طور مرتب در رسانه‌های اجتماعی دستکاری می‌شوند، احساس ناامنی می‌کنند. مشخص شده است که این فشارها به طور مستقیم به تبلیغات هدفمند در رسانه‌های اجتماعی مربوط می‌شود که جراحی‌های زیبایی و نوشیدنی‌ها و مکمل‌های پوست، مو و ناخن را همراه با زندگی «تمیز» تبلیغ می‌کنند. یک مطالعه بزرگ آمریکایی نشان می‌دهد که عباراتی مانند « خودزشت‌انگاری[2] اسنپ‌چت» و «خودزشت‌انگاری سلفی» وارد فرهنگ لغت عمومی شده‌اند که منعکس‌کننده‌ی تجارب ناسازگار فزاینده‌ی زنان جوان بین نحوه‌ی نگرش آن‌ها از طریق این «فیلترهای زیبایی» و نحوه‌ی مشاهده چهره‌ها و بدن‌های ویرایش نشده‌شان است. نظرسنجی EU Kids Online نشان می‌دهد که این فرآیند می‌تواند از سنین پایین شروع شود، با احتمال بیشتری که دختران محتوایی را ببینند که «راه‌هایی برای لاغر بودن» را نشان می‌دهد، اگر چه سطح کلی قرار گرفتن در معرض برای هر دو جنس پایین بود.

بنابراین، اگر چه رسانه‌های اجتماعی این پتانسیل را دارند که به کاربران اجازه دهند آزادانه‌تر خود را بیان کنند و هویت‌های آنلاین را در یک محیط جدید آزمایش کنند. در واقعیت تنظیمات دیجیتال، اغلب هنجارهای جنسیتی دنیای آفلاین را تکرار، مستحکم و گاهی اوقات حتی تقویت می‌کنند. برای مثال، در مطالعه‌ای که توسط رز و همکاران از 300 عکس پروفایل فیسبوک انجام شد، محققان تفاوت‌های قابل توجهی را از نظر نحوه‌ی ارائه خود در زنان و مردان دریافتند: در حالی که مردان بیشتر به عنوان فعال و مستقل ظاهر می‌شوند، زنان بر وابستگی، جذابیت و احساسات تاکید دارند. به طور مشابه، در یک مطالعه بین‌المللی روی 500 عکس پروفایل فیسبوک، تیفرت و ویلانی‌یاوتز[3] دریافتند که عکس‌های نمایه مردان وضعیت و ریسک‌پذیری را برجسته می‌کنند، در حالی که عکس‌های پروفایل زنان بر روابط خانوادگی و بیان عاطفی تاکید می‌کنند. همچنین اخیرا، بوتکوفسکی و همکاران[4] دریافته‌اند که نمایش‌های کلیشه‌ای جنسیتی اغراق‌آمیز در سلفی‌ها با سطح بالاتری از بازخورد مثبت در قالب لایک و کامنت همراه است که به نوبه‌ی خود انتظارات زنان را در مورد تصویر بدن ایده‌آل تقویت می‌کند. در مجموع، این یافته‌ها نشان می‌دهد که علیرغم پیش‌بینی‌های اولیه مبنی بر این که اینترنت ممکن است کاربران را از هویت‌ها و هنجارهای محدودکننده‌ی جنسیتی رها کند، تاکید بر محبوبیت و لایک‌هایی که در هزینه‌های پلتفرم و سیاست‌های الگوریتمی پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، مانند فیسبوک و اینستاگرام، که در درجه اول یک اثر محافظه‌کارانه جنسیتی بر نحوه ارائه خود کاربران وجود دارد، اعمال می‌شود.

برعکس، انتخاب‌های طراحی پلتفرم جایگزین می‌توانند بر این فرآیند تاثیر مثبت بگذارند. به عنوان مثال، اینستاگرام اخیرا یک ابتکار آزمایشی را انجام داده است که شامل پنهان کردن لایک‌های کاربران می‌شود تا این پلتفرم تحت فشار و رقابتی کمتر باشد. در این آزمایش، کاربران می‌توانستند لایک‌های خود را ببینند، اما فالوورهای آن‌ها نمی‌توانستند ببینند که پست آن‌ها چند لایک دریافت کرده است. در یک مطالعه مبتنی بر نظرسنجی که توسط والاس و بویل[5] انجام شد، محققان دریافتند که این ابتکار با یک تغییر مثبت در رفاه، به‌ ویژه از نظر احساس تنهایی کاربران مرتبط است. این پژوهش نشان می‌دهد که می‌توان از تغییرات ظریف پلتفرم برای به چالش کشیدن آسیب‌های خاص، که البته احتمالا غیرعمدی هستند، استفاده کرد که نابرابری‌های جنسیتی را تقویت می‌کنند و به اضطراب و ناراحتی کاربر کمک می‌کنند. به طور مشابه، تیلور و همکاران مداخلات طراحی، از جمله «تحرکات همدلی» را با هدف افزایش مسئولیت پذیری و همدلی در بین تماشاگران در موارد قلدری آنلاین توسعه دادند. نتایج آن‌ها نشان می‌دهد که افزایش شفافیت اجتماعی در رسانه‌های اجتماعی مسئولیت‌پذیری و همدلی بیشتر را تشویق کرده و در نتیجه رفتار تماشاگران را بهبود می‌بخشد. با این حال، آن‌ها دریافتند که «تحرکات همدلی» تاثیر قابل ‌توجهی ندارد و برای اجرای آزمایشی طرح‌ها و امکانات جایگزین با هدف ترویج رفتارهای اجتماعی به کار بیشتری نیاز است.

تاثیر آزار و اذیت بر مشارکت حرفه‌ای و مدنی

مشخص شده است که سوء استفاده آنلاین زن‌ستیزانه بر حوزه‌های شخصی، سیاسی و حرفه‌ای تاثیر می‌گذارد؛ این اثرات می‌تواند پس از خروج فرد از سیستم به شکلی طولانی مدت ادامه داشته باشد. گزارش 2017 عفو بین‌الملل یک اثر سرکوب‌کننده‌ی ناشی از آزار و اذیت زنان جوان را در فضای مجازی شناسایی کرد، به طوری که 76 درصد از پاسخ‌دهندگان گفتند که سوءاستفاده‌ی آنلاین بر نحوه‌ی استفاده آن‌ها از رسانه‌های اجتماعی تاثیر می‌گذاشت و 32 درصد گفتند که آن‌ها مجبور شده‌اند به طور کامل از ارسال پست صرف‌ نظر کنند. انگیزه‌ی خودسانسوری و امتناع زنان از شرکت در مکالمات خاص نه تنها به خاطر ترس از حریم خصوصی و امنیت خود، بلکه برای خانواده‌هایشان نیز بوده است. به طوری که 24 درصد از پاسخ‌دهندگان گفتند که آزاری که دریافت کرده‌اند آنان را برای امنیت خانوادگی‌یشان ترسانده است.

آزار و اذیت در حوزه سیاست نیز تاثیر منفی ویژه‌ای بر مشارکت زنان دارد. زنان بسیار مشهود در عرصه‌ی سیاست، نرخ بیشتری از نظرات غیرمدنی را در رسانه‌های اجتماعی جذب می‌کنند و در زمینه انتخابات ریاست ‌جمهوری ایالات متحده در سال 2016 نشان داده شده است که سخنان نفرت‌انگیز زن‌ستیزانه‌ی آنلاین، تاثیر وحشتناک ملموسی را بر بیان خود و مشارکت سیاسی زنان داشته است. به طور مشابه، بود[6] دریافت که زنان عمدا خود را کمتر در معرض دیده شدن قرار می‌دهند و در رسانه‌های اجتماعی به عنوان راهبردی برای اجتناب از واکنش‌های خصمانه، کمتر در مورد سیاست صحبت می‌کنند. کوچ-ماکالسکا[7] و همکارانش تفاوت بزرگتری از شکاف جنسیتی را در توییتر با مقایسه در فیسبوک هنگام بحث در مورد سیاست مشاهده کرده‌اند و دریافتند که تجربه مرضیح[8]، به معنای مردانی که موضوعات را برای زنان از موقعیت فرضی دانش بیشتر، توضیح می‌دهند، به ویژه در توییتر رایج است، بدین صورت که 54 درصد از شرکت کنندگان زن گفتند که آن را تجربه کرده‌اند. محققان پیشنهاد می‌کنند که این تفاوت در رفتار مردان در توییتر به عنوان یک عامل بازدارنده برای زنان در ارتباط با بحث‌های سیاسی در این پلتفرم عمل می‌کند.

هدف قرار دادن روزنامه نگاران زن نیز تاثیر مخربی بر محیط‌های کاری روزنامه نگاری و همچنین تاثیری سرد کننده بر گفتمان عمومی داشته است. بنابراین، حمله به روزنامه نگاران زن علاوه بر آسیب شخصی بر مشارکت حرفه‌ای و مدنی نیز تاثیر منفی می‌گذارد. بکی گاردینر[9] در یک مطالعه‌ی گسترده در مورد نظرات در روزنامه‌ی بریتانیایی گاردین دریافت که از ده روزنامه‌نگار مورد هدف، هشت نفر زن بودند. با توجه به این که تنها 28 درصد از نویسندگان گاردین زن هستند، این یافته به ویژه قابل توجه است. رنگین‌پوستان نیز به طور نامتناسبی مورد هدف قرار گرفتند. آزار و اذیت آنلاین علیه روزنامه‌نگاران نیز به‌ طور نامتناسبی بر زنانی تاثیر می‌گذارد که بیشتر در اخبار دیده می‌شوند و هدف قرار گرفتن سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران زن اغلب بر ظاهر و ویژگی‌های فیزیکی آنان متمرکز است. بنابراین این نوع از دیده شدن ممکن است زنان را از گرفتن موقعیت‌های برجسته باز دارد. این مورد توسط آدامز[10] پشتیبانی می‌شود، او خاطرنشان می‌کند که زنانی که در مورد فناوری می‌نویسند، هدف خاصی برای سوء استفاده هستند و بسیاری از آن‌ها هویت واقعی خود را برای اجتناب از این آسیب پنهان کرده‌اند.

به گفته بینز[11]، زنان بیشتر از مردان احتمال دریافت توهین یا تهدید را گزارش می‌کنند و همچنین واکنش‌های عاطفی قوی‌تری به سوءاستفاده از خود نشان می‌دهند. در این مطالعه، بسیاری گزارش دادند که ترس از سوء استفاده تاثیر منفی بر حرفه‌ی آن‌ها از جمله ترک شغل و خودسانسوری، داشته است. آدامز دریافت که روزنامه‌نگاران زن بیشتر از روزنامه‌نگاران مرد از استراتژی‌های اجتنابی، از جمله پنهان‌کردن هویت خود، به عنوان واکنشی به حملات آنلاین استفاده می‌کنند. این راهبردهای کاهش، پیشگیری و اجتناب نیز مستلزم مقدار قابل توجهی کار عاطفی است. بنابراین بر فشار کاری و سطوح استرس خبرنگاران زن می‌افزاید. یک مطالعه در پنج کشور، از جمله مجارستان و ایتالیا، نشان داد که آزار و اذیت و سوءاستفاده آنلاین اغلب به عنوان تاکتیکی برای ساکت کردن زنان و منع مشارکت استفاده می‌شود. زنانی که برای این مطالعه مصاحبه کردند، که شامل شرکت کنندگانی مانند سیاست‌مداران، فعالان و وکلای حقوق بشر بود، اظهار داشتند که برخی از شدیدترین سوء‌استفاده‌هایی که با آن‌ها مواجه شده‌اند در واکنش به کارشان بوده است که بر بهبود زندگی و حقوق زنان، به‌ ویژه پناهندگان و اقلیت‌ها متمرکز بود. به طور مهمی، این مطالعه مشخص کرد که این سوء‌استفاده می‌تواند توسط بازیگران مستبد و رژیم‌های سیاست‌مدار برای خاموش کردن مخالفان هماهنگ شود و در برخی موارد، با مداخلات خارجی و کمپین‌هایی که اطلاعات نادرست را نشر می‌دهند ارتباط دارد. در نهایت، تجارب آزار و اذیت یا تعاملات پرخاشگرانه نه تنها تاثیری بر ساکت کردن تک تک زنان دارد، بلکه آن‌ها همچنین هشداری برای سایر زنان در مورد عواقب مشارکت آنلاین و ابراز وجود هستند. «اثر سرد کننده» حاصل یک تهدید اساسی برای فرآیندهای دموکراتیک است. همان طور که گین[12] می‌گوید، «اگر زنان نتوانند بدون ترس از سخنان نفرت‌انگیز یا آزار و اذیت کار کنند، خود را نمایندگی کنند، یا عقاید سیاسی-جنسیتی را به صورت آنلاین بیان کنند، چشم‌انداز برابری جنسیتی و دموکراسی عموما تیره‌تر است». به گفته مارتین، خشونت آنلاین جنسیتی علیه روزنامه‌نگاران اکنون باید به‌ عنوان یک موضوع حکمرانی آنلاین چند سطحی به جای یک موضوع ایمنی شخصی، با حمایت بهتر از سوی همتایان، کارفرمایان و نهادهای قانونی و سیاسی مورد بررسی قرار گیرد.

  در نهایت، این نه تنها حرفه‌ای‌های سطح بالا هستند که در معرض این نوع سوءاستفاده‌های آنلاین قرار می‌گیرند، بلکه زنانی هستند که معیشت‌شان به رسانه‌های اجتماعی وابسته است. برای مثال، اینفلوئنسرهای اینستاگرام با یک «پیوند اعتبار»[13] با جنسیت منحصر به ‌فرد مواجه می‌شوند که به موجب آن از آنان انتظار می‌رود قابل مشاهده، آسیب‌پذیر و معتبر باشند اما در عین حال اغلب به دلیل واقعی بودن و صریح بودن مورد انتقاد قرار می‌گیرند یا در برخی موارد به دلیل «اجرای» این اصالت است که مورد انتقاد قرار می‌گیرند زیرا به اندازه‌ی کافی واقعی نیستند. اینفلوئنسرهای مرد مجبور نیستند این تعادل را رعایت کنند، بلکه تمایل دارند در هر پست پول بیشتری نسبت به اینفلوئنسرهای زن دریافت کنند و عموما از آن‌ها خواسته می‌شود تا طیف وسیع‌تری از محصولات و خدمات را تبلیغ کنند. یک مطالعه موردی استرالیایی از 15 موردی که در آن سوءاستفاده‌ی سایبری تاثیر مستقیمی بر معیشت زنان داشت، به فقدان حمایت‌هایی اشاره کرد که برای حمایت از زنانی که آنلاین کار می‌کنند، وجود دارد. نویسنده استدلال می‌کند که سوء استفاده‌ی آنلاین نوعی آزار و اذیت در محل کار است، اما به دلیل محو شدن خطوط بین زمینه‌های شخصی و حرفه‌ای آنلاین، سوءاستفاده‌ی سایبری تحت پوشش حفاظت‌های موجود در محل کار قرار نمی‌گیرد. جِین از اصطلاح «وندالیسم اقتصادی» برای توصیف این شکل جدید و موذیانه‌ی سوءاستفاده‌ی آنلاین استفاده می‌کند. استفاده از کلمه «وندالیسم» مهم است، زیرا به معنای قصدی عامدانه برای تخریب شهرت، از بین بردن مشاغل و خرابکاری معیشت است. علاوه بر این، مسئولیت محافظت از افراد در برابر نفرت سایبری جنسیتی اغلب بر عهده‌ی خود اهداف است. در نهایت، پژوهش جِین با زنان معمولی مهم است زیرا این ایده را به چالش می‌کشد که این نوع سوءاستفاده محدود به زنانی است که دارای مشخصات عمومی مانند سیاست‌مداران، روزنامه‌نگاران یا فعالان فمینیست صریح هستند.

کلیشه‌سازی فرهنگی و مشارکت

امکانات تکنولوژیکی پلتفرم‌های مختلف فرهنگ‌های ارتباطی متفاوتی را پرورش می‌دهد که با گذشت زمان، توسط کاربران به روش‌های جنسیتی خاص جذب شده و توسط آن‌ها تغییر شکل می‌دهند. به عنوان مثال، کوچ-ماکالسکا و همکارانش دریافتند که زنان کمتر از مردان در توییتر فعال هستند که به نظر آن‌ها ممکن است به این واقعیت نسبت داده شود که شبکه‌های توییتر عمدتا از روابطی ضعیف تشکیل شده‌اند، در حالی که شبکه‌های فیسبوک تمایل دارند بر پایه‌ی پیوندهای قوی‌تر ساخته شود. بنابراین، در حالی که توییتر با تعامل با غریبه‌ها که اغلب ناشناس هستند، مشخص می‌شود و بیشتر عمومی و بیرونی هستند. تعاملات فیسبوک معمولا در میان دوستان و خانواده رخ می‌دهد، که رفتار غیرمدنی را منع می‌کند. این امر در حالی است که تنظیمات حریم خصوصی محافظت بیشتر و ارتباطات عمومی کمتر را تسهیل می‌کند. در نتیجه، توییتر شکاف جنسیتی را تقویت می‌کند زیرا زنان بیشتر از مردان تمایلی به کنارگیری از درگیری دارند، در حالی که این شکاف در فیسبوک کمتر قابل مشاهده است.

الگوریتم‌های توصیه‌کننده همچنین برای پیشنهاد محتوای کاملا متفاوت به کاربران مختلف از نظر سن، جنسیت، قومیت و فعالیت قبلی کار می‌کنند. در نتیجه کاربران، پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب و تیک‌تاک را به روش‌های بسیار متفاوتی تجربه می‌کنند. برای مثال، آزمایش اخیری که توسط ریست استرالیا[14] انجام شد، حساب‌های جعلی را با نام‌های مستعار مردانه‌ی جوان ایجاد کرد و تفاوت‌های توصیه‌ها را بین کسانی که از حساب‌های افراطی دنبال می‌کردند و کسانی که محتوای جریان اصلی را دنبال می‌کردند، نظارت کرد. آن‌ها دریافتند که همه‌ی حساب‌ها توصیه‌هایی در مورد مانوسفر و محتوای ضد زن دریافت کرده‌اند، زیرا به نظر می‌رسد الگوریتم‌ها این محتواها را صرف نظر از الگوهای استفاده آن‌ها، به طور کلی برای مردان هدف قرار می‌دهند. در نتیجه، تقسیم‌بندی جنسیتی در پلتفرم‌های خاص ممکن است از نظر استفاده از پلتفرم نسبتا برابر باشد، اما از نظر نوع محتوایی که کاربران مصرف می‌کنند و آپلود می‌کنند و روش‌های تعامل آن‌ها تفاوت اساسی دارد. برای مثال، گروه‌های فیسبوک ممکن است برای به اشتراک گذاشتن عکس‌های برهنه‌ی افشا شده‌ی غیرقانونی، سازماندهی اعتراضات فمینیستی یا ارائه حمایت از محرومیت‌ها استفاده شوند. فراتر از مقایسه داده‌های حساب اشتراک، شمارش فالوورها، لایک‌ها و ریتوییت‌ها و یا تجزیه و تحلیل کیفی موضوعات، صفحات، هشتگ‌ها یا گروه‌ها، در چنین مواردی تشخیص این که آیا زنان صدای برابری دارند یا خیر، بسیار دشوار است؛ زیرا اندازه‌گیری یا ارزیابی حجم عظیمی از محتوای سفارشی شده و تعاملی را که در هر زمان معین در یک پلتفرم خاص در حال انجام می‌باشد، غیرممکن است.

علی‌رغم این موضوع، برخی از مطالعات تلاش کرده‌اند تا زمانی را که زنان و مردان برابری دسترسی و دیده شدن در رسانه‌های اجتماعی را می‌گذرانند، ارزیابی کنند. به عنوان مثال، نیلی‌زاده و همکارانش بیش از 94000 کاربر توییتر را مورد بررسی قرار دادند تا ارتباط میان جنسیت و معیارهای قابل رویت بودن به صورت آنلاین را بررسی کنند، یعنی این که معمولا چه تعداد از کاربران توییتر دنبال می‌شوند، به لیست‌ها اختصاص داده می‌شوند و توییت آنان ریتوییت می‌شوند. نتایج به طور کلی یک نقطه ضعف ضعیف را نسبت به کاربران زن و همچنین یک اثر «سقف شیشه‌ای» نشان داد، که در آن کاربران زن آگاه به طور مشابه به مانعی که زنان در دستیابی به موقعیت‌های بالاتر در شرکت‌ها با آن روبرو هستند، به شدت در زیان بودند. مطالعات بر روی موتورهای جستجوی تصاویر و ویکی‌پدیا نیز نشان‌ می‌دهند کلیشه‌های جنسیتی و نابرابری‌های مداوم بین کاربران زن و مرد وجود دارد.

در برخی موارد، شکاف جنسیتی به شکل ویژه‌ای شدید است و بنابراین مشهودتر است. به عنوان مثال، برخی پلتفرم‌های تحت سلطه مردان مانند دیسکورد و 4چن[15] به‌ طور فعال زنان را هم از طریق آزار و اذیت و هم به دلیل محتوای صراحتا مردانه (به ویژه پورنوگرافی) و نحوه عناوینی که بر این سایت‌ها تسلط دارد، حذف می‌کنند. «هیچ دختری در اینترنت وجود ندارد» یک قانون بدنام و میم سایت تصویری 4چن است و زنانی که در این جوامع شرکت می‌کنند باید چندین مذاکره انجام دهند تا «به نتیجه برسند». در ردیت، ساب‌ردیتهایی که به اینسل‌ها (برای اطلاعات بیشتر در مورد تجردهای غیرارادی، یا اینسل‌ها، به بخش 4.4 مراجعه کنید) اختصاص داده می‌شوند و حقوق مردان (به عنوان مثال r/MensRights و r/TheRedPillStories)، معمولا با زنان خصمانه هستند و تلاش‌های زنان برای مشارکت اغلب توسط کاربران معمولی، که سرمایه‌گذاری زیادی برای محافظت از این فضاها در برابر نفوذ زنان انجام داده‌اند، بسته می‌شود. این جوامع خرده‌فرهنگی با سطوح بالای خودشناسی درون گروهی مشخص می‌شوند و حملات علیه گروه‌های بیرونی مانند زنان اغلب خشن هستند و یا ماهیتی جنسی دارند. این امر به ویژه در 4cahn/b و 4chan/pol رایج است، جایی که از طنز زن‌ستیزانه برای عضویت در پلیس و تقویت «مالکیت» قانونی این فضاهای آنلاین استفاده می‌شود.

بازی‌های آنلاین نقش برجسته‌تری در نحوه اجتماعی شدن و تعامل جوانان با یکدیگر و همچنین محبوبیت فزاینده ورزش تماشاچی ایفا می‌کنند. با این حال، تاثیر انتظارات جنسیتی بر مشارکت زنان به ویژه در این زمینه مشهود است. زنان و مردان به تعداد نسبتا مساوی بازی می‌کنند: 45 درصد از بازیکنان اروپایی بازی‌های ویدیویی زن هستند و زنان 51 درصد از بازیکنان بازی‌های رایانه‌ای موبایل و تبلت را تشکیل می‌دهند. جالب توجه است، دخترانی که بازی‌های ویدیویی بازی می‌کنند، سه برابر بیشتر از دخترانی که بازی‌های ویدیویی بازی نمی‌کنند، صرفا برای دریافت مدرک دانشگاهی تحصیل می‌کنند. این که دختران و زنان بازی‌های دیجیتال را تقریبا برابر با پسران و مردان بازی می‌کنند، توسط ادبیات بین‌المللی نیز حمایت می‌شود.

با این حال، ژانرهای بازی مورد علاقه‌ی مردان و زنان تمایل زیادی به جنسیت دارند. این امر با شیوه‌ای کاملا جنسیتی که در آن بازی‌ها به بازار عرضه می‌شوند، بازنمایی افراطی جنسیت در خود بازی‌ها و ماهیت مردانه فرهنگ بازی، برجسته می‌شود. بنابراین، کلیشه‌های مربوط به سبک بازی از نظر ممانعت از پیروی بازیکنان از ترجیحات فردی واقعی خود، تاثیر شدیدی دارند. علاوه بر این، زنان گیمر بیشتر از همتایان مرد خود، آزار و اذیت، تبعیض جنسی، و خشونت جنسیتی و عینی‌سازی را تجربه می‌کنند و در نتیجه، بسیاری از افشای جنسیت خود به صورت آنلاین و در حتی گاها در برخی موارد به این دلایل اصلا بازی نمی‌کنند. در نتیجه‌ی این اتفاقات، بسیاری از گیمرهای زن به حاشیه رانده شده و یا از این فضاهای آنلاین طرد می‌شوند. یک مطالعه روی پلتفرم پخش بازی اجتماعی توییچ، ۱.۲ میلیارد پیام چت ارسال شده در ۹۲۷۲۴۷ کانال توسط ۶۷۱۶۰۱۴ بیننده را تجزیه و تحلیل کرد و دریافت که استریم‌کننده‌های زن در مقایسه با همتایان مرد خود که نظرات آن‌ها بیشتر به بازی در حال انجام مربوط می‌شود، به طور قابل توجهی نظرات عینی‌تر دریافت می‌کنند. باز هم، چنین رفتارهایی ممکن است به کاهش مشارکت گیمرهای زن در چنین فضاهایی کمک کند، به طوری که خود فرهنگ بازی به ویژه نسبت به زنان خصمانه به نظر می‌رسد.

مَنوسفیِر[16]: گروه‌های ضد زن و برتری‌طلب مردانه‌ی آنلاین

بسیاری از رفتارهای زن‌ستیزانه‌ای که زنان به صورت آنلاین تجربه می‌کنند از منوسفیر سرچشمه می‌گیرد. این شبکه‌ای از گروه‌ها و جوامع ضدزن و مرد برتری‌طلب حقوق مردان است که به لطف امکانات فناوری رسانه‌های اجتماعی شکوفا شده است. منوسفیر شامل طیف وسیعی از گروه‌ها و ایدئولوژی‌های سیاسی-جنسیتی، از جمله هنرمندان مخ‌زنی، مگتاو (مردانی که راه خودشان را می‌روند)، محافظه‌کاران سنتی و اینسل‌ها (مجردهای غیرارادی) را شامل می‌شود. هنرمندان مخ‌زنی (PUAs) به آموزش هنر تسخیر جنسی به مردان دگرجنسگرا اختصاص داده شده‌اند. «متخصصان» اغواگر، طیف وسیعی از تکنیک‌ها و واژگان بحث‌برانگیز را بر اساس اصولی که از روان‌شناسی تکاملی گرفته شده است، ابداع کرده‌اند. این تاکتیک‌ها به ‌طور گسترده از طریق صنعت خودیاری در دسترس قرار گرفته‌اند و موضوع سمینارهای اغواگری، رویدادهای آموزشی، کتاب‌های راهنمای آموزشی و آموزش‌های ویدیویی هستند. مگتاو مردانی هستند که تصمیم گرفته‌اند به طور کلی روابط خود را با زنان قطع کنند، اگر چه برخی از روابط با کارگران جنسی و زنان کشورهای غیرغربی که تحت تاثیر فمینیسم قرار نگرفته‌اند، حمایت می‌کنند. محافظه‌کاران سنتی (TradCons) معمولا از ارزش‌های ازدواج دگرجنس‌گرا، میهن‌پرستی و ضد سقط جنین حمایت می‌کنند، در حالی که اینسل‌ها مردانی هستند که معتقدند به دلیل فمینیسم، ظاهرشان و تمایل بیولوژیکی زنان به مردان آلفا از رابطه جنسی محروم هستند. برخی از اینسل‌ها “سرنوشت” خود را به عنوان باکره به بدبختی ژنتیکی نسبت می‌دهند و با بیان ناامیدی، نفرت از خود و افکار خودکشی مشخص می‌شوند. اینسل‌ها اغلب در فضاهای فناورانه و بازی آنلاین اینترنتی غوطه‌ور می‌شوند و گاهی اوقات با برنامه‌های دیگر، راست‌گرایی آلترناتیو، ترنس‌هراسی، اطلاعات نادرست و تئوری توطئه- همپوشانی دارند.

  اگر چه آن‌ها در تعدادی از مسائل متفاوت هستند، رشته‌های متفاوت منوسفیر یک باور مشترک دارند که نظم جهانی «لیبرال» کنونی نسبت به زنان تعصب دارد و مردان را در معرض ضرر قرار می‌دهد. این فلسفه وحدت‌بخش بر این باور است که مردان باید با توطئه‌ی زن‌محور فمینیسم آگاه شوند و از طریق ادعای مردانگی آلفا و تابعیت زنان، حاکمیت مردانه را دوباره به دست آورند. بنابراین، ارتباط واضحی بین سطوح فزاینده سوءاستفاده آنلاین و مسمومیت تجربه شده توسط زنان و دختران و ظهور اخیر و جریان اصلی ایدئولوژی‌های ضد زن و منوسفیر در فضاهای رسانه‌های اجتماعی وجود دارد. بر خلاف قبل که گروه‌های حقوق مردان قبل از اینترنت، که عمدتا بر حقوق پدر، پرونده‌های طلاق و خودکشی و افسردگی مردان تمرکز داشتند، شبکه‌های برتری‌گرای مردانه جدید عمدتا به موضوعات انتخاب جنسی و استحقاق برگرفته از روان‌شناسی تکاملی، زن‌ستیزی شدید، و حملات سازماندهی شده به زنان منفرد تمرکز دارند و با استفاده از پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب و تیک‌تاک، اینفلوئنسرهای برجسته «رهبر فکری» توانسته‌اند پیام‌های «خودسازی» و «روشنگری» خود را به میلیون‌ها پسر و مرد منتقل کنند و اغلب به عنوان دروازه‌ای برای ورود مردان افراطی‌تر و فضاهای برتری‌طلبانه و راست‌گرایی آلترناتیو عمل می‌کنند.

منوسفیر و تشکل‌های برتری‌طلب مردانه و سفیدپوست مجاور آن از امکانات رسانه‌های اجتماعی، نه تنها برای گسترش عقاید سیاسی-جنسیتی خود، بلکه برای حمله، تهدید و آزار زنان، رنگین‌پوستان و غیردگرجنس‌گرایان سوءاستفاده می‌کنند. علاوه بر آزار و اذیت کلامی، بسیاری از آن‌ها همچنین از فناوری برای اهداف تعقیب، سوءاستفاده جنسی مبتنی بر تصویر (از جمله دیپ‌فیک) و هک کردن استفاده می‌کنند. در عصری که پورنوگرافی به طور گسترده در دسترس و رایگان است، دخالت این گروه‌ها در افشاگری‌های تصاویر برهنه‌ی افراد پرمخاطب نشان می‌دهد که ارزش مبادله‌ای تصاویر برهنه‌ی زنان کمتر به ارضاء جنسی مربوط می‌شود و بیشتر اهدافی همچون در معرض قرار گرفتن عمومی، شرمساری و کنترل زنان دارند. همان طور که تحقیقات اخیر در انگلستان نشان داده است، تصاویری که بالاترین درجه‌ی اعتماد و نقض حریم خصوصی را شامل می‌شوند بیشترین درخواست را دارند. گروه‌های مدافع حقوق مردان همچنین بر پدیده‌های تسهیل‌شده‌ی فناوری مانند تشکیلاتی[17](به بازی درآوردن و تغییر تصنعی آرا با گروه‌بندی)، گله‌داری[18] (همسو کردن نگرش‌ها یا رفتارها بدون هماهنگی متمرکز) و تبلغات فریبنده[19] (استفاده از تلاش‌های مردمی جعلی با هدف تاثیرگذاری بر افکار عمومی) برای کمک به گسترش کمپین‌های تبلیغاتی دروغین و همچنین به حداکثر رساندن دامنه تبلیغات متکی هستند. آن‌ها همچنین تمایل دارند در راهبردهای بلاغی مانند شیر دریایی‌‌گری[20] (ترولینگی که شامل درخواست‌های مداوم برای شواهد یا اطلاعات اولیه است)، گسلایتینگ و مغالطه حمله به مرد پوشالی[21] (رد توصیف نادرست یک استدلال که به نظر می‌رسد استدلال اصلی رد شده است) مسلط باشند.

بنابراین، برای زنان و دختران، قرار گرفتن در معرض تهدید و شرمساری امری ثابت است و به طور مداوم با ویژگی‌های جدید فناوری افزایش می‌یابد. همان طور که رنولد و رینگروس[22] نشان داده‌اند، شیوه‌های «علامت‌گذاری فالیک» بدین صورت است که پسرانی که خود را در سلفی‌های دختران تگ می‌کنند، دوستان خود را با لباس‌های برهنه به اشتراک‌گذاشته نشده از دختران تگ می‌کنند، از دختران می‌خواهند که عکس اعضای بدن خود را با نام (پسران) بفرستند و عکس‌های اعضای بدن زنانه را با نام دختران تگ می‌کنند. علامت‌گذاری فالیک شکل‌های جدید شیء‌سازی جنسی، شرمساری و کنترل را تسهیل می‌کند. به طور مشابه، ویژگی‌هایی مانند ایردراپ[23] ارعاب زنان را در مکان‌های عمومی (با اجازه دادن برای ارسال «دیک‌پیک» به تلفن‌های هوشمندی که در نزدیکی آنان هستند) تسهیل می‌کند، در حالی که فناوری دیپ‌فیک پتانسیل سوءاستفاده جنسی و اشکال مختلف سوءاستفاده جنسی مبتنی بر تصویر را افزایش می‌دهد.

در حالی که تعیین اندازه یا تاثیر دقیق منوسفیر دشوار است، تحقیقات نشان می‌دهد که ایده‌ها و پیروان برتری‌طلبی مردانه در حال رشد هستند. گزارش اخیر نشان می‌دهد که افزایش شش برابری ترافیک وب به وب‌سایت‌های بریتانیایی، با افزایش از 114420 بازدید ماهانه به 638505 بازدید از ماه مارس تا نوامبر 2021، است که ایدئولوژی اینسل را ترویج می‌کنند. ریبرو[24] و همکاران نشان می‌دهند که مگتاو، اینسل‌ها و ردپیل اکنون بزرگترین جوامع هستند که هجوم مهاجران قابل توجهی را از جوامع قدیمی دریافت کرده‌اند و این جوامع جدیدتر به طور قابل توجهی سمی‌تر و زن‌ستیزتر هستند. اگر چه اینسل‌ها یا تبتل‌ورزان ناخواسته بیشترین توجه رسانه‌ها را به دلیل تعدادی قتل عام در ایالات متحده، کانادا، آلمان و بریتانیا به خود جلب کرده‌اند، تاثیرگذاران و گروه‌های نومذکر‌گرا اصلی‌تر مسلما از نظر گستردگی مضرتر هستند. همچنین تاثیر ایدئولوژی منوسفیر به سرعت از ایالات متحده به کشورهای دیگر گسترش یافته است و همچنین از طریق پلتفرم‌های محبوب به جریان افتاده است. قبل از دستگیری توسط مقامات رومانیایی، ویدیوهای اندرو تیت، اینفلوئنسر تیک‌تاک، بیش از 12 میلیارد بار مشاهده شد. بنابراین، جریان اصلی و عادی‌سازی زن‌ستیزی مردانه‌ی برتری‌طلبانه در میان جوانان، تهدیدی مهم و فوری برای زنان و دختران در رسانه‌های اجتماعی است.

پورنوگرافی

  علاوه بر افزایش برتری‌گرایی مردانه، در ده سال گذشته افزایش زیادی در میزان مطالب پورنوگرافیک آنلاین در دسترس بوده است. اگر چه اکثر پورنوگرافی آنلاین در وب‌سایت‌هایی اختصاصی مانند Pornhub، با 47 میلیارد بازدید در سال 2021، میزبانی می‌شود، انتشار محتوای پورنوگرافیک به طور گسترده‌ای توسط پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، اسنپ‌چت و واتساپ تسهیل می‌شود. علاوه بر این، پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مبتنی بر اشتراک، مانند OnlyFans، فروش مستقیم فیلم‌های گرفته شده از خود را به مصرف‌کننده امکان‌پذیر می‌کنند. به طور خلاصه، صنعت پورن به طور اساسی توسط فناوری‌های جدید و رسانه‌های اجتماعی تغییر شکل داده است، به طوری که امکان تولید و توزیع سریع پورنوگرافی تجاری و خانگی را در سراسر شبکه‌های اجتماعی فراهم کرده است.

  رسانه‌ها و دانشمندان فمینیست در مورد آسیب‌های پورنوگرافی عمیقا اختلاف نظر دارند. در حالی که محققان جنسیت و «مثبت‌نگری» جنسی معتقدند که پورنوگرافی کاملا در حوزه فانتزی باقی می‌ماند، بسیاری از کارهای جامعه‌شناختی و روان‌شناختی شامل کاربران و کسانی که تحت تاثیر پورنوگرافی قرار می‌گیرند نشان می‌دهد که عدم صمیمیت و تعیین مرزها، انقیاد زنان و اولویت بندی لذت مردانه را تشویق می‌کند. به گفته محققان روانشناسی، درگیری با پورنوگرافی دوپامین را در مغز آزاد کرده و باعث می‌شود کاربران به دنبال مطالب افراطی‌تر برای تداوم حملات دوپامین باشند. شواهدی از تاثیرات عاطفی و فیزیولوژیکی پورنوگرافی این تصور را به چالش می‌کشد که می‌توان مرز روشنی بین خیال و واقعیت، یا بین خود فیزیکی و روانی ترسیم کرد.

  نگرانی‌های کلیدی مرتبط با پورنوگرافی با رسانه‌های اجتماعی حول در دسترس بودن گسترده‌ی آن و افزایش سطح خشونت شدید علیه زنان در محتوای جریان اصلی است. در مقایسه با دوران قبل از اینترنت، مصرف پورنوگرافی اکنون به طور گسترده در دسترس، مقرون به صرفه و ناشناس است. سایت‌های هرزه‌نگاری در ماه بیشتر از مجموع نت‌فلیکس، آمازون و توییتر بازدیدکننده دارند، و تقریبا تمام محتوای رایج پورنوگرافی در حال حاضر شامل خشونت علیه زنان است. بر اساس مطالعه‌ای که به تنهایی عناوین پورن را تجزیه و تحلیل کرده است، از هر هشت عنوان که به بازدیدکنندگانی که برای اولین بار از سایت‌های پورن بازدید می‌کنند، یک عنوان، اعمال خشونت جنسی صریح را تبلیغ می‌کند.

  در حالی که تعیین میزان تاثیرات آن بسیار دشوار است، شواهد فزاینده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد مصرف پورنوگرافی مستقیما بر سطوح آزار جنسی زنان و دختران تاثیر می‌گذارد. مطالعه اخیر که شامل پنج کشور اروپایی می‌شود، رابطه‌ی میان تماشای منظم پورنوگرافی آنلاین، اجبار و سوءاستفاده جنسی، و ارسال و دریافت تصاویر و پیام‌های جنسی را نشان داد.  این مطالعه نشان داد که ارتکاب اجبار و آزار جنسی توسط پسران به طور قابل توجهی با مشاهده‌ی منظم پورنوگرافی آنلاین مرتبط است. مشاهده‌ی پورنوگرافی آنلاین نیز تقریبا در تمام کشورها با افزایش احتمال ارسال تصاویر یا پیام‌های جنسی توسط پسران همراه بود. این موضوع در ارتباط با پسرانی که به طور مرتب پورنوگرافی آنلاین را تماشا می‌کردند نیز به طور قابل توجهی احتمال بیشتری داشت که نگرش منفی جنسیتی داشته باشند.

  نتایج نظرسنجی اخیر نماینده‌ی ملی در ایرلند نشان می‌دهد که اکثر مردم ایرلند معتقدند که پورنوگرافی به نابرابری جنسیتی، استانداردهای دوگانه‌ی جنسیتی، انتظارات جنسی غیرواقعی، عادی‌سازی درخواست‎ها برای تصاویر جنسی از جمله در میان کودکان، و اجبار و خشونت علیه زنان و دختران، از جمله سوء‎استفاده جنسی مبتنی بر تصویر را تسهیل می‎کند. این مطالعه نشان داد که تقریبا دو سوم مردم (63٪) معتقدند که پورنوگرافی منجر به افزایش خشونت جنسی در جامعه می‌شود، در حالی که 65 درصد از مردم معتقدند که پورنوگرافی احترام مردان به زنان را تضعیف کرده و از هر دو نفر یک نفر (57٪) معتقد است که پورنوگرافی باعث افزایش خشونت می‌شود. نابرابری بین زن و مرد 76 درصد از تمام جوانان مورد بررسی (18 تا 25 ساله) نگران آسیب‌های موجود به‌دلیل در دسترس بودن و شیوع پورنوگرافی به جامعه بودند و 81 درصد موافقند که پورنوگرافی علاقه مردان را به تلاش جنسی خشن یا زننده افزایش می‌دهد. در حالی که اکثر مردان (60٪) موافق هستند که پورنوگرافی برای جامعه مضر است، سطح نگرانی در میان زنان به طور قابل توجهی(82٪) بالاتر است. با توجه به این که میانگین سنی برای قرار گرفتن در معرض پورنوگرافی در میان پسران بین 8 تا 11 سال است و بیشتر برنامه‌های درسی روابط و آموزش جنسی در مدارس به پورنوگرافی نمی‌پردازند، این موضوع یک نگرانی جهانی در رابطه با رفاه زنان و دختران است.


[1] Manosphere

[2] Dysmorphia

[3] Tifferet and VilnaiYavetz

[4] Butkowski

[5] Wallace and Buil

[6] Bode

[7] Koc-Michalska

[8] Mansplaining

[9] Becky Gardiner

[10] Adams

[11] Binns

[12] Ging

[13] authenticity bind

[14] Reset Australia

[15] 4/chan

[16] Manosphere

[17] brigading

[18] herding

[19] astroturfing

[20] Sealioning

[21] gaslighting and strawman fallacies

[22] Renold and Ringrose

[23] Airdrop

[24] Ribeiro