واکاوی رویکردهای مرتبط با مفهوم فرهنگی-اجتماعی«جنسیت» در طراحی «تکنولوژی‌های پوشیدنی»

فهرست مطالب

یاسمن حاجیان/ پژوهشگر حوزه دیزاین

مقدمه

«فناوری‌های پوشیدنی[1]» دسته‌ای از محصولات نوظهور در صنعت پوشاک جهان هستند؛ یک فناوری پوشیدنی، یک دستگاه الکتریکی هوشمند (وسیله‌ای الکترونیکی مجهز به میکرو کنترولر) است که نزدیک یا روی سطح پوست قرار می‌گیرد و توانایی شناسایی،جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل و انتقال اطلاعات محیطی را دارد و می تواند آن‌ها را بلافاصله در اختیار کاربر قرار دهد Düking, et al)). دستگاه‌های پوشیدنی مثل ابزارک‌های  ورزشی و سلامت، نمونه‌ای از اینترنت اشیا هستند که می‌توانند با استفاده از حسگرها، نرم‌افزار و برقراری ارتباط از طریق اینترنت بدون دخالت انسان به تبادل اطلاعات با اپراتور، کاربر و دیگر دستگاه‌ها بپردازند (O’Donoghue, et al)؛ این نوع فنّاوری‌ها، انواع مختلفی دارند و عموماً در این دسته‌ها قرار می‌گیرند: منسوجات و لباس‌های الکترونیکی، دستگاه‌های حسگر زیستی متصل و رایانه‌های پوشیدنی (Wissinger, 2017). فناوری‌های یاد شده با پیشرفت هر روزه فناوری گسترش پیدا می‌کنند و در حوزه عمومی، ساعت‌های هوشمند و گجت‌های سلامت و ورزشی طرفداران زیادی به خصوص در قشر جوان جوامع  دارند و جدا از کاربردهای تجاری، در سیستم‌های ناوبری، منسوجات پیشرفته و خدمات و مراقبت‌های بهداشتی نیز حضور داشته و روز به روز فراگیرتر می‌شوند، تا حدی که سال‌های اخیر به عنوان «سال‌های فنّاوری پوشیدنی» اعلام شده است Ajana, 2017))؛ بنابراین می‌توان گفت شاخه‌هایی مانند مراقبت‌های سلامتی، ورزشی، کسب‌و‌کار و سرگرمی، به لطف ویژگی‌های جدید ارائه ‌شده توسط فناوری‌های پوشیدنی، گسترش یافته‌اند.

جریان‌های پژوهشی بسیاری، فنّاوری‌های مذکور را از دید جریان مد و زیبایی‌شناسیِ ساختاری بررسی می‌کنند، در این بین، پژوهشگرانی هستند که فنّاوری پوشیدنی را تجزیه‌وتحلیل می‌کنند، با پیامدهای اجتماعی آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند و این فنّاوری نوظهور را مورد واکاوی قرار می‌دهند. تحلیل انتقادی پایدار از فنّاوری پوشیدنی به خودی خود بسیار پراکنده است، با این حال، آثاری وجود دارند که صرفاً به این موضوع پرداخته‌اند (Berson, 2015; Lupton, 2016; Nafus, 2016; Neff & Nafus, 2016; Rettberg, 2014; Pedersen, 2013; Ryan, 2014).  اهداف اصلی ادبیات در این حوزه را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی کرد: مطالعات مد با تمرکز بر لباس و زیبایی‌شناسیِ ساختاری. پژوهش‌های پژوهشگران علوم اجتماعی که نگاه برساخت‌گرایانه در مسائل این حوزه را دنبال کرده‌اند و پژوهش‌های پژوهشگران حوزه‌ی ارتباطات و رسانه که تمایل به بررسی این موضوع داشته‌اند که چگونه فناوری‌های پوشیدنی به عنوان میانجی بدن و جهان عمل می‌کنند. این الگوهای فکری، در همپوشانی با یکدیگر، مجموعه‌ای از نگرانی‌هایی را ارائه می‌کنند که به دنبال ظرفیت فناوری برای تحقق و ارتقای آزادی و پیشرفت انسان و ممانعت برای عدم تحقق اهداف مذکور است.

در حوزه‌ی علوم اجتماعی، برساخت‌گرایی اجتماعی[2]، گرایشی نظری است که پایه و اساس تمام رویکردهای متأخری است که دغدغه‌های ریشه‌ای و انتقادی دارند و به همین سبب دارای ماهیتی بینارشته‌ای است و تأکید آن بر این است که باید با دیدگاهی انتقادی در آن دسته از شیوه‌های درک جهان که بدیهی تلقی شده اند، بازنگری انجام شود. پژوهنده‌ی برساخت‌گرا دانش ما درباره‌ی جهان را ناشی از شیوه‌های معمول درک ما از ماهیت واقعی آن نمی‌داند و اعتقاد دارد که مردم آن را در بین خودشان بر می‌سازند؛ تعریف اصطلاحاتی همچون واسازی[3] در چارچوب این نگرش قابل ‌تعریف است (بر، 1395). از سوی دیگر نظام‌های جنسیتی، بخشی از ساختار اجتماع هستند به‌گونه‌ای که از دیدگاه جنسیتی، نظام ارزشی که توسط اسپرک[4] توصیف شده است، نشان‌دهنده ساختار جنسیتی است که جامعه ما بر آن بنا شده است. محققان جنسیت از واژه سیستم جنسیتی یا سلسله‌مراتب جنسیتی برای توضیح این الگو استفاده می‌کنند. سیستم جنسیتی به‌عنوان یک ساختار قدرت (هنجار) توصیف می‌شود که رابطه بین دو جنس را در سطح نمادین، ​​ساختاری و فردی سازمان‌دهی می‌کند (Acker, 1990; west, 1989; Harding, 1987). علاوه بر این، بحثی در زمینه‌ی مطالعات جنسیتی در مورد مفهوم تقاطع[5] وجود دارد که به این صورت است که چگونه مقوله‌های اجتماعی مانند قومیت، دین، ​​معلولیت و طبقه با ویژگی‌های جنسیتی و نحوه تعامل آن‌ها درهم‌آمیخته است؛ همچنین مقوله‌ی جنسیت از دیرباز یک بعد طراحی در توسعه محصولات فنّاورانه بوده است (Schroeder,2010) و دیدگاه‌های جنسیتی، به‌مثابه‌ی مؤلفه‌ی فرهنگی-اجتماعی، در طول تاریخ توسط دیزاین، ساختاریافته‌اند و شکستن ساختارهای گذشته، با الهام از اصطلاح «واسازی» (که توسط فیلسوف مشهور «دریدا[6]» مطرح‌شده است)، در آن امکان‌پذیر است؛ تجزیه‌وتحلیل زبان محصول اولین قدم در ساختارشکنی است. دیزاینر باید سعی کند معانی «پنهان» در ساختارهای گذشته را نمایان کرده و با تفسیر مجدد آن‌ها و قراردادن آن‌ها در یک زمینه جدید، به آن‌ها زندگی و معنای جدیدی ببخشد؛ به‌گونه‌ای که در ابتدا «زبان محصولات[7]»، تحلیل می‌شود و سپس در صورت لزوم برای تغییر آن‌ها تفکر و برنامه‌ریزی، انجام می‌گیرد. دیزاین نباید تنها معطوف به محصولات نهایی در نظر گرفته شود؛ بلکه باید به‌مثابه‌ی بخشی از فرآیندهای اجتماعی در نظر گرفته شود که میان کاربر، «مصنوع[8]» و هنجارهای اجتماعی، جای می‌گیرد. با تغییر زبان محصولات ممکن است که بتوان نشان داد که چگونه ارزش‌های جنسیتی به دیزاین‌ها و مصنوعات مرتبط‌اند؛ این بدان معناست که طراحیِ مصنوعاتِ اطراف ما دارای ثبات نیستند و می‌توان از طریق فرآیند دیزاین با آن‌ها، متناسب با زمان، مکان و زمینه، وارد مذاکره شد (Ehrnberger, Rasanen & Ilstedt, 2012: 85 ).

بنابراین «دیزاین[9]»، به‌مثابه‌ی کنشی فنّاورانه و به پشتوانه‌ی توانایی در خلق زبان برای محصولات، نهادی در نظر گرفته می‌شود که توانایی ایجاد، تقویت و یا تغییر ساختارهای اجتماعی را داراست، بر همین مبنا پژوهش حاضر، در نگاهی بینارشته‌ای و هم‌راستا با اهداف پژوهش‌های علوم اجتماعی در حوزه‌ی طراحی فنّاوری‌های پوشیدنی، بر آن است تا با ابزار مطالعات کتابخانه‌ای و به‌واسطه‌ی مرور ادبیات حوزه‌های یاد شده، برای شناسایی و صورت‌بندی رویکردهای مرتبط با جنسیت در طراحی فنّاوری‌های پوشیدنی، گام بردارد؛ این امر با الهام از مباحثِ گفتمان جنسیتی و برساخت‌گرایی اجتماعی، جنسیت (و نه جنس) را مقوله‌ای اجتماعی در نظر می‌گیرد که در نظام‌های اجتماعی-فرهنگی برساخته می‌شود و قابلیت واسازی دارد؛ بنابراین از دیدگاه یادشده، واکاوی رویکردهای دیزاین به مقوله‌ای مانند جنسیت، می‌تواند در ایجاد ساختارهای جدید و یا تغییر ساختارهای فعلی، مثمر به ثمر باشد.

پژوهشِ مروری حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بوده است، به‌گونه‌ای که با مرور پیشینه و ادبیات پژوهش، سعی بر شناسایی رویکردهای موجود مرتبط با جنسیت در طراحی فنّاوری‌های پوشیدنی داشته و سپس به تحلیل، تفسیر و ترکیبِ یافته‌ها و نتایج به دست آمده، برای صورت‌بندی رویکردهای مذکور پرداخته است.

پیشینه و ادبیات تحقیق

«منطق طراحی[1]» بر حسب پنج اصطلاح کلیدی انجام می‌شود: «هدف[2]»، «کنش[3]»، «کارکرد/ عملکرد[4])»، «رفتار» و «ساختار[5]» (Vermaas, 2013: 196)، که ارتباط آن‌ها در تصویر2 به نمایش در آمده است و به ترتیب عبارت‌اند از:

  • هدف: وضعیتی از امور که کاربران بالقوه «دستگاه[6]» قرار است با دستگاه به آن برسند.
  • کنش: دست‌کاری عمدی دستگاه توسط کاربر
  • عملکرد:ظرفیت فیزیکی و شیمیایی دستگاه که باعث می‌شود تا کنش‌های انجام‌گرفته با دستگاه با موفقیت انجام شود.
  • رفتار: تکامل فیزیکی و شیمیایی دستگاه، ازجمله تکامل ساختار آن و تعاملات فیزیکی و شیمیایی دستگاه با محیط آن.
  • ساختار: پیکربندی فیزیکی و شیمیایی دستگاه
شکل 1. منطق طراحی، از هدف دستگاه تا ساختار آن (Vermaas 2013:196).

بنابراین طراح به منظور استدلال کردن برای طراحی یک دستگاه، پس از مشخص کردن هدف دستگاه و کنشی که قرار است با آن انجام شود، به طراحی ویژگی‌های عملکردی، رفتاری و ساختاری آن می‌پردازد، این در حالی است که طراح ویژگی‌های یاد شده برای دستگاه را بر مبنای رویکردی که در پیش می‌گیرد به میزان‌های متفاوتی مورد توجه قرار می‌دهد.

از سویی دیگر گفتمان‌های مسائل جنسیتی در دیزاین، از جمله گفتمان‌های نوپا در این حوزه است که منجر به گشوده شدن دریچه‌هایی جدید برای عمل و یا پژوهش دیزاین شده است؛ رویکردهای متفاوتی در گفتمان‌های یاد شده وجود دارد که عواقب اتخاذ هر یک از آن‌ها در استدلال کردن برای طراحی، منجر به تفاوت در پرداخت به ویژگی‌های عملکردی، رفتاری و ساختاری مصنوعات طراحی شده توسط طراح خواهد شد؛ برای مثال، تحقیقاتی وجود دارند که به نحوه‌ی وجود چیزها، شکل‌گیری آن‌ها و اثرات آن‌ها با دریچه نگاه مطالعات زنان پرداخته‌اند (Attfield,2000;Berg & Lie,1995; Cockburn & Ormrod,1993; Kirkham,1996; Lichtman,2000))، اما تعداد کمی پژوهش، سعی در شناسایی ساختارهای زیرین داشته‌اند (Jahnke,2006). یک هنجار (جنسیتی) در دیزاین قابلیت ساخته‌شدن و واقع‌شدن دارد (Haraway,1998) و بنابراین تغییرپذیر است. هنجار جنسیتی مذکور تا حد زیادی متأثر از فرهنگ و تفاوت‌های فرهنگی است. مثال بارز این امر پژوهشی عملی در حوزه دیزاین است که با هدف تجسم هنجارهای جنسیتی در دیزاین با تمرکز بر رویکرد تقابل دوقطبی زن-مرد انجام پذیرفته است نتایج این پژوهش بیانگر آن است که مردم اغلب ساختارهای مشخصی را بیانگر هویت جنسی در زبان محصولات می‌دانند، به عنوان مثال، محصولی را که زبان محصول در آن بر اساس بیان عملکرد است، به عنوان محصول مردانه و محصولی که بر اساس جنبه‌های فرمی و ارتباطی است، به عنوان محصول زنانه تعبیر می‌کنند ( Ehrnberger, Rasanen,&ilstedt, 2012). برابری جنسیتی، اغلب در دیزاین مطرح است؛ اما نتیجه آن اغلب دیزاینی را فراهم می‌آورد که تفاوت میان زن و مرد را برجسته می‌سازد؛ این در حالی است که نیازها و ویژگی‌های شخصیتیِ متنوعِ بیشتری بین افراد وجود دارد تا جنسیت‌ها.(Hyde,2005) نمونه‌ای از دیزاین‌های یاد شده «رویکردهای سنتیِ صورتی و آبی» در دیزاین هستند که در طراحی فنّاوری‌های پوشیدنی نیز به کار برده می‌شوند و به ترتیب به‌طور خاص برای زنان و مردان طراحی‌شده‌اند، اما در عمل بر رواج کلیشه‌های اجتماعیِ مرتبط با جنسیت و ایجاد دوقطبی جنسیتی دامن می‌زنند؛ این موضوع ازآن‌جا حائز اهمیت است که در ساختار زبان محصولات میان کارکردهای عملی محصولات و جنبه‌های فرمی و ارتباطی -که از توابع زبان محصولات به شمار می‌آیند- می‌توان تمایز قائل شد (Gros,1976)؛ بنابراین محصولات فناورانه‌ی یاد شده می‌توانند به شیوه سنتی گاهی زنانه و گاهی مردانه تفسیر شوند، یعنی زبان محصول می‌تواند مردم را به یاد محصولاتی که زنانه و یا مردانه تعبیر می‌شوند، بیندازد. در توضیح این مطلب می‌توان اشاره کرد که مهندسی و فناوری اغلب با ماشین‌آلات و عملکرد همراه است و از سوی دیگر داشتن مهارت فنی به‌عنوان یک ویژگی مردانه در نظر گرفته می‌شود (Berner, 2003; Faulkner, 2000; Wajcman & Mackenzie, 1999). فناوری «مردانه» در مرحله مفهومی به‌عنوان مدرن، چالش‌برانگیز و پیچیده تعریف شده است، در حالی که فناوری «زنانه» ساده و غیرجالب تعریف شده است (Berg & Lie, 1995; Cockburn & Ormrod, 1993; Schroeder, 2010). با استفاده از یک زبان محصول جنسیتی، این امر به حفظ یک سیستم سلسله‌مراتبی کمک می‌کند که در آن فناوری «مردانه» بیشتر از فناوری «زنانه» ارزش‌گذاری می‌شود و طراحی نیز به این ادراک کمک می‌کند، چراکه در طراحی محصولات فناورانه، اعم از فنّاوری‌های پوشیدنی، کلمه عملکرد مترادف با مردانگی و جنبه‌های فرمی و ارتباطی ازجمله کاربردپذیری[1]، مترادف با زنانگی به نظر می‌رسند؛ همچنین عملکرد بیشتر از سایر جنبه‌ها ارزش‌گذاری می‌شود. امر مذکور موجب کدگذاری اطلاعات جهت داده شده در طراحیِ محصولات می‌شود Ehrnberger, Rasanen & Ilstedt, 2012: 86) ).

پژوهش‌هایی نیز هستند که در برخورد با جنسیت به‌عنوان یکی از ابعاد طراحی، به تشریح رویکردهای تک جنسیتی[2] یا بدون جنسیت[3] در دیزاین پرداخته‌اند (Cakiroglu,2017). یکی از راهکارهایِ کاهش تصورات کلیشه‌ای دوقطبی جنسیتی، این است که طراحان مرزهای بین محصولات مردانه و زنانه را محو کنند (Cunnigham & Macrae, 2011). در این دیدگاه همان‌طور که در مانیفست سایبورگ (1991) ذکر شده، تقابل‌های دوتایی که توسط جامعه ساخته می‌شوند باید در دیزاین مخلوط شوند. در مورد جنسیت، این تقابل‌های دوتایی زنانه و مردانه هستند. در دیدگاه مذکور همچنین پنهان ماندن آثار جنسیتی بر روی محصولات، جامعه را به شیوه‌ای عادلانه با واسطه طراحی هدایت می‌کند. سؤال این است که چگونه می‌توان عواملی که با عنوان زنانه و مردانه شناخته می‌شود را از روی محصولات حذف کرد؟ طراحان باید از چه راهی پیروی کنند؟ طراحی بدون جنسیت را می‌توان به روش‌های مختلفی ایجاد کرد. یکی از روش‌ها می‌تواند از بین بردن همه نشانه‌های مردانگی و زنانگی مردانه (انواع جنسیتی که بر بازار تسلط دارند) که قبلاً به‌منظور استخراج جنسیت ساخته شده از محصولات ذکرشده‌اند، باشد. نتیجه این امر این است که هیچ تفاوتی بین محصولات با مخاطب زن و مرد ایجاد نمی‌شود؛ به عبارت دیگر، در این رویکرد محصول باید دارای چهره خنثی باشد به‌گونه‌ای که هویت جنسیتی آن توسط کاربران قابل خواندن نباشد؛ بنابراین متعادل‌سازی سیگنال‌های فرستاده ‌شده‌ی کلیشه‌ای (زنانه و مردانه) در فرم، می‌تواند راهکاری برای خلق محصولات بدون جنسیت باشد (Cakiroglu,2017:4)؛ در این رویکرد اغلب، سایر جنبه‌های مرتبط با جنسیت در طراحی محصولات فناورانه‌ی پوشیدنی، مغفول واقع می‌شوندEhrnberger, Rasanen & Ilstedt, 2012: 86) ).

پژوهش‌هایی نظیر (Schroeder,2010) نیز به دنبال طرح مفاهیمی نظیر تعامل[4] و رفتار[5] و جایگزینی آن با مفاهیمِ سنتی در بعد جنسیت دیزاین بوده‌اند. همچنین پژوهش‌هایی نظری به‌طور ویژه در حوزه‌ی فنّاوری‌های پوشیدنی به بازنگری در مفهوم جنسیت و این دسته از محصولات پرداخته‌اند (Wissinger, 2017a,2017b). در این دیدگاه جنسیت در واقع یک زنجیره است و موقعیت افراد روی این زنجیره به آمادگی بیولوژیکی افراد بستگی دارد. جنسیت نه سیاه است نه سفید بلکه درجه‌های مختلف دارد. زن و مرد را در این زنجیره نمی‌توان دقیقاً از هم جدا کرد چراکه شاخصه‌ها واضح و مشخص نیستند. جنسیت در یک موقعیت خاص ترکیبی از طبیعت بیولوژیکی جنسی، هنجارهای موقعیتی و فرهنگی است و موقعیت اشخاص در این زنجیره، قابل تغییر است (Schroeder,2010). پژوهش‌های عملی نیز هستند که توسط طراحان تعاملی و تجربی محصول، با بازنگری در مفاهیم سنتی بیانگر جنسیت، به دنبال بازنگری در مفاهیم بیانگر جنسیت در دیزاین هستند.

رویکردهای مرتبط با جنسیت در طراحیِ فنّاوری‌های پوشیدنی و ویژگی­‌های آن‌ها

انسان همواره با اطلاعاتی روبه‌رو است که ضمن انعکاس ادراکات جامعه و قوانین مرتبط با آن، از پذیرفتنی­ها و ناپذیرفتنی­های یک جامعه پرده بر می­دارند. در طراحی محصولات نیز بخشی از این اطلاعات کدگذاری شده‌اند که توانایی هدایت و اداره‌ی اعمال ما در زندگی را با ایجاد مرزهای ذهنی و فیزیکی دارند. تفسیر این کدها به تجربیات قبلی ما بستگی دارد و عوامل متنوعی نظیر فرهنگ، تاریخ، دین، جغرافیا، جنسیت، زمینه، زمان و … بر شکل‌گیری آن‌ها اثرگذارند. محیط‌های روزمره و فرم و عملکرد آن‌ها، بازتابی از ارزش‌ها و خواسته‌های حیث‌های التفاتی است؛ بنابراین لازم است تا طراحان درک کنند، مصنوعاتی که ایجاد می‌کنند چگونه بر شکل‌گیری این کدها اثرگذارند و آن‌ها را حفظ می‌کنند. گفتمان‌های جنسیتی ازجمله این اطلاعاتِ کدگذاری شده است، دیزاین می‌تواند نقش‌های جنسیتی را در محصولات فناورانه‌ی پوشیدنی تجسم ببخشد، بازتاب یا بازتولید کند و نقش‌های جنسیتی و ساختارهای فرهنگی- اجتماعی قدرت را از نو بسازد (Ehrnberger, Rasanen & Ilstedt, 2012: 85 )؛ بر همین مبنا، در پژوهش حاضر با مرور ادبیات حوزه‌ی طراحی محصولات فناورانه، به‌ویژه فنّاوری‌های پوشیدنی، شناسایی و صورت‌بندی رویکردهای غالب و مرتبط با جنسیت، در دستور کار قرار گرفت و رویکردهای زیر مستخرج گردید:

  • رویکرد «ایجاد دوقطبی جنسیتی در دیزاین»
  • رویکرد «تک جنسیتی یا بدون جنسیت»
  •  رویکرد «بازنگری در مفاهیم سنتی جنسیت»

همچنین در استدلال کردن برای طراحیِ فناوری‌های پوشیدنی، با توجه به ادبیات پژوهش، میزان توجه به ویژگی‌هایی از مصنوع که در ذیل آورده می‌شود، به عنوان ویژگی‌های متمایزکننده‌ی رویکردهای یاد شده قرار گرفت:

  • ویژگی‌های ساختاری
  • ویژگی‌های عملکردی
  • ویژگی‌های رفتاری

رویکردهای یاد شده اغلب در منطق طراحی محصولات فناورانه پوشیدنی، الویت دهی متفاوتی را برای توجه به ویژگی‌های «ساختاری»، «عملکردی» و «رفتاری» بر می‌گزینند. برای مثال در طراحی محصولات برآمده از رویکرد «ایجاد دوقطبی جنسیتی در دیزاین»، الویت قرار دادن ویژگی‌های «ساختاری« (فرمی) و ویژگی‌های «عملکردی» به ترتیب به این دسته از محصولات، هویتی زنانه و مردانه می‌بخشد. بنابراین با تأکید بر ویژگی‌های ساختاری در طراحی برای زنان و تأکید بر ویژگی‌های عملکردی در طراحی برای مردان، کلیشه‌های اجتماعی مرتبط با جنسیت مبنای طراحی قرار می‌گیرد (شکل 2).

شکل 2- طراحی فناوری پوشیدنی (اپل واچ[1]) برای سری 7 (Apple, 2021) و برای سری کوچ[2] (Sumra, 2018) در نسخه‌های زنانه و مردانه

[1] Apple Watch
[2] Coach

همچنین در طراحی محصولات فناورانه پوشیدنی با رویکرد تک جنسیتی یا بدون جنسیت، برای هر دو جنس زن و مرد، ویژگی‌های عملکردی به عنوان ویژگی‌های غالب درنظر گرفته می‌شوند و سعی بر این است تا این دسته از محصولات بدون هویت جنسیتی طراحی شوند. در (شکل 3) نمونه‌ای از تلاش‌هایی است که تحت این رویکرد و توسط شرکت شیائومی[1] به انجام رسیده است.

شکل 3- چیپستِ[1] پوشیدنی مجهز به هوش مصنوعی با طراحی تک جنسیتی (Draper, 2018).

[1] Chipset

در نمونه‌های محصولات فناوری‌های پوشیدنی با رویکرد «بازنگری در مفاهیم سنتی جنسیت» نیز توجه به ویژگی‌های «رفتاری» الویت منطق طراحی است که در نتیجۀ آن طراحی هویت جنسیتی برای این دسته از محصولات، محدود به سیستمی باینری [1]نخواهد بود (شکل 3).

شکل 3-پروژه‌های تحقیقاتی گروه طراحی دیزاین پیپل (Design People, 2005) و هدبند میوز[1] طراحی شده در حوزه‌ی طراحی فنّاوری‌های پوشیدنی (Pijak,2015).

[1] Muse

(جدول 1)، به طور کلی، بیانگر صورت‌بندیِ رویکردهای غالبِ مرتبط با جنسیت در طراحیِ فنّاوری‌های پوشیدنی و ویژگی‌های آنهاست که الویت دهی به ویژگی‌های «ساختاری»، «عملکردی» و «رفتاری» در منطق طراحی مرتبط با هر یک از آن‌ها مشخص شده است.

نام رویکردتعریفجنسویژگی‌های غالب
ساختاریعملکردیرفتاری
«ایجاد دوقطبی جنسیتی»در این رویکرد که از آن به عنوان رویکرد سنتی «صورتی و آبی» نیز یاد می‌شود، کلیشه‌های اجتماعی مرتبط با جنسیت، مبنای طراحی قرارگرفته و حاصل آن ایجاد دوقطبی جنسیتی است.زن*  
مرد * 
رویکرد «تک جنسیتی یا بدون جنسیت»در این رویکرد، سعی بر این است تا با پنهان نمودن تقابل‌های دوتایی ساخته شده توسط جامعه، هویت جنسیتی محصولات را برای کاربران غیرقابل خوانش کند.زن * 
مرد * 
«بازنگری در مفاهیم سنتی جنسیت»در این رویکرد، طراح، با تمرکز بر تعامل و رفتار، به عنوان ابعاد کمتر پرداخته شده در طراحی به بازنگری در مفهوم جنسیت پرداخته است و آن را به‌مثابه‌ی زنجیره‌ی قابل تغییری می‌بیند که معادل با جنس نیست.زن  *
مرد  *
جدول 1-صورت‌بندی رویکردهای غالب مرتبط با جنسیت در طراحی فناوری‌های پوشیدنی و ویژگی‌های غالب آن‌ها

بر مبنای یافته‌های پژوهش حاضر، در رویکرد ایجاد دوقطبی جنسیتی در طراحی فنّاوری‌های پوشیدنی، آن‌چه تعیین‌کننده‌ی اصلی زبان محصولات است، عملکرد است و زمانی که از تزئینات صحبت می‌شود، منظور اضافه کردن عناصر به محصول کاربردی و تمام‌شده است؛ به‌گونه‌ای که تمام اشکال غیر مرتبط با عملکرد، به‌عنوان تزئین خالص در نظر گرفته می‌شوند. این تصور وجود دارد که یک محصول بدون تزئینات بیشتر کاربردی است تا یک محصول همراه با تزئینات. باید در نظر داشت که تزئینات فقط گل و برگ نیست، بلکه نوارها، پیچ اضافی، کروم آبکاری شده و تعبیه سوراخ‌های بی‌مورد برای فنّاوری نیز تزئینات است حتی اگر آن‌ها جنبه عملکرد محصول را برجسته می‌کنند؛ بنابراین می‌توان گفت در زبانِ ساختاریافته‌ی امروزیِ محصولات، اگر زبان مذکور بر اساس بیان عملکرد ساختاریافته باشد، محصول حاصل دارای هویت مردانه و اگر با اتکا بر جنبه‌های فرمی و ارتباطی (ساختاری) قوام یافته باشد، دارای هویت زنانه قلمداد می‌شود، . این در حالی است که اگر بحث تزئینات جنبه‌ی عملکرد محصول را برجسته کند، آن محصول مردانه و در غیر این صورت زنانه تلقی می‌شود؛ . اغلب فراموش می­شود که تزئینات می توانند دارای ارزش ذاتی بوده و کارکردی را برای ایجاد احساسات و تجربیات فراتر از عملکرد، مانند میل، شادی یا طنز، به نمایش بگذارند.

همچنین، باوجود برخی اقدامات در دیزاین برای در پیش گرفتن رویکرد تک جنسیتی، ازآن‌جا که در این رویکرد اغلب از استفاده از رنگ‌ها، اشکال و ویژگی‌های زیبایی‌شناختی اجتناب می‌شود و به ابعاد دیگر مرتبط با جنسیت، توجه ویژه‌ای نمی‌شود؛ نتیجه، حاصل شدن طرح‌های اغلب رنگ‌پریده و یا بدون هویتی قوی، اما با عملکرد محصولات مشابه است؛ بنابراین طراحی تک جنسیتی یا بدون جنسیت نیز کمک قابل توجهی به امر محو کردن مرزهای زبان جنسیتی محصولات نمی‌کند.

بازنگری در مفاهیم بیانگر جنسیت در دیزاین و واردکردن مفاهیم جدیدی نظیر «تعامل» و «رفتار» به جنسیت (به‌عنوان ابعاد مطرح دیگر در دیزاین)، می‌تواند منبع الهامی جدید برای گفتمان‌های جنسیتی موجود در دیزاین و بازنگری در آن‌ها باشد. در راه‌حل‌های مذکور، علاوه بر رفتار، ابعاد دیگر تجربه کاربر نظیر زیبایی‌شناسیِ ساختاری و عملکرد نیز لحاظ می‌شود و تلاش بر این است تا افراد بیشتری را در زنجیره جنسیت به‌عنوان کاربر محصول شامل شود.

نتیجه‌گیری

مطالعه‌ی حاضر امر شناسایی رویکردهای مرتبط با جنسیت به‌مثابه مقوله‌ای اجتماعی  را هدف خود قرارداد تا بدین طریق هدف رسیدن به دیدگاهی کلی و مقایسه‌ای پیرامون این مبحث، محقق شود. در این راستا از مباحثِ گفتمان جنسیتی و برساخت‌گرایی اجتماعی، به‌عنوان نقاط شروع نظری بهره گرفته شد؛ در دیدگاه مذکور، جنسیت (و نه جنس) مقوله‌ای اجتماعی در نظر گرفته می‌شود که در نظام‌های اجتماعی-فرهنگی برساخته می‌شود و قابلیت واسازی دارد و همان‌طور که اشاره شد دیزاین نیز به پشتوانه‌ی توانایی در خلق زبان برای محصولات، نهادی در نظر گرفته می‌شود که توانایی ایجاد، تقویت و یا تغییر ساختارهای اجتماعی را داراست، بنابراین از دیدگاه یاد شده، واکاوی رویکردهای دیزاین به مقوله‌ای مانند جنسیت، می‌تواند راهگشا باشد.

این پژوهش با رویکردی توصیفی-تحلیلی، پس از مرور ادبیات مرتبط با رویکردهای جنسیتی در طراحی فناوری‌ها و به ویژه فناوری‌های پوشیدنی و از نظر گذراندن نمونه‌های موردی در این حوزه، سه رویکرد غالب و مرتبط با مقوله‌ی جنسیت (به عنوان یکی از ابعاد دیزاین و مفهومی اجتماعی) را شناسایی، تعریف و صورت‌بندی نموده است که عبارت‌اند از: “ایجاد دوقطبی جنسیتی در دیزاین”، “تک جنسیتی یا بدون جنسیت” و “بازنگری در مفاهیم بیانگر جنسیت” که مرکز توجه به ویژگی‌های “ساختاری”، “عملکردی” و رفتاری در آن‌ها متفاوت است.

این پژوهش با توجه به یافته‌ها و بحث و تحلیل آن‌ها، اذعان می‌دارد که گفتمان‌های جنسیتی برای اثربخشی باید در عمل طراحی ادغام شوند، به‌گونه‌ای که راه‌حل‌های طراحی‌ای خلق شوند که از ایجاد و تقویت تفکر دوگانه‌ی جنسیتی و ایجاد سلسله‌مراتب اجتماعی بر اساس آن و یا حذف هویت‌های جنسیتی فراتر رفته و قادر به تأمین نیازهای خاص و منحصربه‌فرد هویت‌های جنسیتی باشند که به نظر می‌رسد در این راستا، گفتمان جدیدی در ادبیات طراحی فناوری‌های پوشیدنی در حال شکل‌گیری است که در رویکرد سوم قابل رصد است؛  Butler (1993) معتقد است با تعویض هویت‌های جنسی پذیرفته‌شده و یا افشای تلاش‌های همیشه نافرجام برای «تبدیل‌شدن به جنسیت»، تعریف روان‌تری از جنسیت می‌تواند ظاهر شود. نگارندگان این تفکر را تأیید می‌کنند؛ طراحی باید به مردم کمک کند تا بتوانند از پیش‌فرض‌های خود فاصله بگیرند و احساسات و واکنش‌های حاصل از دیزاین های غیر سنتی را بازتاب دهند؛ بنابراین طراحان باید به دنبال دور شدن از استدلال هنجاری در هنگام طراحی‌های جدید باشند، این نواندیشی نه‌تنها در مورد جنسیت بلکه در هر نوع طبقه‌بندی اجتماعی، قابل تحقق است. طراحی می‌تواند هر روز درک خود از طبقه‌بندی‌های اجتماعی را نشان دهد و آن‌ها را بازتولید و یا نفی کند.

ممکن است ویژگی و رویکردهای شکل‌دهنده به و متمایزکننده در هویت جنسیتیِ فنّاوری‌های پوشیدنی، وجود داشته باشند که توسط طراحان مغفول واقع شده باشند؛ بر همین مبنا، برای موضوعات پژوهشی آینده، مطالعات امکان‌سنجی و پژوهش از طریق طراحی برای به‌کارگیری ویژگی‌های دیگر در طراحی با اهداف یاد شده و در بسترهای اجتماعی-فرهنگی گوناگون پیشنهاد می‌گردد.

منابع فارسی

  • بر، ویوین(1395). برساخت‌گرایی اجتماعی، (اشکان صالحی؛ چاپ دوم). تهران: نشر نی.
  • جوان معبودی، م. (1400). جشنواره «لباس آینده و فناوری در پوشیدنی‌ها» در گذر فرهنگی پایتخت (خبرگذاری جمهوری اسلامی (ایرنا)): https://www.irna.ir/news/84408187/

منابع لاتین

  • Acker, J. (1990). Hierarchies, jobs, bodies: A theory of gendered organizations. Gender and Society, 4(2), 139-158
  • Ajana, B. (2017). Digital health and the biopolitics of the quantified self. Digital Health, 3, 1–18. https://doi.org/10.1177/ 2055207616689509
  • Apple (2021). Apple reveals Apple Watch Series 7, featuring a larger, more advanced display (Newsroom). Information website: https://www.apple.com/newsroom/2021/09/apple-reveals-apple-watch-series-7-featuring-the-largest-most-advanced-display/
  • Attfield, J. (2020). Wild things: The material culture of everyday life (Vol. 4). Bloomsbury Visual Arts.Butler, J. (1993). Bodies that matter: On the discursive limits of sex. New York, NY: Routledge.
  • Berg, A. J., & Lie, M. (1995). Feminism and constructivism: Do artifacts have gender?. Science, Technology, & Human Values20(3), 332-351.
  • Berner, B. (2003). Vem tillhör tekniken? Kunskap och kön i teknikens värld. Arkiv förlag.
  • Berson, J. (2015). Computable bodies: Instrumented life and the human somatic niche (1st ed.). London: Bloomsbury Academic.
  • Butler, J. (1993). Bodies That Matter: On the Discursive Limits of “Sex”(New York, 1993). Judith Butler, Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity (New York, 1990).
  • Cakiroglu, I. (2017, October). Genders of Products: Creating Genderless Design. In The 9th International Conference Senses and Sensibility (pp. 3-4).
  • Cockburn, C., & Ormrod, S. (1993). Gender and Technology in the Making. SAGE Publications Ltd.
  • Cunningham, S. J., & Macrae, C. N. (2011). The colour of gender stereotyping. British Journal of Psychology102(3), 598-614.
  • Design People (2005). WHY WOMEN DON’T BUY HEADSETS – AND WHAT TO DO ABOUT IT (Insight/Inspired/ by Women/Innovation).Information website: https://www.design-people.com/portfolio/jabra/
  • Draper, S. (2018). Huami Launches New Amazfit Health Band 1S and Introduces the World’s First AI-Powered Wearable Chipset Huangshan-1 (WEARABLE TECHNOLOGIES). Information website: https://www.wearable-technologies.com/2018/09/huami-launches-new-amazfit-health-band-1s-and-introduces-the-worlds-first-ai-powered-wearable-chipset-huangshan-1/
  • Düking, P., Achtzehn, S., Holmberg, H. C., & Sperlich, B. (2018). Integrated framework of load monitoring by a combination of smartphone applications, wearables and point-of-care testing provides feedback that allows individual responsive adjustments to activities of daily living. Sensors18(5), 1632.
  • Ehrnberger, K., Räsänen, M., & Ilstedt, S. (2012). Visualising Gender Norms in Design: Meet the Mega Hurricane Mixer and the Drill Dolphia. International Journal of design6(3).
  • Faulkner, W. (2000). Dualisms, hierarchies and gender in engineering. Social studies of science30(5), 759-792.
  • Gros, J. (2021). Sinn-liche Funktionen im Design. In Der Offenbacher Ansatz (pp. 66-84). transcript Verlag.
  • Haraway, D. (2020). Situated knowledges: The science question in feminism and the privilege of partial perspective. In Feminist theory reader (pp. 303-310). Routledge.
  • Harding, S. G. (Ed.). (1987). Feminism and methodology: Social science issues. Indiana University Press.
  • Jahnke, M. (Ed.). (2006). FormgivningNormgivning. Högskolan för design & konsthantverk, Göteborgs Universitet.
  • Kirkham, P. (Ed.). (1996). The gendered object. Manchester University Press.
  • Lichtman, S. (2000). As Long as It’s Pink: The Sexual Politics of Taste.
  • Lupton, D. (2016). The quantified self (1st ed.). Cambridge, UK: Polity.
  • O’Donoghue, J., Herbert, J., & Sammon, D. (2008, June). Patient sensors: A data quality perspective. In International Conference on Smart Homes and Health Telematics (pp. 54-61). Springer, Berlin, Heidelberg.
  • MacKenzie, D., & Wajcman, J. (1999). The social shaping of technology. Open university press.
  • Nafus, D. (Ed) (2016). Quantified: Biosensing technologies in everyday life. Cambridge, Massachusetts: The MIT Press.
  • Pedersen, I. (2013). Ready to wear: A rhetoric of wearable computers and reality‐shifting media. Anderson, South Carolina: Parlor Press.
  • Pijak, J. (2015). The Muse Headband Works to Train and Relax One’s Brain (Meditation-Enhancing Headbands). Information website: https://www.trendhunter.com/trends/muse-headband
  • Rajan, K. S. (2006). Biocapital: The constitution of postgenomic life (1st ed.). Durham: Duke University Press Books.
  • Rettberg, J. W. (2014). Seeing ourselves through technology: How we use selfies, blogs and wearable devices to see and shape ourselves (2014th ed.). New York, NY: Palgrave Macmillan.
  • Schroeder, K. (2010, September). Gender dimensions of product design. In Gender, Science, and Technology Expert Group meeting of the United Nations Division for the Advancement of Women (UN-DAW) (Vol. 28, pp. 93-200).
  • Sumra, H. (2018). Coach is refreshing its Apple Watch band collection for the summer (APPLE WATCH WEARABLE TECH NEWS). Information website: https://www.wareable.com/apple/coach-summer-2018-apple-watch-bands-294
  • Vermaas, P. E. (2013). The coexistence of engineering meanings of function: four responses and their methodological implications. AI EDAM, 27(3), 191-202.
  • West, C. (1989). Gender and Power: Society, the Person, and Sexual Politics.
  • Wissinger, E. (2017). Wearable tech, bodies, and gender. Sociology Compass11(11), e12514.
  • Wissinger, E. (2017a). From “Geek” to “Chic”: Wearable technology and the woman question. Digital Sociologies, 369-386.
  • Wissinger, E. (2017b). Wearable tech, bodies, and gender. Sociology Compass11(11), e12514.

[1]   خاستگاه این اصطلاح، علوم ریاضی است و  بطور کلی سیستم، مقیاس یا شرطی را تعریف میکند که دو جزء ، حالت یا خروجی دارد.


[1] Xiaomi


[1] Utility

[2] Unisex

[3] Genderless

[4] Interaction

[5] Behavior


[1] Design reasoning

[2] Goal

[3] Action

[4] Function

[5] Configuration

[6] Device


[1] Wearable technology

[2] Social constructivism

[3] Deconstruction

[4] Sparke

[5] Intersectionality

[6] Derrida

[7] Product Language

[8] Artefact

[9] Design