فرهنگ دیجیتالی و رسانه‌ی اجتماعی

فهرست مطالب

«اینترنت نخستین چیزی است که بشریت ساخته است و درکی از آن ندارد؛ بزرگ‌ترین آزمایش آنارشی است که تا به حال داشته‌ایم.»

اریک اشمیت[1]، مدیر اجرایی سابق شرکت آلفابت.

ترجمه‌ی مصطفی خسروی

خاستگاه آنارشی

تا پایان سال 2017، اریک اشمیت یکی از مدیران اجرایی شرکت «آلفابت» بود. آلفابت که از شرکت گوگل مشتق شده بود، تبدیل به شرکت هلدینگ[2] بزرگی شد تا گوگل و چندین مایملک وابسته همچون یوتیوب و کالیکو[3] (یک شرکت زیست‌فناوری) را مدیریت کند. اشمیت دارای مدرک دکترای علوم رایانه از برکلی است.  او در هیئت مشاوره‌ی آکادمی خان[4]، شرکتی آموزشی دارای پیوندهای قوی با یوتیوب و اکونومیست ـ مجله‌‌ی خبری بین‌المللی با محصولاتی دیجیتالی و چاپی ـ است. سوابق کاری اشمیت نشان می‌دهد که او از نظر فکری، فردی برجسته است و به فناوری، آموزش و رسانه‌ی جمعی اهمیت می‌دهد. هنگامی که یکی از باهوش‌ترین افراد زمانه‌ی ما و رهبر سابق یکی از معدود شرکت‌هایی که بر نحوه‌ی شکل‌گیری اینترنت تاثیر مستقیم داشته، اینترنت را «آنارشی» توصیف می‌کند، نشانه‌ی خوبی برای در نوسان بودن جهان دیجیتال است.

صد البته ما باید اظهارات شخصی را که هدف اصلی‌اش به حداکثر رساندن سود شرکت‌ متبوعش است، به طور انتقادی تجزیه و تحلیل کنیم. اشمیت در زمان بیان این اظهارت، گوگل را اداره می‌کرد؛ احتمالاً وفاداری رهبرانی در سطح اجرایی، وابسته به شرکتی است که چک‌های آن‌ها را امضا می‌کند و گزینه‌های سهام آن‌ها را ارائه می‌دهد. گوگل تمایل دارد تا شما احساس کنید تا اینترنت مکانی گیج‌کننده است؛ زیرا موتور جستجوی این شرکت یکی از راه‌حل‌ها برای از بین بردن این سردگمی است. با این وجود اگر به پیشنهادات سرچ گوگل متکی هستید، پیشنهادهای گوگل نه تنها ممکن است گیج کننده باشند، حتی ممکن است از نظری اخلاقی نیز ناپسند باشند.

با این حال، توصیف اشمیت از اینترنت به عنوان محل آنارشی، دقیق است. در نوشتار حاضر، همان‌طور که به دنبال تعریف فرهنگ دیجیتال و بحث در ارتباط با وابستگی رسانه‌های اجتماعی هستیم؛ باید بدانیم که هیچ طرح بزرگی وجود ندارد. تغییر تنها عامل ثابت در فرهنگ دیجیتال است. هرچند ممکن است امری کلیشه‌ای به نظر برسد، اما ساختارهای زیربنایی فناوری اطلاعات و ارتباطات به قدری تغییر می‌کنند که تداوم روندهای فرهنگی ممکن است دشوار باشد.

متن حاضر، جامعه و فرهنگ را در زمینه‌ی ارتباط جمعی تعریف کرده و تمایز بین ارتباط میان‌فردی، ارتباط سازمانی و ارتباط جمعی را پوشش داده است. سپس عمیق‌تر به مفاهیم دارای نسبت با ارتباط جمعی پرداخته است. هدف بخش حاضر عبارتند از آغاز بحثی در ارتباط با چگونگی تاثیر فناوری‌های در حال تحول اطلاعات و ارتباطات بر رسانه‌‌ی جمعی و کمک آن ها به تغییرات اجتماعی و فرهنگی در این فرآیند.

  • مروری اجمالی

اگر برای چگونگی گسترش فرهنگ در پلتفرم‌های دیجیتال به دنبال هدف‌گذاری برنامه‌های عالی و منظمی هستید، روزگار بدی را خواهید گذراند. در عوض، این نوشتار بحثی مختصر و پویا در مورد چگونگی تعریف فرهنگ دیجیتال و انتظارات ما از آن در فضاهای آنلاین، برنامه‌های تلفن همراه و پلتفرم‌ها ارائه می‌کند.

علاوه بر این، متن حاضر شامل فروپاشی نقش‌هایی است که پلتفرم‌های رسانه‌ی اجتماعی ممکن است برای تاثیرگذاری بر فرهنگ بازی کنند.

اگر اذعان دارید که فرهنگ‌ها همیشه در نوسان بوده‌اند، آنگاه ممکن است مفهوم فرهنگ دیجیتال که به صورت آنلاین در میان آشوب در حال ظهور است، کمتر شبیه اختلال و بیشتر شبیه به تکامل باشد. با این حال شما آن را طبقه‌بندی کنید؛ تاثیر فرهنگی ادغام رسانه‌ی جمعی و شبکه‌های دیجیتال بسیار گسترده است و موضوع این نوشتار همین است.

متن حاضر با تعریفی از «فرهنگ دیجیتال» آغاز می‌شود که بخشی از «مطالعات رسانه‌ای ادبیات ارتباط جمعی» است. مطالعات رسانه‌ای به دسته‌ی وسیعی از پژوهش‌های دانشگاهی و بررسی رسانه‌‌های جمعی، محصولات آن‌ها، اثرات احتمالی پیام‌ها و کمپین‌ها و حتی تاریخ رسانه می‌پردازد و سپس با بحث عمیق‌تری در ارتباط با هویت در عصر دیجیتال ادامه می‌یابد و حریم خصوصی، نظارت و همچنین پراکسیس فرهنگ دیجیتال را که توسط محققان تعریف شده است، پوشش می‌دهد. اصطلاح «پراکسیس» در اینجا به نحوه‌ی اجرای یک نظریه در عمل واقعی اشاره دارد.

این نوشتار هم‌چنین سطوح مختلف فرهنگ (مفهومی به عاریت گرفته شده از مردم‌شناسی) را شناسایی می‌کند؛ زیرا این سطوح به محصولات فرهنگی که از طریق کانال‌های ارتباط جمعی دیجیتالی به مخاطبان می‌رسند، مربوط می‌شوند. به بیان دیگر، ما درنهایت به این سوال پاسخ می‌دهیم: اگر نظریه موجود را برای توصیف سطوح فرهنگ در نظر بگیریم و آن را در فرهنگ دیجیتال به کار بگیریم، کدام ویژگی‌ها مستقیماً قابل تشخیص‌اند؟

در نهایت، رسانه‌های اجتماعی از دیدگاهی علمی با توجه ویژه‌ای که به پتانسیل فرهنگی پلتفرم‌های اجتماعیِ شبکه‌ی دیجیتال داده می‌شود، تعریف خواهند شد.  

  • فرهنگ دیجیتالی تعریف شده است

پژوهشگران بر سر این‌که آیا ما می‌توانیم درک کنیم که گسترش شبکه‌های دیجیتالی چه معنایی برای فرهنگ‌های نسبتا تثبیت‌شده‌ در جهان عینی خواهند داشت؛ و یا آنکه با اطمینان پیش‌بینی کنیم که چگونه فرهنگ‌ها بر بسترهای دیجیتالی تحول می‌یابند، بحث می‌کنند. در این زمینه، دو مکتب فکری اساسی وجود دارد؛ مکتب نخست استدلال می‌کند از آنجایی که تجارب زندگی، از تجارب شورانگیز تا روزمره، بیشتر و بیشتر در فضای دیجیتال رخ می‌دهد، فرهنگ‌های موجود ممکن است خود را ذاتاً در قالبی دیجیتالی بازآفرینی کنند. مکتب فکری دوم اظهار می‌کند که فرهنگ دیجیتالِ غالب که اکنون در حال ظهور است، خود فرهنگی جداگانه دارد. به نظر می‌رسد که احتمالاً هیچ یک از این اشکال فرهنگ دیجیتال، تسلط ندارند و در عوض، ترکیبی از این دو را مشاهده خواهیم کرد. بخش‌هایی از فرهنگ موجود به صورت آنلاین ظاهر می‌شوند؛ همانگونه که در دنیای فیزیکی ظاهر می‌شوند. بخش‌هایی از فرهنگ دیجیتال که کاملاً جدید به نظر می‌رسند، در گذشته غیر قابل درک بودند؛ زیرا نمی‌توانستند در دنیای محسوس ظاهر شوند.

پیش از آنکه به پیش‌بینی‌هایی در مورد مقصود فرهنگ دیجیتال بپردازیم، اجازه دهید ابتدا اصطلاحات خود را تعریف کنیم. فرهنگ دیجیتال به دانش، باورها و عملکرد افراد در تعامل با شبکه‌های دیجیتال اشاره دارد که ممکن است فرهنگ‌های ملموس جهان را بازآفرینی کند یا سویه‌های جدیدی از تفکر و عملکرد فرهنگیِ بومی را در شبکه‌های دیجیتال ایجاد کند.

برای مثال، یک اجتماع هواداران آنلاین و یک باشگاه هواداران واقعی، هر دو از افرادی تشکیل شده‌اند که از نظر جغرافیایی از هم جدا هستند اما منافع مشترکی دارند. اگر یک باشگاه هواداران «آنلاین» شود، پلتفرم‌های ارتباطی شبکه‌ای ممکن است تجربه‌ای بهتر از دنیای فیزیکی را ایجاد کنند. قبل از ظهور اینترنت، اکثر باشگاه‌های هواداری، خبرنامه‌ای را تولید می‌کردند، با دوستان خود به صورت مکاتبه‌ای ارتباط برقرار می‌کردند و فرصت‌های ویژه برای خرید بلیط و کالا را فراهم می‌ساختند. به صورت آنلاین، طرفداران می‌توانند روابط عمیق‌تری با یکدیگر ایجاد کنند؛ می‌توانند از طریق کانال‌های رسمی به یکدیگر بپیوندند و ارتباط برقرار کنند و یا آنکه گروه‌های غیررسمی خود را ایجاد کنند؛ جایی که نیازی به برقراری ارتباط از طریق یک مقام مرکزی و یا کنترل‌کننده ندارند. تعامل طرفداران و ستاره‌های تیم‌ها می‌تواند تعاملاتی مستقیم و میان فردی در چندین کانال رسانه‌‌ی جمعی باشد. ممکن است یک گروه هواداران رسمی و سازمان‌یافته وجود داشته باشد، اما این امکان فراهم است تا بسیاری از راه‌های دیگر در پلتفرم‌هایی نسبتاً باز و با قوانین و دردسرهای اندک ایجاد شوند.

در مرکز اجتماع هواداران، محصول فرهنگی همچنان ممکن است که یک محصول «رسانه‌ای قدیمی»[5] باشد. رسانه‌‌های قدیمی، آن دسته از پلتفرم‌های رسانه‌ای هستند که قبل از توسعه شبکه‌های اجتماعیِ عظیم وجود داشتند. بله، امروزه افرادی هستند که در اینستاگرام و یا یوتیوب بسیار معروف‌اند، اما بزرگترین ستاره‌های دنیای فرهنگی ما همچنان پیوندهای زیادی با رسانه‌های قدیمی دارند؛ موسیقی‌دانان، ستاره‌های سینما و قهرمانان کتاب‌های مصوّر هستند که به یاد می‌آیند. چه نوع دیگری از ستاره‌های «رسانه‌های قدیمی»، طرفداران آنلاین زیادی دارند؟

طرفداران آنلاین احتمالاً قدرت متمرکز کمتری را بر تجربه‌ی طرفداری و دسترسی مستقیم بیشتری به قهرمانان خود دارند؛ آن‌ها اغلب انتظار دارند تا در طول فرایند خلق آثار هنری [ستاره ی محبوبشان]، از امور پشت صحنه و جنجالی باخبر باشند؛ مانند پست‌های اینستاگرام یا توییتری که حاوی پیام‌هایی «مخفیانه» برای دنبال‌کنندگان قدیمی است و یا ویدیوهای پشت صحنه که در آن آلبوم‌های موسیقی و یا فیلم‌های سینمایی ساخته می‌شوند. امکان دارد که طرفداران [دو آتیشه و قدیمی] بخواهند که پیش از دیگران، اطلاعات مهم را بشنوند و یا از طریق رسانه‌های اجتماعی، دسترسی‌های ویژه‌ای داشته باشند.

چیزهای مشابهی را می‌توان در مورد باشگاه‌های هواداران در زمان نامه‌رسانی حلزونی[6] بیان کرد. عناصر اساسی فرهنگ هواداری ـ دسترسی به هنرمندان و یافتن دوستان در یک جامعه ـ به اندازه‌ی منزلت [آن‌ها] تغییر نکرده است.

آیا این نمونه‌ای از انتقال یک شکل فرهنگی موجود ـ یعنی باشگاه هواداران ـ به محیط‌های دیجیتال است؟ و یا آنکه هواداران آنلاین واقعاً با باشگاه هواداران [در دوران] نامه‌نگاری حلزونی تفاوت دارد؟

شایان ذکر است که طرفداران خاصی نیز هستند که احتمالاً بدون کمک شبکه‌های دیجیتال وجود ندارند. با فضای ارتباطی تقریباً نامحدود، محلی برای تشکیل گروه‌های طرفداران بسیار کمیاب در پلتفرم‌هایی مانند تامبلر[7] وجود دارد و آن‌ها از نظر اجتماعی، همیشه اجتماعات مثبتی نیستند. در بسیاری از موارد هواداران خاص، بحث بر سر آنکه این فرهنگ‌ها در دنیای فیزیکی وجود داشته‌اند و صرفاً «آنلاین شده‌اند» دشوار است. به صورت دیجیتالی شبکه‌بندی شدن چیزی است که یافتن افرادی را با علایق مشترک محدود، چه خوب و چه بد، ممکن می‌سازد. 

پویایی دیجیتالی

حتی با وجود گروه‌های آنلاین تخصصی، فرهنگ دیجیتال را نمی‌توان از تاثیر فرهنگ‌های دنیای فیزیکی جدا کرد. در مورد رابطه‌ی فرهنگ آنلاین و دنیای فیزیکی در این زمان، مسئله را می‌توانیم بیان کنیم. نخست، رشد تعامل در شبکه‌های دیجیتال، بر فرهنگ‌های «سنتی» تاثیر می‌گذارد. دوم، در حین آنکه فرهنگ دیجیتال شکل می‌گیرد، سنت فرهنگی دیرینه بر آن تاثیر می‌گذارد. اخلاق و هنجارهای ایجاد شده در دنیای فیزیکی، دیدگاه‌های ما را در مورد رفتار و ارزش‌ها در شبکه‌های دیجیتال شکل می‌دهد. اصطلاح هنجار به یک استاندارد رفتاری اشاره دارد. تاثیرات متقابل آنچه در رفتار آنلاین «عادی» تلقی می‌شود و هنجارهای تثبیت‌شده‌ی جهان فیزیکی، به شکلی پویا در حال ظهور است؛ گاهی این دو با یک‌دیگر برخورد می‌کنند.

یکی از نمونه‌های آن، دوست‌یابی آنلاین است. دوست‌یابی در زندگی واقعی در حال تغییر است؛ زیرا افراد بیشتری از برنامه‌ها و وب‌گاه‌های دوست‌یابی استفاده می‌کنند. پیش از این، دوست‌یابی محدود به افرادی بود که احتمالاً ملاقات می‌کردید. شما می‌توانستید آشنایان دوستان‌تان را ملاقات کنید. می‌توانستید مردم را در مدرسه، مهمانی‌ها و یا کافه ملاقات کنید و یا آن‌که می‌توانستید در ملاقات‌های گمنام[8]، با مردم ملاقات داشته باشید. انتخاب‌های شما از نظر جغرافیایی، میزان خوش‌برخوردی شما، مقدار زمانی‌که صرف جستجو می‌کنید و کسانی که برای دوست‌یابی به آن‌ها اعتماد می‌کنید، محدود می‌شد.  تبلیغات شخصی در روزنامه‌ها، اغلب مکان‌هایی محزون برای بازندگان در نظر گرفته می‌شد. استفاده از یک رسانه‌ی جمعی برای یافتن عشق واقعی خود، اغلب آخرین راه چاره‌ی خطرناک در نظر گرفته می‌شد.

 زمانی که دوست‌یابی آنلاین، برای نخستین‌بار در دسترس قرار گرفت، اغلب با ارسال و بررسی تبلیغات شخصی دیجیتال مقایسه می‌شد. این دیدگاه، برداشتی فرهنگی مبتنی بر تجربیات، رفتار و انتظارات قبلی از فرهنگ پیش از [ظهور] اینترنت بود.

در طول تقریباً ده سال (2008- 1998)، چیزی که زمانی، در بسیاری از بخش‌های جهان غرب عجیب، ناخوشایند و یا ناامیدکننده تلقی می‌شد، به امری عادی بدل گشت. برنامه‌ها و سایت‌هایی مانند OkCupid، Tinder، Match.com و eHarmony میلیون‌ها کاربر دارند. از نظر فرهنگی، بسیاری از ما این فرم دیجیتالی جدید دوست‌یابی را پذیرفته‌ایم. این [برنامه] برای همه نیست؛ اما دوست‌یابی آنلاین دیگر آن بدنامی گذشته را ندارد. حتی تیندر، که به عنوان یک برنامه در ارتباط با «روابط جنسی»[9] شهرت دارد، محبوبیت و اهمیت فرهنگی خود را حفظ می‌کند؛ زیرا اغلب در پلتفرم‌های رسانه‌ای دیگر به آن اشاره می‌شود. در فرهنگی مشخص، هرچه که باشد، اخلاق جنسی همچنان وجود دارد؛ حتی اگر فناوری‌های جدید، روابط را آسان‌تر کنند و قابلیت‌های جدید، هنجارهای قدیمی را به چالش بکشند.

این همان پویایی [دیجیتال] در مرکز این فصل است. فناوری دیجیتال می‌تواند بر دانش، باورها و به ویژه بر روی رویه‌های مربوط به دوست‌یابی تاثیر بگذارد. این به نوبه‌ی خود می‌تواند طرز تفکر مردم، نه فقط در محیط‌های دیجیتالی، در ارتباط با دوست‌یابی را به طور کلی شکل دهد. هنجارها و اخلاق‌های  فرهنگی «قدیمی» را می‌توان برای قضاوت درمورد کسانی که از برنامه‌های دیجیتال برای روابط استفاده می‌کنند، به کار برد؛ اما فرهنگ جدید می‌تواند به اصطلاح به عقب رانده شود و طرز تفکر مردم درمورد دوست‌یابی را تغییر دهد؛ حتی اگر خودشان هرگز از برنامه‌های دوست‌یابی استفاده نکنند.

در ارتباط با چگونگی عملکرد فرهنگ دیجیتال و فرهنگ جهان فیزیکی بحث کرده‌ایم، اما هنوز فرهنگ دیجیتال را تعریف نکرده‌ایم. برای آن، باید محققانی را بررسی کنیم که سال‌ها تلاش کرده‌‍اند تا مشخص کنند فرهنگ دیجیتال نوظهور چیست.

فردگرایی، پساملی‌گرایی و جهانی شدن

برای تعریف کامل به «مارک دوز»[10]، محقق دانشگاه آمستردام، مراجعه می‌کنیم. او در مقاله‌ی خود در سال 2006، با عنوان «مشارکت، اصلاح، بریکولاژ: در نظر گرفتن مولفه‌‌های اصلی یک فرهنگ دیجیتال»، به دنبال ارائه‌ی یک تعریف مقدماتی از «فرهنگ دیجیتال» است.

دوز در تحلیل خود از ادبیات دانشگاهی متوجه می‌گردد که محققان اغلب هنگام تلاش برای توضیح نحوه‌ی عملکرد فرهنگ دیجیتال، مفروضاتی را مطرح می‌کنند. اصلی‌ترین چیزی که او یافت می‌کند، این ایده است که فرهنگ کمابیش سالم به سمت شبکه‌های دیجیتال حرکت می‌کند. یک دهه پیش، درباره‌ی اینکه چه اتفاقی برای فرهنگ در محیط‌های دیجیتال رخ می‌دهد، توضیحی وجود نداشت.

وقتی رویه‌هایی معین آنلاین می‌شوند، چقدر ممکن است فرهنگ دچار تغییر شود؟ چقدر می‌توان باورها و انتظارات فرهنگی موجود را دست‌نخورده منتقل کرد؟ اگرچه دوز برای آن‌چه که در حال ظهور است، پاسخ مناسبی ندارد؛ اما گمان نمی‌کند که فرهنگ دیجیتال صرفاً بازآفرینی فرهنگ دنیای فیزیکی در فضاهای آنلاین باشد. او سایت‌های رسانه‌ای مستقل، وبلاگ‌ها و رسانه‌های آنلاین رادیکال را تجزیه و تحلیل می‌کند تا ببیند این اشکال جدید ارتباط در رابطه با فرهنگ دیجیتال چه چیزی را نشان می‌دهند.

این اشکال به معنای نشان دادن تمام فرهنگ نیستند؛ بلکه پیشتاز فرهنگی هستند. آن‌ها نوک نیزه‌ی فرهنگ‌های جدید دیجیتال هستند (و یا بوده‌اند). این سایت‌ها اغلب از نظر سیاسی مترقی هستند؛ بنابراین پیش‌بینی آنچه در تمامی فرهنگ‌ها اتفاق می‌افتند نیست، بلکه بحث بر سر آن است که چه چیز امکان دارد. دوز اعتقاد دارد که عمل واقعی فرهنگ دیجیتال بیان «فردگرایی، پساملی‌گرایی و جهانی شدن» است.  

  • فردگرایی

دوز فردگرایی را در وبلاگ‌هایی می‌یابد که اغلب توسط یک شخص نوشته می‌شوند که بر یک موضع خاص یا منطقه‌ی جغرافیایی کوچکی متمرکز شده‌اند. فردگرایی، همانطور که در اینجا به کار رفته است، نه تنها به توانایی یک فرد به عنوان ناشر خود به صورت آنلاین، بلکه به شرایطی اجتماعی که در آن افراد از کنترل دولت آزاد هستند، اشاره دارد. این بدان معناست که افراد ممکن است حتی در کشورهایی خودکامه، مانند کره‌ی شمالی، روسیه، چین و ایران که سعی می‌کنند رفتار شهروندان خود را کنترل کنند، دنبال آزادی بیان در اینترنت باشند؛ هرچند خطر بیشتری به همراه دارد. فراتر از مشاهدات دوز، شواهدی از فردگرایی آنلاین از سایت‌های خبری حزبی، همچون The Drudge Report و HuffPost وجود دارد. هردو [سایت خبری حزبی] با نام بنیان‌گذاران فردی، نام‌گذاری شده‌اند. آن‌ها رسانه‌های جمعی دیجیتال هستند که عمدتاً به عنوان دیدگاه‌های شخصی شروع شده‌اند.

اهمیت بیان فردی در رسانه‌های اجتماعی واضح است. ما به عنوان افراد در فیسبوک، اینستاگرام، اسنپ چت و تامبلر ظاهر می‌شویم. این مسئله باعث افزایش دسترسی ما می‌شود. هر یک از ما به طور بالقوه می‌توانیم با هر فرد دیگری در یک پلتفرم رسانه‌ی اجتماعی خاص ارتباط برقرار کنیم؛ اما این پلتفرم‌ها همچنین سوالاتی را در مورد نظارت و حریم خصوصی ایجاد می‌کنند.

  • فردگرایی دیجیتال در مقابل حریم خصوصی

اریک اشمیت یک‌بار در ارتباط با حریم خصوصی آنلاین و گوگل بیان کرد: «اگر کاری کرده‌اید که نمی‌خواهید کسی بداند، شاید در وهله‌ی اول نباید آن را انجام می‌دادید». گرچه این موضوع ممکن است در یک جامعه‌ی آزاد منطقی باشد، اما مکان‌هایی در جهان، همچون کره‌ی شمالی وجود دارند که در آن نظارت دولتی می‌تواند از تجاوزات شرکت‌ها به حریم خصوصی برای سرکوب مخالفان و محدود کردن شدید آزادی آنان استفاده کنند.

تصور کنید شخصی که در کره‌ی شمالی زندگی می‌کند مایل است از یک کانال رسانه‌ی اجتماعی، مانند توییتر، بدون آنکه مقامات دولتی بدانند، برای ارتباط با افراد همفکر خود استفاده کند. آیا توییتر باید از این کاربران محافظت کند؟ چه می‌شد اگر دولتی تهدید به اقدام قانونی و خشونت علیه کارکنان توییتر کند؟ آیا کانال‌های رسانه‌های اجتماعی کاربران خود را رها می‌کنند؟

میان نظارت دولتی (یعنی جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل داده‌های مورد تایید دولت در مقیاس‌های گسترده) و تجمیع داده‌های شرکتی برای برای اهداف بازاریابی هدفمند، تفاوت وجود دارد. غالباً با پذیرش شرایط و مقررات برنامه‌ها و سرویس‌های وب، ذخیره‌سازی، تجزیه و تحلیل داده‌های خود را توسط شرکت‌ها انتخاب می‌کنید. از نظر قانونی، شما  مسئول این تصمیم هستید. از نظر فنی، پلتفرم جمع‌آوری داده‌ها قرار نیست شما را به عنوان یک فرد شناسایی کند، اما قوانین به اصطلاح «اقدامات رافع مسئولیت»[11] می‌توانند بی‌اثر باشند.

آیا گوگل باید از جستجوهای شما محافظت کند و از افشای اطلاعات مربوط به عادات شما به دولت‌ها خودداری کند؟ حتی اگر آن‌ها این داده‌ها را برای اهداف بازاریابی با شرکت‌های دیگر به اشتراک بگذارند؟ آیا گوگل باید راهی به شما بدهد تا فعالیت آنلاین خود را پنهان کنید؟ آیا راهی برای آزادی‌خواهان آسیای جنوب شرقی وجود دارد که از حریم خصوصی خود محافظت کنند و در عین حال دولت‌های غربی را قادر سازد تا مراقب تروریست‌ها باشند؟ این سوالات به مسائل بزرگ‌تری از آزادی و فردگرایی در فرهنگ دیجیتال ارتباط دارند.

ایالات متحده در طول تاریخ خود به متمم اول و باقی منشور حقوق خود به عنوان تضمین آزادی، افتخار کرده است. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، بسیاری از آمریکایی‌ها سطوح جدیدی از نظارت به ویژه در محیط‌های دیجیتال را پذیرفتند. حمایت از رهبران قوی تا مدتی پیش افزایش یافته بود. نگرانی‌ها در ارتباط با ظهور جهانی اقتدارگرایی، باعث شده است که مردم نظارت دولتی و شرکتی را زیر سوال ببرند؛ زیرا ممکن است توانایی ما را برای مشارکت در فرهنگ دیجیتال محدود کند.

بیانیه‌ی اریک اشمیت نشان می‌دهد که حریم خصوصی در شبکه‌های دیجیتالی محدود است. این عقیده توسط مارک زاکربرگ[12] تکرار شده است. او بیان کرده است که حریم خصوصی منسوخ شده است. این بدان معناست که انتظار می‌رود رفتار دنیای فیزیکی با خواسته‌های فرهنگ دیجیتال منطبق شود، زیرا قابلیت‌های فرهنگ دیجیتال خطرات منحصر به فردی نیز به همراه دارد که ما لزوماً برای مقابله با آن سازگار نیستیم.

تجربه‌ی ما با آشوب پلتفرم‌های ارتباط جمعی آنلاین بسیار محدود است. همان‌گونه که می‌آموزیم که نظارت دولتی و تجاوزات شرکتی به حریم خصوصی قادر به چیزهایی هستند، ممکن است بر دنیای فیزیکی ما تاثیر عمیقی بگذارد. بسیاری با این احساس که «اگر هیچ کار اشتباهی انجام ندهید، دلیلی برای نگرانی ندارید» موافق هستند؛ اما حتی مدافعان یک جامعه‌ی دیجیتال گشوده‌تر، خواهان حفظ حریم خصوصی خود هستند. زاکربرگ چندین ملک در اطراف خانه‌ی خود خرید تا مکان فیزیکی خود را امن نگه دارد. اریک اشمیت نمی‌خواهد مردم بدانند که او کجا زندگی می‌کند. او عموماً مردم را به خانه‌ی خود دعوت نمی‌کند. همچنین شاید بتوان حدس زد که او نمی‌خواهد مردم بررسی کنند که چرا همسر سابقش بیان کرده است که زمانی که با او ازدواج کرده، حس یک بار اضافه را داشته است. چنین اطلاعاتی در مورد زندگی شخصی اشمیت به راحتی در اینترنت یافت می‌شود و می‌توان از این اطلاعات علیه او استفاده کرد؛ اما آیا باید اهمیت دهیم؟ آیا این موضوع در معنای گسترده‌تر فرهنگی اهمیت دارد؟

این متن استدلال می‌کند که حریم خصوصی اهمیت دارد. اکثر ما از پلتفرم‌های دیجیتال برای زیر پا گذاشتن قوانین یا راه‌های منفی تعامل با دیگران استفاده نمی‌کنیم، اما همچنان جنبه‌هایی از خود داریم که مایلیم خصوصی بمانند. آیا تا به حال یکی از والدین یا قیم شما سعی داشته در حساب کاربری فیسبوک‌تان تجسس کند و یا آن‌که شما را در اینستاگرام دنبال کند؟ ما به عنوان افرادی که زندگی خود را در فرهنگ دیجیتال جدید می‌گذرانند، آزادی‌های باورنکردنی و قابلیت‌های ارتباط دیجیتال شگفت‌انگیزی را دارا هستیم. این آزادی به قیمتی است که هنوز آن را درک نکرده‌ایم.

  • شرایط و مقررات

فیلم «شرایط و مقررات ممکن است اعمال شود»[13]، روش‌هایی را که اطلاعات خصوصی ما، مانند ایمیل و متن‌هایمان، می‌توانند به راحتی با اطلاعات عمومی ما در شبکه‌های اجتماعی مرتبط شود، به تفصیل ارائه می‌دهد. سازندگان فیلم خاطر نشان می‌کنند که دانش و سخت افزار مورد نیاز برای جاسوسی از مردم، در سرتاسر جهان خرید و فروش می شوند و اغلب بدون نظارت هستند.

آیا ما به دلیل نحوه‌ی عملکرد رسانه‌های اجتماعی، گشوده‌تر می‌شویم؟ آیا اشکالی در آن وجود دارد؟ آیا ما حریم خصوصی خود را به روشی تسلیم می کنیم که قابل بازگشت نیست؟

یکی از چالش‌های مهم فرهنگی جامعه‌ی شبکه‌ای، برخورد با افرادی در قدرت است که می‌خواهند از اطلاعات ما علیه خودمان، به عنوان ابزاری برای کنترل، استفاده کنند. [این اتفاق] در برخی از کشورهایی (همچون مصر) که انقلاب‌های بهار عربی در آن‌ها شکل گرفت رخ داده است.

شما هرگز نخواهید دانست که ممکن است در آینده به چه چیزهایی برای اعتراض نیاز داشته باشید، اما ما در حال مشاهده‌ی ابزارهایی هستیم که برای جلوگیری از اعتراض و سایر اعمال مخالفت استفاده می‌شود. معنای این امر برای تلاش‌های ما برای تعریف فرهنگ دیجیتال آن است که فرهنگ دیجیتال می‌تواند ما را به عنوان افراد آزاد کند؛ اما هم‌چنین می‌تواند ما را زندانی کند.

ما می‌توانیم از اینترنت و گوشی‌های هوشمند برای دریافت پاسخ سوالات و جلب توجه به سمت خودمان در راه خوبی استفاده کنیم؛ ما می‌توانیم برنامه‌های جمع‌آوری کمک‌های مالی و مهمانی‌ها را با دیگران هماهنگ کنیم. شبکه‌های ارتباطی دیجیتال ابزارهایی بسیار پیچیده هستند که می‌توانند به ما در برقراری ارتباط به عنوان افراد کمک کنند تا گروه‌هایی را برای جشن گرفتن انواع دل‌بستگی‌های سیاسی و غیره تشکیل دهیم.

از سوی دیگر، اگر افراد بر این باورند که حریم خصوصی ندارند، شبکه‌های دیجیتال می‌توانند به برهوت‌هایی مجازی بدل شوند که در آن مانع از همکاری نوآورانه می‌شود؛ جایی که سخنرانی تجاری شرکت‌ها و نظارت دولتی در آن غالب است.

سرمایه‌داری به ریسک‌پذیری وابسته است و اگر ریسک‌‌پذیری آنلاین را نابود کنید، مانع از کارآفرینی‌ که جامعه‌ی شبکه‌ای عرضه می‌کند، شده‌اید. ما برای دهه‌های آینده بررسی خواهیم کرد که چگونه رفتارهای فردی تغییر می‌کنند و چگونه روابط در یک فرهنگ دیجیتال شکل می‌گیرد به طوری که هم‌زمان رفتاری که می‌خواهیم خصوصی نگه داریم را منع و سطوح اشتراک‌گذاری آن مرز در بدن‌نمایی[14] را تشویق می‌کند. چگونه می‌توانیم حریم خصوصی را حفظ کنیم و توجه دیگران را، که به نوعی ارز اینترنت آزاد است، به خود جذب کنیم؟ این یک معضل جالب توجه است که در فرهنگ دیجیتال فردگرایانه به وجود می‌آید.

پساملی‌گرایی

پساملی‌گرایی یکی دیگر از جنبه‌های فرهنگ دیجیتالی است که دوز در مقاله‌ی خود به آن اشاره می‌کند. [پساملی‌گرایی] ممکن است با بحث پیشین ما در مورد فردگرایی و حریم خصوصی نامرتبط به نظر برسد؛ اما در واقع تحلیلی از روش‌هایی است که افراد به صورت آنلاین خودشان را ابراز می‌کنند.

 به بیانی ساده‌تر، «پساملی‌گرایی» در فرهنگ دیجیتال به این معنا است که به نظر می‌رسد کشور فرد تاثیر کمتری بر رفتار و ارزش‌های آنلاین نسبت به دنیای عینی داشته باشد. شاید به این دلیل باشد که می‌توانیم از هویت‌های ملی خود در هنگام درگیر شدن در شبکه‌های دیجیتالی، با مردمی از سراسر جهان، رها شویم.

این مسئله بدین معنا نیست که ما باید منتظر پایان ملی‌گرایی در جهان عینی باشیم؛ اتفاقا کاملاٌ برعکس: با ظهور پساملی‌گرایی در فضاهای دیجیتال، ملی‌گرایی در سیاست جهانی رو به افزایش است. ممکن است عجیب به نظر برسد که مردم ملی‌گرایی خود را در [فضای] آنلاین کنار می‌گذارند اما در فضاهای فیزیکی آن را مطالبه می‌کنند. اگر به شیوه‌ی بیان فرهنگ آنلاین نگاه کنید، واضح است که برای بسیاری از مردم ملیت آن‌ها با هویت آنلاین‌شان ارتباط چندانی ندارد.

به عنوان مثال، کشور شما ممکن است برای شما مهم باشد، اما ممکن است یکی از راه‌هایی نباشد که خودتان را در محیط‌های رسانه‌های اجتماعی تعریف می‌کنید. شما می‌توانید آمریکا را دوست داشته باشید؛ بدون آنکه همیشه در فیس‌بوک یا توییتر در مورد آن صحبت کنید. همچنین به یاد داشته باشید که مرزهای ملی ممکن است در زندگی روزمره‌ی آفریقایی‌ها، آسیایی‌ها، اروپایی‌ها و سایر کشورهایی که از نظر جغرافیایی کوچک‌تر، فشرده‌تر و از نظر فرهنگی متمایزتر هستند، راحت‌تر احساس شود. در فضاهای دیجیتال، این تفاوت‌های فرهنگی می‌تواند از بین برود.

اگرچه جنگ و مهاجرت بر فضای فرهنگی فعلی در دنیای فیزیکی بسیار تاثیرگذار است، درک محو فرهنگ در فضاهای مجازی ممکن است به ایجاد این حس که فرهنگ‌های جهان فیزیکی در حال تهدید شدن هستند، کمک کند.

با این حال، تحولات سیاسی اخیر، با توجه به ظهور ملی‌گرایی آنلاین، به ویژه ملی‌گرایی سفیدپوستان در اروپا و ایالات متحده، اندیشیدن به فرهنگ دیجیتال را به عنوان پساملی‌گرایانه تا حدودی دشوارتر می‌کند. ملی‌گرایی سفید نوعی ملی‌گرایی مرتبط با برتری سفیدپوست است، اما هویتی است که به دولت- ملت ارتباط دارد. شیوه‌ عمل اصلی یک ملی‌گرا در فرهنگ دیجیتال ممکن است بازتاب‌دهنده‌ی آن چیزی نباشد که در نهایت، دولت- ملت‌ها در قرن بیست و یکم به آن تبدیل می‌شوند، بلکه بازتاب‌دهنده‌ی آن چیزی که آرزو می‌کنند باشند. با این حال، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد برخی از احزاب از فضاهای دیجیتال برای ترویج بازگشت به ملی‌گرایی استفاده خواهند کرد.

آیا این بدین معنا است که پساملی‌گرایی در فرهنگ دیجیتال تصور نادرستی است که در اوایل دهه 2000 مطرح شد و هیچ ارتباطی با فرهنگ امروزی ندارد؟ شاید، اما این احتمال بیشتر است که ما شاهد واکنش شدید علیه ظهور فضای جهانی پساملی‌گرایی آنلاین باشیم.

جهانی شدن

دوز معتقد است که فرهنگ دیجیتال، بازتاب‌دهنده‌ی دنیایی در حال جهانی شدن یا جهانی شده است. رفتارها، علایق و روابط از مرزهای بین‌المللی عبور می‌کنند. ساختار اقتصادی شبکه‌های دیجیتال، از جمله سیستم رسانه‌های جمعی، جهانی است. به عنوان مثال، شرکت‌های چندملیتی متمایل به تسلط بر صنعت رسانه، نه فقط در ایالات متحده، بلکه در سراسر جهان هستند. کتاب‌ها، مقالات دانشگاهی و اینفوگرافیک‌های ساده نشان می‌دهند که اکثر شرکت‌های رسانه‌های جمعی تحت مالکیت شرکت‌های بزرگ سهامی هستند. درست نیست بگوییم این نشان‌دهنده‌ی همه‌ی رسانه‌هاست یا اینکه «رسانه‌ها» تحت کنترل هستند؛ اما صحیح است که بگوییم سطح قابل توجهی از نفوذ را می‌توان به تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌های رسانه‌ای در بیشتر مناطق توسعه‌یافته‌ی جهان نسبت داد. مصرف‌کنندگان رسانه‌های جمعی باید از محیطی که در آن محصولات رسانه‌ای تولید می‌شود آگاه باشند؛ اما این بدان معنا نیست که جهانی شدن رسانه‌های جمعی همیشه یک چیز منفی است. وقتی صحبت از فرهنگ می‌شود، جهانی شدن حامیان خودش را دارد. سایتی در اینجا به زبان انگلیسی درمورد موسیقی کی-‌پاپ[15] وجود دارد. موسیقی از کره می‌آید، اما پایگاه هواداران در سراسر جهان پخش شده است و سایت تنها به دلیل ماهیت جهانی شبکه‌های دیجیتال می‌تواند به مخاطبان جهانی دست یابد. این فقط به این دلیل کار می‌کند که سرورهای رایانه با سیم در سرتاسر جهان به هم متصل شده‌اند تا این بخش از فرهنگ، همچون بسیاری دیگر، در سرتاسر جهان در دسترس باشد.

یک دیدگاه جهانی هم در دنیای فیزیکی و هم در فرهنگ دیجیتال وجود دارد که برای انواع تولیدات فرهنگی تا زمانی که جالب، خنده‌دار و نشان‌دهنده‌ی استعدادهای بزرگ باشد، امکان‌پذیر است. ویدیوهایی وجود دارند که در سطح جهانی وایرال[16] می‌شوند، هرچند همیشه دلیل آن مشخص نیست (اگر فرمول را داشتیم، در اینجا قرار می‌دادیم). تنها چیزی که در این زمان می‌توانیم بگوییم این است که شما می‌توانید با هر پیام آنلاینی به دنیا دسترسی داشته باشید و به هر دلیلی، برخی از چیزها در سطح جهانی دوست‌داشتنی و «قابل اشتراک‌گذاری» هستند.

  • مکانی به نام گانگانام

توانایی اخیر بشریت برای توسعه‌ی یک دیدگاه جهانی و ایجاد یک فرهنگ دیجیتال مشترک دلیلی است که شما نام «گانگنام استایل»[17] را شنیده‌اید. جالب آنکه، PSY، کسی که این ترانه را اجرا می‌کند، به نوعی یک ستاره‌ی ضد پاپ[18] در کره است. این آهنگ طبقه‌ی بالای کشور، یک خرده فرهنگ آشکارا ثروتمند از محله‌ای به نام گانگنام، را به سخره می‌گیرد. اما PSY یک موفقیت جهانی است. بسیاری بحث می‌کنند که او محبوب است برای اینکه او تا حد زیادی بامزه است و نمونه قهرمان کی-پاپ نیست. او متعلق به یک سنت فرهنگی ملی خاص است، اما با پوچ بودن از آن نیز فراتر می‌رود. بنابراین، به عنوان یک اجراکننده‌ی فردی مجزا، او نوعی پساملی‌گرایی و جهانی شدن فرهنگ دیجیتال را به تصویر می‌کشد.

فردگرایی، پساملی‌گرایی و جهانی شدن راه درازی را به سوی تعریف «فرهنگ دیجیتال» در حال ظهور می‌گذارند. برای اطلاعات بیشتر، به مقاله‌ی اصلی دوز مراجعه کنید.

فرهنگ دیجیتال در عمل

دوز مشاهداتی دیگر را نه درمورد چیستی فرهنگ دیجیتال، بلکه درباره‌ی نحوه‌ی عملکرد آن انجام می‌دهد. دوز استدلال می‌کند که تولید فرهنگ دیجیتال از طریق مشارکت، اصلاح و بریکولاژ [19]انجام خواهد شد.

در اینجا مشارکت[20] به این معنا است که هر فرد توانایی شرکت در رسانه‌های آنلاین را داشته باشد. حرفه‌ای‌ها و آماتورها خیلی بیشتر از محصولات و پروژه‌های «رسانه‌های قدیمی» با هم کار می‌کنند.

از آنجایی که مردم علاقه‌ای به کار رایگان ندارند، صرفاً به این دلیل که [پلتفرم‌های آنلاین] برای مشارکت باز شده‌اند، به سوی یک پلتفرم آنلاین سرازیر نخواهند شد. اگر هرکس می‌توانست یک فیسبوک بسازد، صدها یا حتی هزاران پلتفرم رقیب وجود داشت. همانطور که مطرح شد، اگر کلمه‌ی «بزرگ» به این معنا باشد که پلتفرم‌ها خانه‌ی 200 میلیون عضو هستند، شاید ده پلتفرم رسانه‌ی اجتماعی بزرگ در سراسر جهان وجود داشته باشد. هم‌چنین از سایت‌های شبکه‌های اجتماعی، ردیت[21] و سایت‌های اشتراک‌گذاری اخبار اجتماعی مشابه، مشخص است که حتی اگر یک پلتفرم به خوبی نظارت نشود و استفاده از آن آسان نباشد، افراد هم‌چنان در یک پلتفرم مشارکت می‌کنند. در فرهنگ دیجیتال، این مسئله کمک می‌کند که به عنوان اولین نفر، برجسته شوید. موفقیت در اقتصاد، مبتنی بر توجه است که باعث موفقیت می‌گردد و آن‌چه که غالب است، موضوعات عاطفی است؛ همان‌گونه که در اینجا به هجو گرفته می‌شود.

به نظر می‌رسد که یکنواختی نیز کمک‌کننده باشد، اما چیزی که بیش از همه مهم است، توانایی جذب مداوم مخاطب است. شخصی را در نظر بگیرید که سعی دارد اینفلوئنسر یوتیوب[22] شود؛ آن‌ها باید به طور منظم برای ماه‌ها و یا سال‌ها محتوای جالبی را منتشر کنند تا بتوانند دنبال‌کنندگانی را پیدا کنند که به نحوی آن‌ها را به تبلیغ‌کنندگان بفروشند. هنگامی که ستاره‌ی یوتیوب شروع به پخش محصولات می‌کند، در معرض خطر گریزان کردن بخشی از مخاطبان خود قرار می‌گیرد.

مشارکت بخشی ضروری از فرهنگ دیجیتال است. انجام آن به صورت رایگان می‌تواند آسان و سرگرم‌کننده باشد. اگر بخواهید از دل آن یک حرفه بسازید، به تعهدی در سطح حرفه‌ای نیاز دارید، و محتوای حاصل اغلب به جای آنچه آموزنده یا از نظر اجتماعی سودمند است، از آنچه محبوب و از نظر احساسی جذاب است حمایت می‌کند.

اصلاح[23] به این  معنا است که رسانه‌های قدیمی دوباره در فضاهای دیجیتال، نو می‌شوند. تلویزیون بدل به یوتیوب می‌شود. رادیو تبدیل به پادکست، اسپاتیفای[24] و پاندورا[25] می‌شود. روزنامه‌ها بدل به روزنامه‌های آنلاین می‌شوند! رسانه‌های جدید از عناصر قدیمی استفاده می‌کنند و آن‌ها را اصلاح می‌کنند. در حالی که شرکت‌های رسانه‌ای قدیمی از روندهای رسانه‌های دیجیتال کپی می‌کنند، استارت‌آپ‌های رسانه‌ای را خریداری می‌کنند و یا با هزینه‌های قابل‌توجهی سعی می‌کنند تا مسیرهای جدیدی را ایجاد کنند.

در فرهنگ دیجیتال، رسانه‌ها در محیط‌های دیجیتال درون فرآیندی بازسازی می‌شوند که بخش‌های جذاب اشکال موجود رسانه‌ را با قابلیت‌های اضافه‌ای که توسط فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات جدید شبکه‌های دیجیتال ممکن شده‌اند، ترکیب می‌کند. تحقیقات خود نویسنده استدلال می‌کند که تلاش‌های سازمان‌های رسانه‌ای قدیمی برای ایجاد کسب‌وکارهای جدید آنلاین با موانع نهادی بسیاری مواجه است. اصلاح به طور دائمی در حال انجام است اما بدین معنی نیست که شرکت‌های رسانه‌ای موجود می‌توانند نحوه‌ی کسب درآمد این عمل را به روشی پایدار محاسبه کنند. باید انتظار داشته باشیم که نوآوری قابل‌توجهی در اصلاح از سوی شرکت‌های استارت‌آپ و کارآفرینان فناوری فردی که ارتباط کمی با رسانه‌های قدیمی دارند، حاصل شود.

یک مثال خوب از اصلاح، نشان دادن فیلم‌ها و بازی‌های ویدیویی کلاسیک به جوانان برای ضبط واکنش‌هایشان برای یوتیوب است. انواع ویدیوهای واکنشی و محصولات رسانه‌ای که مردم با آن آشنا هستند را به افراد ناآشنا نشان می‌دهند تا بینندگان بتوانند واکنش‌های آن‌ها را قضاوت کنند. این محصولات رسانه‌ای جدید، محتوای قدیمی را با یک عنصر اضافه که برای برانگیختن علاقه‌ی ما طراحی شده‌اند، اصلاح می‌کند. با این حال، اصلاح همیشه ارزش زیادی را اضافه نمی‌کند.

بریکولاژ[26] یک اصطلاح فرانسوی است که به راحتی نمی‌توان معنای واقعی آن را در زبان انگلیسی ترجمه کرد. ترجمه‌ای که ممکن است معنای عمیق آن را ارائه دهد این‌گونه است: انجام کاری با ترکیب عناصر موجود در جاهای دیگر. بیشتر فرهنگ‌ دیجیتال از ادغام محتوای موجود و کارهای فرهنگی جدید است که توسط افرادی با مهارت‌های آماتور و ابزارهای در دسترس اما توانا، مانند تلفن‌های هوشمند و یا تبلت انجام می‌گردد. حتی ابزارهای اولیه بسیار قدرتمند هستند؛ گوشی‌های هوشمند دارای دوربین‌های جلو و عقب و هم‌چنین ویدیو‌هایی با وضوح بالا هستند. قدرت محاسباتی یک گوشی هوشمند از بزرگ‌رایانه‌ی 70 سال پیش قدرتمندتر است. تولیدکنندگان مستقل گزینه‌های نرم‌افزار ویرایش ویدیو و صدا را دارند و می‌توانند و با کمی آموزش رسمی و به تنهایی محصولات رسانه‌ای حرفه‌ای و محبوبی را ایجاد کنند.

حرفه‌ای‌گرایی

پس آموزش رسمی برای چیست؟ آموزش رسمی شما را آماده می‌کند تا از گهگاه ساختن محصولات رسانه‌ای با ظاهر و صدای حرفه‌ای به سازنده مداوم و حرفه‌ای محصولات با کیفیت تبدیل شوید. آموزش رسمی شما را آماده می‌کند تا به طور استراتژیک درمورد اینکه صنایع به کجا می‌روند فکر کنید؛ به طوری که نه تنها می‌دانید که چگونه محصولات رسانه‌ی جمعی تولید کنید، بلکه در کجا قرار دهید و چگونه از پلتفرم‌های ارتباطی خود استفاده کنید و احتمالاً آن را توسعه دهید.

آموزش رسمی شامل آموزش تاریخ و اخلاق است. تولیدکنندگان کم تجربه در تعقیب روندها و به دست آوردن محبوبیت ماهر هستند، اما اغلب سوار بر امواج فرهنگی‌ای می‌شوند که از چند ماه تا چند سال طول می‌کشد. برنامه‌ریزی برای جابه‌جایی‌های رسانه‌ای متعدد و دیدن روندهای فرهنگی دیجیتال در حین یا قبل از تکوین آن‌ها مستلزم آموزش بیشتر از ابزارها و ترفندهای تجارت است.

  • خلاصه مطلب دوز

تحلیل دوز نشان می‌دهد که موانع بین حرفه‌ای‌ها و تازه‌کارها در حال شکستن است. رسانه‌های قدیمی دوباره در فرهنگ دیجیتال، از طریق فرآیند ساخت کلاژ رسانه‌های دیجیتال، به اصطلاح نو می‌شوند. (کلمه‌ی «بریکولاژ» به «کولاژ»[27] ربط پیدا می‌کند.)

بنابراین، در عمل، فرهنگ دیجیتال در حال دموکراتیک شدن (البته نه کاملاً دموکراتیک) است. تازه‌کارها می‌توانند محصولاتی رسانه‌ای ایجاد کنند که محبوبیت تولیدات فرهنگی ساخته شده توسط شرکت‌های بزرگ به ارزش صدها میلیارد دلار را به چالش بکشد. با این حال، آن‌چه از نظر محبوبیت نمایان می‌شود، لزوماً از نظر کیفیت یا دقت بالا نیست. دقت و کیفیت از ویژگی‌های ارتباط حرفه‌ای است، اگرچه تمام حرفه‌ای‌ها آن‌گونه که باید رفتار نمی‌کنند.

سطوح فرهنگ در رسانه‌های دیجیتال

قدمی به عقب برگردیم و دوباره به تعریف فرهنگ نگاه کنیم. در فصل نخست، این متن فرهنگ را این‌گونه تعریف می‌کند که از دانش، باورها و اعمال گروهی از مردم تشکیل شده است. لازم است تغییری جزئی در این تعریف ایجاد کنیم. دقیق‌تر است که بگوییم که دانش، باورها و اعمال گروه انبوهی از مردم در زمان و مکان معینی فرهنگ مشترک را مشخص می‌کند. سه سطح فرهنگ در ادبیات مردم‌شناسی وجود دارد و درمورد شیوه‌های بیان فرهنگ در رسانه‌های جمعی کاربرد دارند؛ سه سطح فرهنگ عبارت‌اند از فرهنگ شخصی، فرهنگ گروهی و فرهنگ مشترک (مشابه فرهنگ پاپ).

هر نوع فرهنگ، خواه فرهنگ شخصی، گروهی یا مشترک، متکی بر دانش مشترک است. باید تجربیات مشترک و داستان‌های مشترکی در مورد آن تجربیات وجود داشته باشند تا ما یک فرهنگ مشترک داشته باشیم. اگر تجربیات مشترک نداشتیم، ارجاعات فرهنگی معنایی نداشت. بنابراین زمانی می‌توان به فرهنگ مشترک رسید که افراد و گروه‌ها، داستان‌های مشابهی را بیان می‌کنند؛ یا زمانی که رسانه‌های جمعی با پیام‌های مشابه در همان زمان، یا تقریباً در یک زمان، به مخاطبان انبوه می‌رسند.

هرچه افراد بیشتری درباره‌ی آهنگ، فیلم، اثر هنری یا رویدادی با اهمیت فرهنگی بدانند و اطلاعات بیشتری درمورد آن بدانند، احتمال اینکه آن رویداد به بخشی از فرهنگ رایج تبدیل شود بیشتر است. رسانه‌های جمعی بر فرهنگ مشترک تاثیر می‌گذارند، اگرچه درست نیست که بگوییم مستقیماً آ ن را شکل می‌دهند. بسیاری از تأثرات نهادی دیگر بر فرهنگ مشترک، مانند دولت‌ها، کلیساها، خانواده‌ها و سیستم‌های آموزشی وجود دارد.

در واقع، پیام‌های رسانه‌های جمعی ممکن است به اندازه‌ی میانه‌ی قرن بیستم که میلیون‌ها نفر هر هفته برنامه‌های تلویزیونی مشابهی را تماشا می‌کردند و همان روزنامه‌های اصلی شهری و مجلات ملی را می‌خواندند، تاثیرگذار نباشند. جِرم‌زدایی[28] بر شیوه‌ای که فرهنگ عمومی ایجاد و تغذیه می‌شود تأثیر گذاشته است.

تأثیرگذاری رسانه‌های جمعی ممکن است قدرت کمتری برای تأثیر مستقیم بر فرهنگ مشترک داشته باشد، اما همچنان به آن مرتبط است. به هر رویداد خبری مهم جهانی در چند ماه گذشته فکر کنید. وقتی یک رویداد به اندازه‌ی کافی بزرگ باشد که در تمام پلتفرم‌های رسانه‌ای، به ویژه تلویزیون کابلی، برنامه‌های تلویزیونی و کانال‌های رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شود، می‌تواند یک فرهنگ مشترک را تشکیل دهد. اگر چندین رویداد رخ دهد یا اگر رویدادی به اندازه‌ی کافی تأثیر گسترده‌ی جهانی داشته باشد، می‌تواند به حافظه‌ی جمعی جهانی و حافظه‌ی فرهنگی مشترک گروهی از مردم وارد شود.

فرهنگ گروهی همان چیزی است که ما قبلاً از آن به عنوان «خرده فرهنگ» یاد می‌کردیم. این دانش، باورها و اعمال زیرمجموعه‌ای از مردم است که بخشی از یک فرهنگ بزرگ‌تر محسوب می‌شوند. فرهنگ گروهی به انحایی از فرهنگ عمومی مشترک و گسترده‌تر متمایز است. فرهنگ گروهی ممکن است بر باورها و اعمال مذهبی، هنجارها و علایق قومی یا غذا، موسیقی و سایر اشکال تولید مادی متمرکز باشد. گروه‌ها می‌توانند به بزرگی همه‌ی چینی-آمریکایی‌ها و به کوچکی فرهنگ طرفداران لیگ ملی فوتبال سنت لویی[29] باقی مانده باشند.

شما در تعریف فرهنگ شخصی خود، دانش‌، باورها و عملکردهایی که برای فرد بسیار مهم است، حرفی برای گفتن دارید. ممکن است متوجه شوید که با بسیاری از فرهنگ‌های گروهی همذات‌پنداری می‌کنید یا بیشتر علایق خود را از فرهنگ مشترک غالب گرفته‌اید. آیا نشانه‌های فرهنگی خود را در مورد آنچه که باید درمورد آن فکر کنید و در آن صحبت کنید از تلویزیون، رسانه‌های اجتماعی یا فرهنگ‌های گروه‌های کوچکی که با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کنید، می‌گیرید؟ این میزان اختیار شماست. شما می‌توانید فرهنگ شخصی خود را انتخاب کنید. [فرهنگ شما] بر اساس این است که شما به چه چیزی اعتقاد دارید و کدام محصولات فرهنگی‌ را مصرف می‌کنید.

آمریکا، اِمریکا، لوس استادوس یونیدوس و غیره

هرچند یک فرهنگ مشترک در آمریکا وجود دارد، اما هیچ فرهنگ واحد، غالب و مشترکی در سراسر شبکه‌های دیجیتال جهان وجود ندارد. ممکن است این تمایل برای مردم وجود داشته باشد که باور کنند فرهنگ‌های گروهی که اغلب به صورت آنلاین با آن‌ها در تعامل هستند، فرهنگ دیجیتال «واقعی» را تشکیل می‌دهند؛ اما هنوز توافق روشنی در مورد آنکه فرهنگ دیجیتال مشترک ما چیست یا آنکه آن را توسعه دهیم، وجود ندارد.

 الگوریتم‌های موجود در موتورهای جستجو و پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی بسیاری از چیزهایی را که هنگام جستجو در اینترنت پیدا می‌کنیم و خبرها و اطلاعات دوستانمان را می‌بینیم، محاسبه می‌کنند. آیا الگوریتم‌ها فرهنگ مشترک را تشکیل می‌دهند؟ ممکن است آن را شکل دهند و ممکن است تحت تأثیر سلایق کاربر قرار بگیرند، اما همیشه برای حقیقت، دقت یا سواد اطلاعاتی طراحی نشده‌اند. آن‌ها اغلب به گونه‌ای طراحی می‌شوند که هر آنچه را که پلتفرم از آن‌ها می‌خواهد بیشتر مصرف کنند، به مصرف‌کنندگان ببخشند و آنان را مجبور به مصرف کنند. گوگل غالباً می‌خواهد تا به تبلیغ‌کنندگانش پول بدهید. فیسبوک زمان و داده‌ی شما را می‌خواهد تا بتواند اطلاعات شما را به تبلیغ‌کنندگان دیگر بفروشد.

آنچه فرهنگ دیجیتال را شکل می‌دهد اغلب درون یک «جعبه‌ی سیاه» است: این اطلاعات اختصاصی شرکت‌های بسیار بزرگ است و عموم مردم ممکن است به کد دسترسی داشته باشند و یا آنکه نداشته باشند. حتی اگر کد را داشته باشیم، توضیح دقیق نحوه‌ی عملکرد الگوریتم‌ها مشکل خواهد بود. مواقعی وجود دارد که شرکت‌هایی که الگوریتم را پیاده‌سازی می‌کنند، از نحوه عملکرد آن‌ها در دستان تعداد زیادی از کاربران شگفت‌زده می‌شوند.

رویدادهای مهمی که الگوریتم‌ها را از میان بر می‌دارند و تقریباً در اخبار همه‌ی افراد و در نتایج جستجویشان نشان داده می‌شود، احتمالاً بر روی فرهنگ مشترک تاثیر می‌گذارند. اگر رویدادهای بزرگ به اندازه‌ی کافی مهم باشند، احتمالاً فرهنگ شخصی، گروهی و مشترک را شکل خواهند داد. یک رویداد خاص چه نوع تأثیر فرهنگی دارد؟ بستگی دارد.

از آن‌جایی که قوانین اسلحه در هر ایالت به طور کامل متفاوت است، تأثیر تیراندازی در مدرسه‌ای در میامی ممکن است در فلوریدا متفاوت از کالیفرنیا باشد. به بیانی دیگر، چیزی می‌تواند وارد فرهنگ رایج شود، اما هنوز توسط تک تک افراد جامعه کاملاً متفاوت درک شود.

هنجارها

تا به اینجا باید درک کنید که تأثیر فرهنگی پیام‌ها در رسانه‌های جمعی در هر سطح -فرهنگ شخصی، گروهی و مشترک، به دانش مشترکی که قبل از رویداد وجود داشت وابسته است.

رویدادها معمولاً توسط افرادی که با فرهنگ‌های متفاوت گروهی کوچک در یک فرهنگ مشترک بزرگ‌تر شناسایی می‌شوند، متفاوت درک می‌شوند. وقایع غالباً توسط افراد در یک فرهنگ گروهی کوچک، بسته به باورها و تجربیات شخصی در مورد موضوع مورد نظر، متفاوت تفسیر می‌شوند. واکنش یک فرد به رویدادهای جاری نیز، همان‌طور که در رسانه‌های جمعی ظاهر می‌شود، به وجود و قدرت باورهای مشترک درمورد نحوه‌ی فکر کردن آنان نسبت به چیزها وابسته است. ما آن باورها را هنجارهای فرهنگی می‌نامیم.

مجموعه‌‌ی واحدی از هنجارهای توافق شده وجود ندارد که همه افراد در فرهنگ گروهی معینی به آن پایبند باشند. اگر تمام زندگی خود را به عنوان بخشی از فرهنگ مسلط گذرانده‌اید و وجود و درگیری گروه‌های فرهنگی مختلف را به رسمیت نمی‌شناسید، تشخیص واکنش‌ها در محیط‌های رسانه‌ی دیجیتالی که چندان به دنیای فیزیکی شما وابسته نیستند، می‌تواند سخت باشد. متقابلاً، اگر به عنوان بخشی از گروه کوچک تحت ستم بزرگ شده باشید، ممکن است در این موضوع برایتان سخت باشد که چگونه دیگرانی که با بخش غالب یک فرهنگ مشترک هویت‌یابی می‌کنند، می‌توانند ظلم موجود در برخی هنجارهای فرهنگی را که کاملاً به آن فکر نکرده‌اند، نبینند.

قرار گرفتن در معرض فرهنگ گروه‌های دیگر در یک جامعه‌ی شبکه‌ای می‌تواند باعث درک بیشتر و اضطراب بیشتر گردد. این چیزی است که در طی چند دهه‌ی آینده با تکامل فرهنگ دیجیتال، چه برای [وضعیتی] بهتر و یا بدتر، مشخص خواهد شد. فهم آن‌که چگونه گروه‌هایی با علایق، هنجارها و ارزش‌های فرهنگی متفاوت می‌توانند با یک‌دیگر کنار بیایند، در حالی که دائماً در معرض دیدگاه‌های یکدیگر در جامعه‌ی شبکه‌ای آزاد هستند، چالش فرهنگ دیجیتالی نوظهور است.

یک پاسخ این است که به سوی اتاق‌های پژواک[30]، به سوی فضاهای حزبی که برای فرهنگ‌های گروهی خاص و برای اعتقادات و اولویت‌های فرهنگی شخصی ما احساس امنیت می‌کنند، برویم. اما این عمل تنها می‌تواند شکاف بین گروه‌های فرهنگی را عمیق‌تر کند.

در سال‌های اولیه‌ی کار برای ایجاد یک فرهنگ مشترک در جامعه‌ی دیجیتال شبکه‌ای، ما توانسته‌ایم خود را از اطلاعات انواع گروه‌های فرهنگی اشباع کرده و از دیدگاه‌هایی که در تضاد با هنجارهای فرهنگی گروهی خودمان هستند، جدا کنیم. این آنارشی است. این فرهنگی بدون ساختار اجتماعی قوی است که بتواند یک‌پارچگی آن را حفظ کند.

سوالی که پیش روی محققان ارتباط جمعی است و اعضای فرهنگ مشترک ما نیز با آن مواجه هستند این است که آیا نهادهای دنیای فیزیکی می‌توانند یا باید تلاش کنند تا نحوه‌ی شکل‌گیری فرهنگ دیجیتال را کنترل کنند. شما قدرت آن را دارید که تصمیم بگیرید آیا فرهنگ دیجیتال باید تنظیم شود و اگر بله، چگونه باید تنظیم گردد. این ممکن است مهم‌ترین مسئولیت مدنی شما باشد، اما این موضوع قدرت فرهنگی نیز هست.

رسانه‌های اجتماعی و سرمایه‌ی اجتماعی

فکر می‌کنید برای جامعه چه معنایی دارد که پلتفرم‌های ارتباطی شبکه‌ای می‌توانند هر کسی را به یک خبررسان جمعی بدل کنند؟ یک پاسخ این است که پتانسیل زیادی برای تغییر اجتماعی وجود دارد؛ زیرا همان‌طور که دیویی در فصل 1 بیان کرد، جامعه نه تنها از راه ارتباطی منتقل می‌شود، بلکه در روند ارتباط نیز وجود دارد.

این مسئله بدین معنی است که هر فردی که یک رایانه یا گوشی هوشمند داشته باشد، پتانسیل انتشار پیام‌هایی را دارد که بر جامعه‌ی گسترده‌تری تأثیر می‌گذارد. به انقلاب‌های بهار عربی در سال‌های 2010 تا 2012 توجه کنید. به اعتراضات #Ferguson در تابستان و پاییز 2014 توجه کنید. به روشی توجه کنید که دونالد ترامپ، نامزد انتخاباتی، رسانه‌های جمعی را دور زد تا به رأی‌دهندگان دسترسی پیدا کند و یک برنامه‌ی خبری جداگانه در سال‌های 2015 و 2016 تنظیم کند. افراد و گروه‌های کوچک اکنون با استفاده از فناوری‌های ارتباطی شبکه‌ای، قادر به هماهنگی و رهبری جنبش‌های اجتماعی هستند.

احتمالاً اصطلاح «جنبش اجتماعی» را شنیده‌اید. به یک معنا، جنبش اجتماعی، تغییری در جامعه است که از طریق ارتباطات ایجاد می‌شود. آن‌چه دنیای ارتباطات شبکه‌ای را متفاوت می‌کند این است که چگونه پیام‌های بین فردی و کارزار‌های پیام می‌توانند در یک لحظه به پیام‌های انبوه یا کارزارهایی عظیم بدل شوند. این امر شبکه‌های دیجیتال را به میدان نبرد تبدیل می‌کند؛ زیرا پلتفرم‌های ارتباطی عمومی شبکه‌ای اکنون بیش از هر زمان دیگری، مراکز قدرت هستند.

[جنبش‌های اجتماعی] همان‌طور که می‌توانند بر ساختارهای اجتماعی تأثیر بگذارند و حتی آن‌ها را مختل کنند، افراد و گروه‌های کوچک می‌توانند با استفاده از کانال‌های رسانه‌های اجتماعی، فرهنگ را شکل دهند. این مسئله، سیستم ارتباطی ما را به همان اندازه که برای استفاده توسط شهروندان قانونی آماده است، برای سوءاستفاده از سوی نیروهای خارجی آماده می‌کند. دولت‌ها، شرکت‌ها و دیکتاتورهای سرکش، همگی به یادگیری اسرار ما علاقه‌مند هستند و می‌توانند به طور بالقوه آن‌ها را علیه ما نگه دارند.

ما نمی‌توانیم اهمیت این موضوع را در زمینه‌ی ارتباطات جمعی دست کم بگیریم. اسرار اجتماعی فردی، گروهی و گسترده‌تر- از جمله رفتار مصرف‌کننده، رفتار سیاسی و حتی افکار و علایق شخصی- به دلیل حجم وسیعی از داده‌های جمع‌آوری شده درباره‌ی ما از رسانه‌های اجتماعی و دیگر عادات اینترنتی،  آسان‌تر از همیشه قابل تشخیص و احتمالاً دستکاری هستند. این می‌تواند تأثیر عمیقی بر رفتار ما و جامعه‌ی ما داشته باشد؛ و ما به عنوان یک جامعه، آمادگی دفاع از خود در برابر حملات را نداریم.

پیش از آنکه در ارتباط با فرهنگ دیجیتال و حریم خصوصی دل‌سرد شوید، و پیش از آن‌که غرق در همه‌ی احتمالات و پیامدهای فرهنگ دیجیتال شوید، سخنرانی تد[31] کلی شیرکی[32]، «چگونه رسانه‌های اجتماعی می‌توانند تاریخ‌ساز شوند» را در نظر بگیرید.

شیرکی [33]قدرت ارتباط اجتماعی را ترسیم می‌کند و مفهوم سرمایه‌ی اجتماعی را به کار می‌گیرد. تعریف ابتدایی سرمایه‌ی اجتماعی، پتانسیل دریافت کمک و نه فقط کمک مالی، از اطرافیان در صورت نیاز است. پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی می‌توانند بسترهایی عالی برای ایجاد سرمایه‌ی اجتماعی باشند. بنابراین، آن‌ها پتانسیل سازنده یا مخرب بودن را دارند. [این امر] بستگی به نحوه‌ی استفاده از آن‌ها دارد .

همانطور که در فصل اول بیان شد، ارتباطات میان فردی، ارتباطات سازمانی و ارتباطات جمعی حوزه‌هایی جداگانه از علایق آکادمیک هستند؛ اما توانایی ما به عنوان مصرف‌کننده و تولیدکننده برای جابه‌جایی از یکی به دیگری، به همان اندازه قدرتمند است که تا به حال بوده است. اتصال تقریباً همیشگی به یک‌دیگر توسط شبکه‌های دیجیتال، ظرفیتی برای کنش نسبتاً سریع اجتماعی را ایجاد می‌کند. مردم شروع به استفاده از این قدرت کرده‌اند تا جامعه را به جهاتی متفاوت بکشانند. تعداد زیادی از مردم را می‌توان سازمان‌دهی کرد و می‌توانیم شاهد توسعه‌ی سریع‌تر تحولات و شکاف‌های اجتماعی نسبت به بهبود آن باشیم. این به تک تک کاربران فردی و گروه‌های کاربران بستگی دارد که چگونه به چنین تغییرات اجتماعی و فرهنگی پاسخ دهند.

  • رسانه‌ی مشارکتی[34]

رسانه‌های خبری شکل‌دهنده‌ی اصلی فرهنگ و جامعه هستند. در فصل‌های بعدی، بخش‌های جداگانه‌ای درمورد تحول اخبار وجود خواهد داشت؛ اما در زمینه‌ی فرهنگ دیجیتال، باید توجه داشت که نقش رسانه‌های خبری در چشم‌اندازهای رسانه‌ای گسترده‌تر نیز در حال تغییر است.

جدای از توانایی‌ جنبش‌های اجتماعی و جنبش‌های فرهنگی برای ظهور و شکل‌گیری در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، زمانی که رسانه‌های جمعی در همان شبکه‌های دیجیتالی به عنوان افراد و گروه‌های با نفوذ فعالیت می‌کنند، افکار عمومی به سرعت و عمیقاً تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند.

شما با داوطلب شدن، می‌توانید در اطلاعات خبری مشارکت داشته باشید. یکی از بزرگ‌ترین داستان‌هایی که در سال 2014 در سطح ملی توجه را به خود جلب کرد و توسط یک شهروند روزنامه‌نگار[35] فیلم‌برداری و ارسال شد، داستان اریک گارنر[36] بود که توسط دنیل پانتالئو[37]، افسر پلیس نیویورک، در حال خفه‌شدن دیده شد. گزارش‌ها حاکی از آن بود که گارنر مبتلا به آسم بود و بر اثر حمله‌ی قلبی درگذشت. در اینجا اصطلاح «شهروند روزنامه‌نگار» به شخصی اطلاق می‌شود که حرفه‌ای و با درآمد نیست، اما اخبار را به مخاطبان می‌رساند. 

اگر ویدیویی که تایشا آلن [38]با تلفن همراه خود ثبت کرد وجود نداشت، مشکل بتوان گفت که این داستان در سطح ملی مورد توجه قرار می‌گرفت. هنگامی که او این ویدیو را به اشتراک گذاشت و در کانال‌های رسانه‌های اجتماعی پخش شد، داستان رسانه‌های جمعی را ممکن کرد.

احتمالاً آلن دلایل متفاوتی برای اشتراک‌گذاری ویدیوی گارنر داشته است و احتمالاً از تأثیر اجتماعی و فرهنگی بالقوه این ویدیو آگاه بوده است. لازم نیست برای دانستن اینکه چنین ویدیویی مورد توجه گسترده قرار می‌گیرد و جنجال ایجاد می‌کند، یک متخصص رسانه‌ای باشید. آلن تصمیم گرفت ویدیو را به اشتراک بگذارد، زیرا فکر کرد مردم باید ببینند که چه اتفاقی رخ داده است.

با بیشتر شدن اهمیت فرهنگی ویدیو، چند روز پس از انتشار داستان، اسپایک لی[39] صحنه‌ای از فیلم پیشگام خود «کار درست را انجام بده»[40] را، که در آن شخصیت رادیو رحیم توسط یک افسر پلیس نیویورک تا حد مرگ خفه می‌شود، از نو تدوین کرد. او کلیپ فیلم اصلی خود را با ویدیوی مرگ اریک گارنر در هم آمیخت. این ارتباط تقریباً فوری بین پستی که توسط یک شهروند با استفاده از رسانه‌های اجتماعی ایجاد می‌شود و فیلم کلاسیک مدرن،  حکایت از افزایش قدرت و نفوذ فرهنگی رسانه‌های آماتور دارد. افراد می‌توانند تولیدکنندگان اصلی را در تلاشی متقابل برای شکل دادن به هنجارها و ساختارهای اجتماعی و هم‌چنین تأثیرات فرهنگی،  تحت تأثیر قرار دهند.

باید انتظار داشته باشیم که افراد حرفه‌ای بیشتری در آینده، این نوع ارتباطات را با تازه‌کارها و تماشاگران برقرار کنند. ترکیب پیام‌های رسانه‌های جمعی حرفه‌ای و پیام‌های تولید شده توسط شهروندان احتمالاً افزایش می‌یابد. آیا می‌توانید به فیلم‌های ویدیویی افراد حاضر در جریان رویدادهای خبری مهم فکر کنید که اخبار و افکار عمومی را شکل داده است؟

وقایع فرگوسن، در میسوری، مسیری مشابه با داستان اریک گارنر را دنبال می‌کند: حساب‌های رسانه‌های اجتماعی از قتل مایکل براون تقریباً بلافاصله پس از این حادثه به صورت مجازی به اشتراک گذاشته شد. فعالیت رسانه‌های اجتماعی در یوتیوب، توییتر و سایر کانال‌ها به شکل‌دهی رویدادها کمک کرد. این موضوع باعث شد که این خبر در رسانه‌های ملی در گزارش‌های اولیه پوشش داده شود، اما ناگزیر واکنش‌های منفی را به دنبال داشت.

بسیاری از کارهای انجام شده توسط شهروندان روزنامه‌نگار بحث برانگیز خواهد بود. حرفه‌ای‌های رسانه که در اخبار و سایر زمینه‌ها کار می‌کنند برای به اشتراک گذاشتن دیدگاه‌ها باید از قدرت تشخیص در تصمیم‌گیری استفاده کنند. به یک معنا اشتراک‌گذاری باعث تبلیغ می‌شود، حتی اگر کسی با احساسات توییت، ویدیو یا پست مخالف باشد.

هیچ رسانه‌ای که در سطح فرهنگی معنادار باشد، قرار نیست با توافق جهانی در مورد اهمیت یا معنای آن ضبط و منتشر شود؛ اما برای این‌که جامعه عمل کند و فرهنگ در خدمت اهداف خود باشد، باید به طور کلی درمورد آنچه که واقعی است و آنچه واقعی نیست به توافق برسیم. خطر واقعی در افزایش قدرت افراد و گروه‌های کوچک در فرهنگ دیجیتال این است که می‌توانند گروه‌های بزرگ‌تر را از جستجوی گفتمان مبتنی بر واقعیت دور کنند.


[1] Eric Schmidt

[2] holding

[3] Calico

[4]  Khan Academy

[5] legacy media

[6] snail mail

[7] Tumblr

[8] blind  dates

[9] hook-up

[10] Mark Deuze

[11] safe harbor laws

[12] Mark Zuckerberg

[13] Terms and Conditions May Apply

[14] exhibitionism

[15] K-pop

[16] viral

[17] Gangnam Style

[18] anti-pop star

[19] . bricolage

[20] Participation

[21] Reddit

[22] YouTube influencer

[23] Remediation

[24] Spotify

[25] Pandora

[26] Bricolage

[27] collage

[28]  Demassification

[29] St. Louis NFL

[30] echo chambers

[31] Ted talk

[32] Clay Shirky

[33] Shirky

[34] Participatory Media

[35] citizen journalist

[36] Eric Garner

[37] Daniel Pantaleo

[38] Taisha Allen

[39] Spike Lee

[40] Do the Right Thing