روابط آنلاین و آفلاین

فهرست مطالب

فصل ششم از کتاب جهان چگونه رسانه‌های اجتماعی را تغییر داد

دانیل میلر

ترجمه‌ی مصطفی خسروی

با افزایش محبوبیت رسانه‌های اجتماعی و فراگیر شدن آن در سراسر جهان، این تصور وجود دارد که نسل جدیدی از «بومیان دیجیتال» وجود دارد که در عصر دیجیتال متولد شده و رشد کرده‌اند. به‌ نظر می‌رسد که رسانه‌های اجتماعی بدل به زمینه‌ای در حال رشد برای بسیاری از روابط روزمره‌ی آنان شوند. به عنوان نتیجه، بسیاری از کشورهای جهان در تلاش برای درک این پدیده‌ی جدید و تاثیر آن هستند. به طور دقیق به این دلیل که رسانه‌های اجتماعی در حال حاضر در زندگی جوانان بسیار جای گرفته است، اضطرابی در حال افزایش است که این رسانه‌ها جایگزین تعاملات و روابط آفلاین هستند.

با این‌ حال، مقایسه‌ی میان دو نوع رابطه که به‌ عنوان رابطه‌ی آنلاین و آفلاین تعیین شده‌اند، ممکن است به این معنا باشد که آنان به طور متقابل انحصاری و یا مخالف یک‌دیگر هستند. همچنین در طول تحقیقات خود، به روابطی که از طریق تعامل آنلاین و آفلاین یک‌پارچه ایجاد، توسعه‌یافته و پایدار می‌شوند، نزدیک شده‌ایم. طیف وسیعی از روابط آفلاین، از خانواده در مدرسه و کار گرفته تا روابط اجتماعی در همسایگی وسیع‌تری، ممکن است به‌شکلی آنلاین وجود داشته باشد که به ندرت از زندگی آفلاین فرد جدا شود. تصور عمومی از روابط آنلاین به عنوان چیزهایی می‌توانند با «دنیای واقعی» – که در آن روابط آفلاین واقعی یا معتبرتر یک فرد سکنی گزیده است – در تقابل قرار گیرد، ساده و گمراه‌کننده به نظر می‌رسد. این امر با انتقاد قبلی از مفهوم «مجازی» مطابقت دارد؛ اصطلاحی که در سال‌های اولیه‌ی استفاده از اینترنت برآمده بود. به طور خلاصه، مطالعه‌ی ما با رسانه‌های اجتماعی به همان شیوه‌ای برخورد می‌کند که تمام افراد با تلفن ثابت برخورد می‌کنند، به‌گونه‌ای که امروزه هرگز به عنوان جنبه‌ی جداگانه‌ی «آنلاین/ تلفنی[1]» زندگی توصیف نشده است.

با این‌حال، برای ما به عنوان محقق ضروری است که بدانیم هر ابهامی که ممکن است به عنوان دانشگاهیان در ارتباط با این اصطلاحات دوگانه احساس کنیم، حالتی اولیه است که مردم در سراسر جهان رسانه‌های دیجیتال را درک و تجربه می‌کنند. خبررسانان ما همواره در مورد دنیای آنلاین جداگانه‌ای بحث می‌کنند. علاوه‌بر این، باید اذعان کنیم که مردم معانی مختلفی به این اصطلاحات «آنلاین» و «آفلاین» می‌دهند. به‌عنوان مثال، در پایگاه میدانی جنوب هند، زمانی که در مورد حریم خصوصی عکس‌ها پرسش شد، بسیاری از مردم این‌گونه پاسخ دادند که :«من آن‌ را به صورت آنلاین به اشتراک نمی‌گذارم، ما تنها آن را به صورت آفلاین به اشتراک می‌گذاریم. همان طور که ونکاترامن اشاره کرد، منظور افراد از «آفلاین»، ارسال عکس به دوستان خود از طریق واتساپ است. واتساپ از نظر فنی «آنلاین» است، به این معنا که از طریق یک برنامه‌ی تلفن هوشمند ارسال می‌شود، اما در درک این افراد «آفلاین» است زیرا برای آنان [چیزی به عنوان] «اینترنت» نیست. «آفلاین» نیز در این‌جا به ماهیت بسیار خصوصی جامعه اشاره دارد، در حالی که «آنلاین» جنبه‌های عمومی اینترنت است. هم‌چنین همان خبررسانان در زمینه‌های دیگر از واتساپ به عنوان رسانه‌ی اجتماعی و در نتیجه آنلاین یاد می‌کنند. بنابراین حتی اگر بخواهیم این واقعیت را لحاظ کنیم که شرکت‌کنندگان در پایگاه‌های میدانی‌مان به طور معمول از اصطلاحات آنلاین و آفلاین استفاده می‌کنند، استفاده‌ی آنان و ما از این شرایط به طور معمول متناقض است.

این فصل ابتدا به این توجه عمومی می‌پردازد که افزایش میانجی‌گری دیجیتال منجر به روابط واقعی کمتری نسبت به روابط آفلاین می‌شود؛ باوری که می‌تواند منجر به این امر شود که مردم جوامع انسانی را در زمانی که روابط توسط فناوری‌های دیجیتال میانجی‌گری می‌شوند، کمتر «واقعی» در نظر بگیرند. این فصل سپس به رویکرد خود ما نزدیک می‌شود که اجتماعی بود را در عصر رسانه‌های اجتماعی از دریچه‌ی مردم‌نگاری بررسی می‌کند. بخش پایانی فصل به بررسی بیشتر احتمالات جدید برای تجربه‌ی انسانی و روابط اجتماعی می‌پردازد که از طریق استفاده‌ی جهانی از رسانه‌های اجتماعی در زمینه‌های مختلف ایجاد شده‌اند.

«اصالت» و «میانجی‌گری»: نگرانی‌هایی بزرگ

چرا مردم احساس می‌کنند که استفاده از فناوری‌های دیجیتال باعث می‌شود چیزی از خودمان را از دست بدهیم؟ مطمئناً این نخستین باری نیست که جوامع از تباه شدن بشریت در مواجهه با فناوری‌های جدید هراس دارند. همان‌طور که پیش از این اشاره شد، نگرانی‌ها را می‌توان به زمانی که یونانیان باستان از نوشتن بهره بردند، پیگیری کرد. سقراط فیلسوف، آن‌گونه که افلاطون ارائه کرد، به مردم هشدار داد که این فناوری جدید تهدیدی برای سنت‌های شفاهی جامعه‌ی یونان است. به گفته‌ی او نوشتن باعث فراموشی می‌گردد. از قضا بدون نوشتن، اظهارات سقراط ممکن بود مدت‌ها پیش از این فراموش گردد.

امروزه هیچ‌کس تصور نمی‌کند که نوشتن ما را کمتر واقعی یا انسانی می‌کند. در مقابل ممکن است بی‌سوادی به عنوان فقدان ظرفیتی اساسی که هر انسانی باید از آن برخوردار باشد، دیده شود. این اتهام آشناتر خواهد بود که تلویزیون ما را به «بینندگانی منفعل»[2] تقلیل می‌دهد. با این‌حال، ایده‌ی خانواده‌ای که در کنار یک‌دیگر از تلویزیون لذت می‌برند، در مقایسه با چیزی که به عنوان حوزه‌ای شخصی‌تر و همچنین کم‌تر «واقعی» تعامل دیجیتال تلقی می‌گردد، به موضوعی علاقه‌مند به نوستالژی بدل شده است. همچنین ما امروزه اتهاماتی را می‌یابیم که منعکس‌کننده‌ی اتهامات سقراط است. از جمله این ایده‌ها این است که فناوری‌های دیجیتال ظرفیت تفکر ما را، با کاهش دامنه‌ی توجه ما از طریق واگذاری عملکردهای شناختی‌ای مانند حافظه به دستگاه‌های دیجیتالی‌مان، کاهش می‌دهند.

در تمام این موارد، دستگاه‌های دیجیتال به عنوان فرمی از افزایش میانجی در نظر گرفته می‌شوند که منجر به از دست دادن اصالت می‌گردد. با این حال، انسان‌شناسان ایده‌ی اصالت بدون واسطه را رد می‌کنند، زیرا تمام جنبه‌های هویت و روابط را که به طور ذاتی توسط قواعد فرهنگی و اجتماعی، مانند جنسیت و قومیت، به میانجی گرفته می‌شوند، رد می‌کنند. برای انسان‌شناسی بدیهی است که جامعه‌ی قبیله‌ای کمتر از جامعه‌ی کلان‌شهری میانجی نیست. زمانی که یک‌دیگر را ملاقات می‌کنیم، ارتباط چهره‌به‌چهره به طور کامل با قراردادها و آداب رفتار مناسب میان کسانی که در گفتگو هستند، واسطه می‌گردد. قواعد خویشاوندی می‌تواند آن‌چه که شخص مجاز به گفتن است را به اندازه‌ی محدودیت‌های فنی، به همان اندازه مؤثر، محدود کند. بنابراین، برای انسان‌شناسان، برقراری ارتباط آنلاین می‌تواند به عنوان یک تغییر در میانجی‌گری فرهنگی در نظر گرفته شود، اما این میانجی‌گری ارتباط را تسهیل نمی‌کند.

این خطر وجود دارد که اضطراب‌مان در ارتباط با فناوری جدید، به سادگی ما را به نادیده گرفتن ماهیت جامعه‌ی آفلاین قبلی سوق دهد؛ جامعه‌ای که اکنون نه تنها واقعی‌تر، بلکه «طبیعی‌تر» فرض می‌گردد. برخلاف انسان‌شناسان، ما می‌خواهیم از مطالعه‌ی رسانه‌های اجتماعی برای تعمیق درک خود از ماهیت میانجی‌گری اجتماعی بودن آفلاین پیشین استفاده کنیم. برای مثال، استفاده از وب‌کم در حالت «همیشه روشن» رو به افزایش است، به طوری که زوج‌ها و سایر افرادی که به ناچار جدا از یک‌دیگر زندگی می‌کنند، این احساس را پیدا می‌کنند که هم‌چنان با یک‌دیگر زندگی می‌کنند. با مطالعه‌ی این شیوه می‌توانیم به اشکال تعامل، اجتناب و سکوتی که افراد در زمانی که پیش از این در یک فضای خانگی با هم زندگی می‌کردند، بپذیریم؛ اما این افراد می‌آموزند که به یک‌دیگر خودمختاری دهند و زمان‌ها و اشکالی تعاملی را ایجاد کنند.

در پایگاه میدانی اسپایر در برزیل، مردم از اصطلاح «دوستان فیس‌بوکی» برای اشاره به آشنایانی استفاده می‌کنند که تنها از طریق رسانه‌های اجتماعی با آنان در ارتباط هستند. در بسیاری از موارد و نه تنها در برزیل، اصطلاح «دوست فیس‌بوکی» این مفهوم را دارد که «دوستی» از این نوع، حتی با نام «دوست»، مقوله‌ای پایین‌تر از دوستی نسبت به «دوستان واقعی»[3] است. در چین، مردم از اصطلاح «زامبی»[4] یا «جسد» برای توصیف آن دسته از مخاطبین رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند که هیچ‌گاه ارتباطی (بدون هیچ لایک، نظر، پیام به فرد یا گروه) با آنان نداشته‌اند؛ آن‌ها حتی به عنوان انسان زنده در نظر گرفته نمی‌شوند. چنین پدیده‌هایی در پایگاه‌های میدانی نیز مشاهده شد. با این حال، برای تجزیه و تحلیل آکادمیک، باید بدانیم که مردم همواره دوستی آفلاین خود را زیر سوال برده‌اند تا تعیین کنند که آیا آنان دوستانی «واقعی» هستند و مشخص کنند که تا چه میزان می‌توان به آنان اعتماد و یا تکیه کرد. اگرچه اصطلاحات بیان‌گر تقابلی ساده میان دوستی آنلاین و آفلاین هستند، از این رو این سؤالات در مورد دوستی به طور عمده از روابط آفلاین به روابط آنلاین منتقل می‌شوند. با این حال، هنوز هم می‌توانیم بپذیریم که ممکن است جنبه‌های بی‌سابقه‌ای در این تجربه‌ی دوستی آنلاین و روش‌هایی که به وسیله‌ی آن می‌توانیم از این روابط بهره ببریم، وجود داشته باشد.  

ما متوجه شدیم که در اکثر مکان‌ها، مردم اکنون انتظار یکسانی بین این دو حوزه دارند. اگر برزیلی‌ها روابطی دوستانه به صورت آفلاین داشته باشند، احتمالا در رسانه‌های اجتماعی نیز روابطی صمیمانه‌ای خواهند داشت. برای یک دوست خوب، رسانه‌های اجتماعی احتمالاً به پرورش و تقویت این دوستی کمک می‌کنند؛ در حالی که اگر در وهله‌ی نخست هیچ پیوندی وجود نداشته باشد، دوست بودن در فیسبوک ممکن است تفاوت چندانی در رابطه‌ی آفلاین ایجاد نکند. به طور معمول رسانه‌های اجتماعی ممکن است فضایی باشند که در آن آشنایان و وابستگان، به دوستان خود بدل شوند. این امر به ویژه در مناطق آمریکای لاتین و ترینیداد مهم به نظر می‌رسید و به احتمالا زیاد نشان‌دهنده‌ی روشی است که تا پیش از این مفهوم دوستی در آن‌جا درک می‌شد. از یک سو، دوستی آنلاین ممکن است فاقد طیف وسیعی از نشانه‌های اجتماعی موجود در تعامل چهره‌به‌چهره باشد. از سوی دیگر، از ابتدای پیدایش اینترنت، افراد از ناشناس بودن امر آنلاین برای بحث درمورد موضوعاتی استفاده می‌کردند که ممکن است برای آنان مشکل باشد که با افرادی که آنان را به صورت آفلاین می‌شناسند به اشتراک بگذارند. بنابراین، افرادی که با آن‌ها صمیمی‌ترین رازها را به اشتراک می‌گذارند، ممکن است اکنون غریبه‌های آنلاینی باشند که هرگز آنان را به صورت آفلاین نخواهند شناخت.

«چارچوب» و «گروه»: رویکردهایی برای درک اجتماعی بودن

بنابراین چگونه می‌توانیم روابط اجتماعی را در عصر رسانه‌های اجتماعی بیشتر درک کنیم؟ مفهوم نظری «چارچوب‌بندی» که از تحلیل گافمن از فعالیت‌های اجتماعی ناشی می‌گردد در تفکر از طریق ارتباط بین امر آنلاین و امر آفلاین نیز مفید است. به زبانی ساده، چارچوب‌بندی به تعیین مرزها، ایجاد قوانین و انتظارات برای هدایت رفتار کمک می‌کند. برای مثال، قرار گرفتن در «چارچوب» یک تئاتر به شما می‌گوید که باید در پایان دست بزنید و برای نجات قهرمان زن روی صحنه ندوید. بی‌شمار چارچوب نامرئی اما به طور واقعی مؤثر در زندگی اجتماعی وجود دارد و درک ما از چارچوب‌ها به ما کمک می‌کند که تا مطابق با انتظارات اجتماعی، رفتار مناسبی داشته باشیم. به عنوان مثال، نوع مکالمه‌ای که در یک میخانه‌ی انگلیسی انجام می‌شود با مکالمه‌ای در جلسه‌ای اداری متفاوت است، زیرا «میخانه» و «دفتر کار» این رفتار را به طور متفاوتی تعریف می‌کنند، علی‌رغم این واقعیت که هردو شکلی از صحبت هستند. بنابراین، ما همچنین باید امر آنلاین و آفلاین را به عنوان دو «چارچوب» در زندگی روزمره‌ی خود در نظر بگیریم که ممکن است باعث ایجاد نگرش‌ها و رفتارهای متفاوتی گردد. همچنین این امر به این دلیل است که در برخی موارد، افراد احساس می‌کنند که محیط‌های آنلاین جنبه‌های متفاوتی از روابطی خاص را القا می‌کنند. به‌جای مخالفت با این زمینه‌ها، می‌توانیم آنان را به عنوان چارچوب‌های مکمل در نظر بگیریم که با یکدیگر ترکیب می‌شوند تا تصویر کامل‌تری از فرد و روابط‌شان ارائه دهند.

در عمل، پلتفرم‌های مختلف رسانه‌های اجتماعی، یا گروه‌ها و حساب‌های مختلف در یک پلتفرم، به عنوان «چارچوب‌های فرعی» عمل می‌کنند و افراد را قادر می‌سازند تا به طرز ماهرانه‌ای جایگاهی را پیدا کنند که در آن با روابط اجتماعی مختلف برخورد کنند. برای مثال در ماردین، پایگاه میدانی جنوب شرقی ترکیه، یافتن نوجوانان و بزرگسالان جوان با چندین حساب در یک پلتفرم رسانه‌ی اجتماعی (مانند فیس‌بوک) امری عادی است. این افراد می‌توانند با توجه به گروه‌هایی که با آنان مطلبی را به اشتراک می‌گذارند، رفتار متفاوتی داشته باشند. کاستا نشان می‌دهد که چگونه افراد به راحتی و به سرعت از یک پلتفرم به پلتفرم دیگر یا به حساب‌های مختلف در یک پلتفرم جابه‌جا می‌شوند.

پلتفرم‌های مختلف یا حساب‌های متعدد به کاربران این اجازه را می‌دهند تا مخاطبین خود را در دسته‌های مختلفی مانند «هم‌کلاسی‌ها»، «هم‌کاران» و «دیگران» قرار دهند. این دسته‌بندی روش مفیدی برای بهره‌بردازی از رسانه‌های اجتماعی برای «مرتب‌سازی» شبکه‌های اجتماعی‌شان است. این «دسته‌های» اجتماعی سازمان‌دهی شده در رسانه‌های اجتماعی، پیش از وجود رسانه‌های اجتماعی در زندگی اجتماعی آفلاین نیز وجود داشتند. با این‌حال، رسانه‌های اجتماعی ممکن است این دسته‌بندی‌ها را آشکار‌تر کنند. بنابراین در پایگاه میدانی جنوب هند، مردم می‌توانند تنظیمات پیش‌فرض را در فیس‌بوک حفظ کنند، به طوری که کاربران آشکارا دسته‌بندی نمی‌شوند، اما آنان به خوبی می‌دانند که کدام مخاطبین متعلق به یک طبقه هستند، که همچنان یکی از سیستم‌های طبقه‌بندی کشور است.

برخلاف فیس‌بوک، توییتر و اینستاگرام، اما مانند گوگل‌پلاس، پلتفرم رسانه‌های اجتماعی چینی QQ به طور برجسته‌ دسته‌هایی از دوستان را نشان می‌دهد. پلتفرم QQ کاربران خود را تشویق می‌کند تا مخاطبین آنلاین خود را به گروه‌هایی، به عنوان مثال «هم‌کار»، «دوست خاص»، «دوست»، «خانواده»، «غریبه»، «لیست سیاه»، برای مسدود کردن مخاطبین و هر گروه سفارشی که علاقه دارند بسازند، دسته‌بندی کنند. با این حال، این موارد تنها برای کاربر و نه برای مخاطبین او، قابل مشاهده است. عبارتی رایج میان مردم چین این است که «شما اگر بدانید دوستان‌تان شما را در چه دسته‌بندی QQ خود قرار می‌دهند، رابطه‌ی خود را بهتر می‌شناسید». چنین رویه‌هایی در چین طبیعی به نظر می‌رسند، جایی که ‌(همان‌طور که در بسیاری از مکان‌های خارج چین نیز صادق است) جامعه‌شناسی مدت‌هاست با حلقه‌‌ها و گروه‌های متنوع و متداخلی مشخص شده است. مشکل اصلی این است که دسته‌بندی‌های آنلاین نمی‌توانند با پیچیدگی شبکه‌های سنتی «روابط اجتماعی»[5] مطابقت داشته باشند. دلیلش این است که دسته‌های دوستی در QQ به طور متقابل منحصربه‌فرد هستند، در حالی که در زندگی آفلاین ممکن است دوستان‌مان را به عنوان گروه‌های مختلفی با هم هم‌پوشانی کنیم. بنابراین، مانند تمام پایگاه‌های میدانی، رسانه‌های اجتماعی ممکن است دسته‌بندی اجتماعی را افزایش دهند، اما نمی‌توانند با پیچیدگی این عمل در دنیای آفلاین مطابقت داشته باشند.

از صمیمیت تا گمنامی: اجتماعی بودن مقیاس‌پذیر

در فصل 1 بحث شد که شکل خاصی که چندرسانه‌ای در رسانه‌های اجتماعی به‌دست می‌آورد را می‌توان «اجتماعی بودن مقیاس‌پذیر» نامید. نمونه‌ی اولیه از پایگاه میدانی انگلیسی بر اساس دانش‌آموزان مدرسه بود. در پایگاه میدانی برزیلی‌مان بسیاری از افراد مسن به دلیل تحصیلات ضعیف و عوامل اقتصادی، دسترسی محدودی به اینترنت دارند؛ در نتیجه این رسانه‎‌های اجتماعی را می‌توان به عنوان فضای افراد جوان برای ایجاد گروه‌های همسالان و نمایش مدرنیته با اجتناب از نگاه بزرگسالان تفسیر کرد. این جا، مانند جاهای دیگر، رسانه‌های اجتماعی اغلب به مکانی برای تعیین روابط صمیمانه (روابط خویشاوندی، دوستان نزدیک و زوج‌ها) تبدیل می‌شوند، جایی که خود صمیمیت نسبی است که مقیاس‌بندی، تجربه‌ حفظ و تقویت می‌شود. در پایگاه میدانی جنوب هند، رسانه‌های اجتماعی مانند «خویشاوندانی خیالی» عمل می‌کنند، جایی که بسیاری از مردم به عنوان «خاله» یا «عموزاده»، حتی اگر از نظر زیستی با هم مرتبط نباشند، در سنت خانواده‌ها و کاستی گسترده دیده می‌شوند. بنابراین خویشاوندی به عنوان اصطلاحی برای بیان میزان مسافتی که شخص در همین مقیاس صمیمیت طی کرده است استفاده می‌شود.

در پایگاه میدانی سینانان در ترینیداد، بسیاری از خانوارها دارای والدین، فرزندان و یا خواهر و برادرهایی هستند که در خارج از کشور زندگی می‌کنند و استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای حفظ روابط ابتدایی خانوادگی ضروری است. در واقع در برخی از پایگاه‌های میدانی ما، رسانه‌های اجتماعی به خانواده‌هایی که در یک خانوار زندگی نمی‌کنند نیز این امکان داده است که پیوندهای عاطفی بیشتری را ایجاد کنند؛ آنان می‌توانند زمان بیشتری را نسبت به زمانی که با یک‌دیگر زندگی می‌کردند، در اینترنت با یکدیگر بگذرانند. به عنوان مثال، نوجوانان در برخی از کشورهای غربی ممکن است در خانه، اما با ارتباط خانوادگی بسیار محدود، زندگی کنند؛ برای نمونه ممکن است اخطاریه‌هایی را بنویسند که والدین را از ورود به اتاق نوجوان منع کنند. بیشتر اجتماعی بودن آنان از صفحه‌های نمایش اتاق خواب‌شان نشأت می‌گیرد، فضایی که به طور کامل از خانه جدا است. در حالی که آنان در همان خانه‌ با دیگر اعضای خانواده زندگی می‌کنند، در نتیجه می‌توان استدلال کرد که این نوجوانان «با یکدیگر» زندگی نمی‌کنند و بیشتر با افرادی که به صورت آنلاین با آنان معاشرت می‌کنند «با یکدیگر» زندگی می‌کنند.

هاینز در پایگاه میدانی شمال شیلی دریافت که واتساپ برای کارگران معدن در مذاکره در مورد دوره‌های جدایی از خانواده‌ها در زمانی که کار می‌کنند، بسیار اهمیت یافته است. با این‌حال زمانی که شبکه‌های اجتماعی مشکل جدایی را برای برخی از خانواده‌ها برطرف می‌کند، ممکن است برای برخی دیگر نیز مشکلاتی را به همراه داشته باشد. برخی از کارگران معدن گزارش کرده‌اند که رسانه‌های اجتماعی احساس حسادت را در میان شرکای مرد (برخی) کارگران زن افزایش می‌دهد؛ در موارد دیگر این امکان وجود دارد که روابط خانوادگی مشکل‌ساز را تشدیدکند. با این حال، هاینز هم‌چنین گزارش می‌دهد که کارگران معدن رسانه‌های اجتماعی را به عنوان یک عنصر از دنیای بیرون به «پناهگاه» معدن می‌بینند و به آن حس انسانیت می‌بخشند.

در پایگاه میدانی صنعتی چین، برخی از زوجینی که رابطه‌ی از راه دور با یک‌دیگر داشته‌اند، حتی دریافتند که به نظر می‌رسد شریک‌های‌شان در فضای آنلاین، به دور از مشکلات روزمره‌ی فیزیکی، مراقبت بیشتری نسبت به یکدیگر دارند. برخی از اعضای کوچک‌تر خانواده‌ نیز گزارش داده‌اند که اعضای ارشد خانواده به دلیل استفاده از «ایموجی‌های بامزه» در رسانه‌های اجتماعی، در فضای آنلاین خودمانی‌تر و سرگرم‌کننده‌تر هستند؛ در حالی که در مواجهه‌ی چهره‌به‌چهره با افراد مسن قرار بود این روابط بسیار جدی‌تر و محترمانه‌تر باشد. بار دیگر رسانه‌های اجتماعی تا آن‌جا که از روابط آفلاین جدا نشده‌اند، به یک حالت اولیه بدل شده‌اند که به وسیله‌ی آن روابط سنتی نزدیک در موارد مختلف حفظ می‌شوند، دوباره تقویت می‌شوند، اما در مواردی خاص نیز تغییر شکل می‌دهند. در تمام این موارد، اجتماعی بودن مقیاس‌پذیر این امکان را شامل می‌شود که رسانه‌های اجتماعی می‌توانند شدیدتر و صمیمی‌تر از روابط آفلاین باشند.

دلیل دیگری که این امر می‌تواند بسیار اهمیت یابد زمانی است که افراد بی‌تحرک شوند. میلر در کار میدانی خود مطالعه‌ی گسترده‌ای درمورد نحوه‌ی ارتباط یک آسایشگاه با بیمارانی که عمدتا تشخیص نهایی سرطان پیشرفته دارند، وارد کرد. او دریافت که بی‌تحرکی حتی در یک منطقه‌ی روستایی به دلیل ماهیت خاص اجتماعی بودن انگلیسی، تاثیر آشکاری داشته است. جامعه‌پذیری در روستا از یک الگوی کلی پیروی می‌کند که در آن مردم به شدت اجتماعی هستند، اما به شدت از حوزه‌ی خصوصی دفاع می‌کنند. این امر با این حساسیت قوی در میان افراد مسن همراه است که نمی‌خواهند سربار بستگان و دوستان خود شوند. در نتیجه درجه‌ای از انزوا و تنهایی وجود دارد. به عنوان پروژه‌ای کاربردی، این امر منجر به توصیه‌هایی به آسایشگاه برای تشویق به استفاده از رسانه‌های اجتماعی و دستگاه‌هایی با کاربری آسان مانند آیپد[6] شد، به ویژه که در مراحل اولیه‌ی بیماری که در آن افراد بی‌شماری مستعد حمایت و کمک هستند. با اثبات این امر که تنهایی دوگانگی امر خصوصی و اجتماعی بودن عمومی است، تعریف خاص رسانه‌های اجتماعی به عنوان شکلی از اجتماعی بودن مقیاس‌پذیر را که بین بخش خصوصی و عمومی پل می‌زند، آن را به بخش ویژه‌ای از راه‌حل بالقوه‌ای برای حل این مشکل تنهایی در زمینه‌ی سکون اجتماعی انگلیسی بدل می‌کند.

در برخی موارد، هر چه این رابطه نزدیک‌تر باشد، اشکال بیشتری از بسترهای ارتباطی و فناوری‌های مختلف پشتیبانی می‌شوند. مطالعه‌ی برودبنت[7] نشان می‌دهد که گسترش رسانه‌های اجتماعی لزوماً منجر به گسترش ارتباطات اجتماعی جدید در منطقه (سوئیس)، جایی که او در آن کار می‌کرد، نیست؛ «بلکه تشدید گروه‌ کوچکی از روابط بسیار صمیمی است که اکنون توانسته‌اند غنای پیوند اجتماعی خود را با غنای کانال‌های ارتباطی متعدد تطبیق دهند». همان‌طور که اغلب در پروژه‌ی ما اتفاق می‌افتد، این تعمیم تنها در مناطق خاص، و نه مناطق دیگر، عمل می‌کند.

اجتماعی بودن مقیاس‌پذیر می‌تواند به بسیاری از ابعاد دیگر مرتبط باشد؛ مانند میزانی که افراد نیاز دارند یا احساس می‌کنند که به انواع اجتماعی بودنی که توسط رسانه‌های اجتماعی در دسترس است، نیاز دارند. نیکولسکو در پایگاه میدانی جنوب ایتالیا دریافت که برای اکثر ساکنان، شبکه‌های اجتماعی پیشین پایدار و کافی تلقی می‌شد. در حالی که اکثر مخاطبین فیس‌بوک مردم نیز از شهر هستند، اقامت مشترک بدین معنی است که نیاز کمی به رسانه‌های اجتماعی به عنوان حالتی برای حفظ این روابط وجود دارد. در نتیجه اکثر مردم می‌دانستند که رسانه‌های اجتماعی تغییر بسیار کمی در زندگی‌شان ایجاد کرده است. با این‌ حال، نیکولسکو همچنین متوجه شد که برای گروه کوچکی از افراد که تجربه‌ی تحصیلات عالی در شهرهای بزرگ و همچنین شبکه‌های اجتماعی بسیار متنوع‌تری را در خارج از شهری کوچک داشته‌اند، بازگشت به شهر اغلب به معنای از دست دادن این ارتباط اجتماعی گسترده است. برای این افراد، رسانه‌های اجتماعی نقشی حیاتی در حفظ چنین ارتباط گسترده‌تری ایفا می‌کنند، که اغلب به عنوان امری مهم‌تر از روابط آفلاین روزمره شناخته می‌شوند.

به طور کلی، همان‌طور که در پیمایش ما در فصل 4 مشاهده شد، مردم به روشی که رسانه‌های اجتماعی روابط اجتماعی را تسهیل می‌کنند، به طوری مثبت می‌نگرند. برای روابط نزدیک، [رسانه‌های اجتماعی] به طور معمول مکانی است که  اعتماد و محبت در آن پرورش و ابراز می‌گردد. در عین حال مردم از روی دیگر این سکه نیز آگاه هستند که در آن افزایش دیده شدن روابط، منجر به حسادت و نظارت می‌گردد.

در مقایسه با این نگرش‌های رایج‌تر به استفاده از رسانه‌های اجتماعی در روابط اجتماعی صمیمی، شاهد واکنش بسیار متنوعی به پتانسیل رسانه‌های اجتماعی برای برقراری ارتباط با غریبه‌ها هستیم. شیلیایی‌ها تمایلی برای استفاده از سایت‌های دوست‌یابی یا برنامه‌هایی مانند Tinder و grindr ندارند، برنامه‌هایی که اکنون در انگلستان به طور فزاینده‌ای محبوب شده‌اند. در انگلستان گاهی اوقات به نظر می‌رسد که مردم نسبت به افراد غریبه به عنوان شرکای جنسی بالقوه در نسبت با افرادی که ممکن است پست‌های رسانه‌های اجتماعی آنان را مشاهده کنند، بی‌اعتمادی کمتری دارند. در عوض، شیلیایی‌های هنگام جستجوی روابط عاشقانه‌ی آنلاین، دوستان خود در فیس‌بوک اعتماد می‌کنند. در غیر این صورت، غریبه‌ها کانون سوءظن بوده‌اند.

این امر در تضاد با پایگاه میدانی چینی ما است، جایی که مک‌دونالد خاطر نشان می‌کند که قبل از استفاده از رسانه‌های اجتماعی، تعامل با «غریبه‌ها»[8] به طور معمول بسیار کمتر بود. در حال حاضر افراد جوان ممکن است به طور تصادفی با «تعداد زیادی از غریبه‌ها»[9] دوست شوند، اگرچه دیگران، به‌ویژه زوج‌های متاهل، نگرش نسبتاً محتاطانه‌ای نسبت به غریبه‌های آنلاین دارند. به طوری مشابه، کاستا دریافت که در ماردین رسانه‌های اجتماعی، به‌ویژه فیس‌بوک، برای گسترش شبکه‌های اجتماعی افراد به «غریبه‌ها»[10] استفاده می‌شود؛ در حالی که به طور سنتی روابط اجتماعی مردم شامل «بستگان»[11] یا «همسایگان»[12]، و برخی از دسته‌های مردم نیز «دوستان»[13] بود.

تغییری در نگرش نسبت به غریبه‌ها به صورت آنلاین در پایگاه میدانی صنعتی چین نیز مشاهده شد. در این جا، بسیاری دوستی‌های به طور کامل آنلاین را روابطی «خالص‌تر»[14] می‌دانند، زیرا آنان نیازهای عمل‌گرایانه‌ای را که اغلب در روابط آفلاین به شدت نشان می‌دهند، متحمل نمی‌شوند و کمتر تحت تاثیر سلسله مراتب اجتماعی قرار می‌گیرند. همان‌طور که فِیج، یک کارگر کارخانه، بیان می‌کند:

آن‌ها (دوستان آنلاین)، شما را دوست دارند و با شما صحبت می‌کنند زیرا واقعاً علاقه دارند شما خودتان باشید، نه به این دلیل که شما ثروتمند هستید تا بتوانند از شما پولی قرض بگیرند، یا آن‌که شما قدرتمند هستید که از طریق شما به شغلی برسند. در این جا (فضای آنلاین)، همه چیز بسیار خالص‌تر است، بدون دخالت پول یا قدرت.

احساساتی موازی توسط برخی از صاحبان کارخانه ابراز شد. آن‌ها ابراز کرده‌اند که گاهی از ترس درخواست کمک مالی از سوی هم‌کلاسی‌های قدیمی خود، از حضور در جلسات مدرسه اجتناب کرده‌اند. با این حال، آن‌ها خوشحال بودند که با غریبه‌های آنلاین در وی‌چت صحبت می‌کردند تا استرسی را که به اعتقاد آنان نمی‌توان به زیردستان و اعضای خانواده نشان داد را از بین ببرند. با وجود این‌که صاحبان کارخانه و کارگران کارخانه در این پایگاه میدانی دارای دو سطح درآمد هستند، اما دلایل مشابهی را برای دوستی و ارتباط آنلاین با غریبه‌ها دارند. در هر دو مورد، روابط آنلاین در مقایسه با روابط آفلاین معتبرتر دیده می‌شود، که در بسیاری از موارد به شدت عواملی مانند ثروت و موقعیت اجتماعی میانجی («آلوده»، همان‌طور که مردم می‌گویند) هستند.

در مورد رسانه‌های اجتماعی عمومی‌تر، قرار گرفتن در معرض امر آنلاین، روابط نیز باید به عنوان «تایید رسمی» تعبیر شوند. در پایگاه میدانی جنوب هند، ارتباطات به نسبت صمیمی و نزدیکی که توسط واتساپ تسهیل شده بود، برای ارتباط میان اعضای خانواده استفاده شد. از سوی دیگر فیس‌بوک به عنوان عمومی‌ترین پلتفرم، مکانی است که پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی به طور آگاهانه برای مخاطب‌های غیر خانوادگی انجام می‌گیرد. به عنوان مثال، به‌روزرسانی فیس‌بوک برای نوزادی تازه ‌متولد شده به طور معمول با «لایک‌ها» و نظرات بسیاری از اعضای خانواده دنبال می‌شود؛ حتی اگر تمام آنان پیش از ارسال پیام از طریق تماس‌های تلفنی یا در موقعیت‌های چهره‌به‌چهره، تبریک خود را گفته باشند. این چنین نمایش‌های رسانه‌های اجتماعی برای افرادی غیرخانواده و عموم مردمی که فیسبوک را به اشتراک می‌گذارند، طراحی شده است. هاینز توضیح می‌دهد که در شمال شیلی، یک رابطه‌ی عاشقانه اعتبار «رسمی» خود را تنها با انتشار به عنوان «به‌روزرسانی رابطه» فیس‌بوک یا از طریق ارسال غیررسمی یادداشت‌های عاشقانه بر روی دیوار فیس‌بوکی افراد مهم خود به دست می‌آورد. به شکلی مشابه در چین صنعتی، زوج‌های جوان به طور دائم به مخاطبان آنلاین در QQ نیاز دارند تا عاشقانه‌های آنان را ببینند. در برخی موارد مهاجران جوان کارخانه‌ای حتی گروه‌های QQ را راه‌اندازی می‌کنند که شامل تمام مخاطبین آنلاین فرد می‌شود تا در جمع (چت گروهی آنلاین) به دوست‌دختر یا دوست‌پسر خود «دوستت دارم» بگویند. این‌گونه اعترافات آنلاین به عنوان یکی از بزرگ‌ترین تعهدات در یک رابطه تلقی می‌گردند. بدین ترتیب رسانه‌های اجتماعی می‌توانند ما را نسبت به خودمان و روابط‌مان آگاه‌تر و خودآگاه‌تر کنند. در این موارد، روابط آفلاین پیش از آن که به عنوان امری «واقعی» پذیرفته شوند، به شناسایی آنلاین آنان وابسته شده است.

اگر این مثال‌ها را با هم در نظر بگیریم، می‌بینیم که رسانه‌های اجتماعی پیامدهای به طور کامل متناقضی را در طیف وسیعی از پایگاه‌های میدانی دارند. با این حال، این امر تا حدی به این دلیل است که اصطلاح «رسانه‌های اجتماعی» طیف گسترده‌ای از پلتفرم‌ها را به یک‌دیگر پیوند می‌زند. اگر آنان را به عنوان چندرسانه‌ای، یعنی محدوده‌ای کلی که در آن هرکدام جایگاه مکمل خود را دارند، در نظر بگیریم، آن‌گاه یک‌نواختی به مقدار کمی پدیدار می‌شود. استفاده از پلتفرم‌ها برای ایجاد تضاد میان اجتماعی بودن عمومی‌تر و خصوصی‌تر، و همچنین بهره‌برداری از پلتفرم‌های مختلف یا ژانرهای مختلف استفاده از یک پلتفرم، برای کمک به سازمان‌دهی دنیای اجتماعی فرد در دسته‌های مجزا وجود دارد. این امر شامل نگرش‌های متفاوت معلمان جنوب هند نسبت به واتساپ، بسته به این امر که آیا این امر به مدرسه یا خانواده مربوط می‌شود، استفاده‌ی نوجوانان برزیلی از فیس‌بوک برای به دست آوردن استقلال از کنترل بزرگسالان و همچنین عاشقان شیلیایی است که تایید رسمی را از گسترده‌ترین افراد دریافت می‌کنند. از حفظ روابط صمیمانه تا امکان برقراری روابط با افراد غریبه، رسانه‌های اجتماعی را می‌توان به عنوان شکلی از «اجتماعی بودن مقیاس‌پذیر» در نظر گرفت که افراد را قادر می‌سازد تا زندگی اجتماعی خود را بهتر کنترل کنند. این امر ممکن است از طریق تطبیق هنجارهای اجتماعی موجود با زمینه‌های مختلف یا امکان ایجاد اشکال به طور کامل جدیدی از روابط اجتماعی و اجتماعی بودن با بهره‌برداری از این ثبت در حالت صمیمیت و فاصله باشد.

هویت آنلاین: ابعاد گسترده و جدید زندگی روزمره

این امر منجر به مسئله‌ی نهایی ما با هویت آنلاین می‌شود: تمایل‌مان به در نظر گرفتن هویت به عنوان چیزی که از طریق تعامل اجتماعی و نه از یک وضعیت روانی معین، ساخته شده است. پژوهش سِنِت[15] نشان می‌دهد که چگونه هویت در دوران باستان تقریباً به طور کامل وصف می‌شد. فرد درون یک طبقه، شغل، نقش اجتماعی و ریشه متولد شده است؛ هر اتفاقی که رخ دهد، شما احتمالاً یک قصاب از بریتانی برای زندگی باقی خواهید ماند. گیدنز[16] استدلال می‌کند که از سوی دیگر در دنیای مدرن، مردم به طور معمول باید از عناصری هویتی که دیگر ثابت و پایدار نیستند، اما منعکس‌کننده‌ی پویایی موقعیت‌های مردم هستند، سروکار داشته باشند؛ تا جایی که اکنون مبارزه برای حفظ یک روایت منسجم از هویت شخصی است. هر دو بینش توسط گافمن[17] تکمیل می‌گردد، که مفهوم قاب‌بندی ذکرشده نیز به نحوه‌ی مدیریت هویت‌های چندگانه مرتبط با نقش‌ها و زمینه‌های اجتماعی مختلف، مانند مادر، کارگر و ورزشکار، مربوط می‌گردد. آنلاین شدن، قاب‌های بیشتری به این ترکیب اضافه می‌کند. هنگامی که این اجتماعی شدن مقیاس بیشتری را می‌پذیرد، ممکن است انعطاف‌پذیری بیشتری برای هویت آنلاین نیز فراهم کند.

یکی از راه‌های بررسی این موضوع از طریق پیامدهای دیده شدن بیشتر شخصیت و روابط است. این امر به‌ ویژه در ترینیداد اهمیت می‌یابد که پیش از این یک ارتباط اساسی میان فرهنگ خود به عنوان یک پروژه ایجاد کرده بود، که تنها از طریق آینده‌ی دید اجتماعی قابل اجرا است. به طور خلاصه، مردم ترینیداد می‌دانند که حقیقت یک فرد آن چیزی نیست که فکر می‌کنند هستند، بلکه آن است که دیگران او را بر اساس ظاهرشان می‌دانند. از منظری تاریخی، این امر برخاسته از جنبش‌های ضدبرده‌داری و مقاومت است. جای آن که بر اساس برده‌داری و یا سلسله مراتب اجتماعی، به موقعیت نسبت داده شوند، مردم می‌توانند سعی کنند از طریق تظاهر، شخصیتی به طور کامل متفاوت را در نظر مخاطبان خود ایجاد کنند. در حالت ایده‌آل، افراد را باید بر اساس توانایی آن‌ها در ساختن خود، و نه بر اساس تولد یا شغل‌شان به عنوان جذاب یا قدرتمند قضاوت کرد. نحوه‌ی راه رفتن و صحبت کردن و لباس پوشیدن شما تنها توهم و یا نمایش نیست؛ این تنها راه مناسبی است که باید توسط آن مورد قضاوت قرار بگیرید.

همین منطق برای فیس‌بوک نیز صادق است. تصاویری مانند عکس‌ها و میم‌ها بر پست‌های ترینیدادی غالب است؛ زیرا آن‌چه در رسانه‌های اجتماعی نشان داده می‌شود، حقیقت اصلاح‌شده‌ی یک فرد است. از طریق این اصلاح، آنان خود را فردی بین‌المللی و جهان-وطنی، یا فردی خانواده‌محور و یا یک «گانگستر» نشان می‌دهند. در ترینیداد، رسانه‌های اجتماعی آن‌چه را که پیش از این در مورد یک شخص قابل مشاهده بوده است، بیش از پیش در دسترس قرار می‌دهد و هویت ساخته‌شده‌ی آنان را بیشتر تقویت می‌کند. همچنین به همین دلیل است که میلر از فیس‌بوک در ترینیداد به عنوان «کتاب حقیقت» یاد می‌کند.

استفاده‌ی ترینیدادی‌ها از فیس‌بوک شاید نمونه‌ای افراطی از این امر باشد که چگونه رسانه‌های اجتماعی به مکانی بدل شده‌اند که در آن افراد هویت قابل مشاهده‌ای را ایجاد می‌کنند که می‌تواند واقعی‌تر از شخصیت آفلاین آنان در نظر گرفته شود. مورد دیگر استفاده از QQ در میان مهاجران کارخانه‌های چینی است؛ اگرچه در این مورد نتیجه برای جهان آفلاین به طور کامل نامرئی است. ده‌ها هزار کارگر در پایگاه میدانی صنعتی چین از روستاهای چین می‌آیند. در چارچوب اقتصاد در حال توسعه‌ی چین، این کارگران برای شغل یدی به شهرهای صنعتی مهاجرت می‌کنند، که تا حد زیادی به دلیل انجام کارها توسط ماشین‌آلات نیز کاهش می‌یابند. کارگران مهاجر، که به آنان برچسب «جمعیت شناور»[18] می‌زنند، به طور دائم در حال حرکت هستند و نیروی کار موقت و ارزان را ارائه می‌دهند. این کارگران واجد شرایط افزایش مزایا و آموزش، با هدف قرار گرفتن ساکنان شهری پایدارتر، نیستند و آمادگی دارند در شرایط بسیار غیراستاندارد زندگی و کار کنند. این زندگی آفلاین این کارگران است که آن را موقتی در نظر می‌گیرند. در مقابل، آن‌ها رسانه‌های اجتماعی را مکانی پایدارتر و دائمی‌تر می‌دانند که در آن می‌توانند با خانواده و دوستان خود ارتباط برقرار کنند. مردم در واقع با ارسال «عکس‌های فانتزی» (برای مثال ماشین‌های لوکس، تعطیلات عاشقانه و تصاویری از زنان پرنسس‌مانند) و «ضد جریان اصلی»[19] (مانند عکس‌های ستارگان راک‌ شورشی)، یا با اشتراک‌گذاری «سوپ مرغ برای روح»[20] (داستان‌های الهام‌بخش، مانند «شما فقیر هستید زیرا به اندازه‌ی کافی جاه‌طلب نیستید)، هویت آنلاین خود را می‌سازند. این امر به طور طبیعی کاملاً متفاوت از انگ «کیفیت پایین انسانی»[21] است که در موقعیت‌های آفلاین توسط مهاجران کارخانه‌های چینی استفاده می‌گردد.

همان‌طور که در تحقیقات دیگر اشاره شد، افرادی که در بیان یا «بودن» خود در تعاملات رودررو مشکل دارند، به احتمال زیاد آن چه را که به عنوان «خود واقعی» می‌دانند، ایجاد می‌کنند و با افرادی که به صورت آنلاین مواجه می‌شوند، روابط نزدیک‌تری را برقرار می‌کنند. همچون یکی از دختران عادی کارخانه‌ی چینی که مدرسه را رها کرد گفت: «زندگی خارج از تلفن همراه غیرقابل تحمل است». امکان دارد وسوسه شویم که تصاویر عروسی بی‌نقص یا شاهدخت بودن را صرفاً به عنوان فانتزی مردود بشماریم. با این‌ حال، در این مورد، تمام دلیل پذیرش چنین شغلی، فراهم کردن مسیری به سوی مدرنیته‌ای متفاوت است که این افراد سعی می‌کنند ماهیت آن را برای خود تصور کنند. دامنه‌ی انجام این کار به صورت آفلاین بسیار محدود است. این امر آنلاین است که در آن افراد نسخه‌ای دائمی‌تر از خود را می‌سازند و به نمایش می‌گذارند؛ تصویری که امیدوارند در طول زمان و با افزایش درآمد ممکن است به آن دست یابند. برای آن‌ها آرزوها، اشتیاق و شادی‌هایی که به صورت آنلاین بیان می‌کنند و خود را به وسیله‌ی آن می‌پوشانند، بسیار واقعی است. در واقع کارگران مهاجر بخشی از یک مهاجرت دوگانه اما هم‌زمان هستند. اولی فیزیکی، از روستاها تا کارخانه‌هایی در شهرها، است؛ دومی از تجربه‌ی آفلاین تا آنلاین است. رسانه‌های اجتماعی صرفاً یک فناوری برای ارتباط، فانتزی یا سرگرمی نیستند. برای این مهاجران رسانه‌های اجتماعی محلی برای زندگی است. آن‌ها به صورت آفلاین کار و به صورت آنلاین زندگی می‌کنند.  

نتیجه‌گیری

این فصل با تشریح نگرانی‌های رایج، حداقل در برخی از کشورهای غربی، آغاز شد؛ مبنی بر این‌که رسانه‌های اجتماعی، همراه با میانجی‌گری فرضی روابط، به نوعی باعث می‌شود که انسان‌ها کمتر «واقعی» شوند و یا حداقل از واقعیت‌های زیسته دورتر شوند. آخرین مطالعه‌ی موردی شاید عمیق‌ترین شواهد را نشان دهد، که لزوماً این‌گونه نیست. در پایگاه میدانی صنعتی چین کارگران مهاجر، که زندگی آنان تحت سلطه‌ی کار یدی است، تجربه‌ی آنلاین به عنوان مکانی در نظر گرفته می‌شود که در آن می‌توانند انسان‌تر باشند و آرزوها و امیدهای فردی خود را برای آینده بیان کنند. رابطه‌ی میان انسان‌ها و فناوری‌های جدید برای این خبررسانان دوسویه نیست، بلکه ضروری است. این بحث در کشورهای غربی فرضیاتی را در مورد زندگی آفلاین افراد ایجاد می‌کند. کارگران کارخانه می‌خوابند، کار می‌کنند و غذا می‌خورند، بدون آن که بسیاری از آنان به طور واقعی چیزهایی را داشته باشند که می‌توانیم آن را «زندگی» آفلاین بنامیم. در عوض، آن‌ها زمانی که نمی‌خوابند، کار نمی‌کنند و غذا نمی‌خورند، زندگی آنلاین دارند؛ زمانی که می‌توانند خوشان باشند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. ما همچنین می‌توانیم مشاهده کنیم که چگونه در برخی موارد تحقیر رسانه‌های اجتماعی به عنوان امری نامعتبر ممکن است تا حدی از رویه‌ی نخبگان باشد. چنین گروه‌هایی که در قدرت خود برای ساخت خود به صورتی آفلاین ایمن هستند، ممکن است به دنبال نادیده گرفتن تلاش‌های جمعیت‌های کمتر قدرتمند برای ادعای اصلالت خودسازی آنلاین باشند.

به روشی مشابه نمی‌توانیم حساسیت ترینیدادی را نادیده بگیریم. این امر نشان می‌دهد که ظاهر قابل مشاهده‌ای که شما می‌توانید به صورت آنلاین برای خود بسازید، در نتیجه واقعی‌تر از آن چیزی است که کنترلی بر روی آن نداشته‌اید؛ برای مثال شکل خاصی از بینی که با آن متولد شده‌اید و یا لباسی که باید برای کار بپوشید. به طور معمول زمانی که از محدوده‌ی پایگاه‌های میدانی عبور می‌کنیم وضعیت دوگانه‌گرایی کمتر است. در بیشتر موارد امر آنلاین به سادگی به یک زمینه‌ی چارچوب‌بندی شده‌ی دیگر بدل شده است که با بسیاری از زمینه‌های چارچوب‌بندی شده‌ی پیشین زندگی آفلاین هم‌سو شده است؛ جایی که مردم همواره هم در محل کار، هم در خانواده در روزهای تعطیل و غیره زندگی می‌کردند. در کنار ادبیاتی گسترده که شامل آثار ترکل، بیم، همپتون و ولمن، لیوینگستون و دیگران است، شواهد این پروژه فراخوانی است برای پیشرفت از استدلال‌های ساده‌انگارانه‌ی مبتنی بر مخالفت‌هایی مانند امر مجازی و واقعی، و به رسمیت شناختن این امر که اکثر مردم درحال حاضر با ارتباطات و هویت‌های آنلاین و آفلاین متعددی درگیر هستند که مرزی مشخصی میان آنان وجود ندارد. در عین حال، ما قدردانی می‌کنیم که تقریباً تمام خبررسان‌های ما از تمایزی استفاده می‌کنند که از آن به عنوان امر آفلاین و آنلاین یاد می‌کنند و از آن برای بیان طیف گسترده‌ای از مخالفت‌های متفاوت، اغلب از عباراتی مانند «امر واقعی» یا «امر مجازی» استفاده می‌کنند. علاوه بر این، ما همچنین می‌دانیم که افرادی هستند که امر آنلاین را معتبر و خالص قلمداد می‌کنند و همچنین کسانی که فرض می‌کنند این شرایط طبیعی امر آفلاین است. 

بخش مرکزی این فصل، رویکردی متفاوت را برای این موضوع پیشنهاد کرد. به جای آغاز از دوگانگی امر آفلاین در مقابل امر آنلاین، پروژه‌ی ما با تعریف رسانه‌های اجتماعی به عنوان اجتماعی شدن مقیاس‌پذیر آغاز شد. به عبارت دیگر، ما همواره شاهد درجه‌بندی در طیف روابط افراد هستیم؛ از روابطی شدیدتر، کمتر صمیمی، خصوصی‌تر و غیره. از این منظر، تمایز میان امر آفلاین و آنلاین با در نظر گرفتن بسیاری از ابعاد مختلف نحوه‌ی درجه‌بندی روابط جایگزین می‌گردد. تمایز میان امر آفلاین و آنلاین بدل به یکی از جنبه‌های این موضوع می‌شود. در واقع بسیاری از نمونه‌های ما مواردی بودند که از نظر پارامترهایی مانند صمیمیت، امر آنلاین در چنین مقیاس‌هایی نسبت به امر آفلاین بالاتر بود. این موضوعات شامل مواردی می‌شود که در آن افراد غریبه بیشتر افشا می‌شوند یا ترجیح می‌دهند با هم‌سالانی که با آنان زندگی نمی‌کنند، در عوض والدین، صحبت کنند. با این‌حال، به طور کلی این امر وجود ندارد که هردو نزدیک‌تر و یا دورتر باشند. در عوض، مردم تشخیص می‌دهند که می‌توانند از زمینه‌های مختلفی برای روابط به عنوان فریم‌های مختلف استفاده کنند؛ که اتفاقاً تنها یکی از آنان آنلاین و در مقابل آفلاین است. در نهایت این امکان وجود دارد که این بعد جدید خلاقیت قابل مشاهده در روابط و هویت، ما را نسبت به روابط و خودمان آگاه‌تر سازد.


[1] on-phone

[2] couch potatoes

[3] shiti

[4] jiangshi

[5] guanxi

[6] iPad

[7] Stefana Broadbent

[8] mosheng ren

[9] luanjia

[10] yabanci

[11] akraba

[12] koms ̧u

[13] arkadas

[14] chun

[15] Richard Sennett

[16] Anthony Giddens

[17] Erving Goffman

[18] liudong renkou

[19] feizhuliu

[20] chicken soup for the soul

[21] di suzhi