فصل دهم از کتاب جهان چگونه رسانههای اجتماعی را تغییر داد
دانیل میلر
ترجمهی مصطفی خسروی
در بحث آکادمیک، یک نگرانی کاملا منطقی در ارتباط با میزان تغییر سیاست، به عنوان نهادهای حاکمیتی و بحث و درگیریهایی بر سر آن نهادها، توسط رسانههای اجتماعی وجود دارد. با این حال، در یک مطالعهی مردم نگاری، ما این امر را به عنوان یک امتیاز در مرکز تحقیقات قائل نیستیم. در عوض، ما تلاش میکنیم سیاست را صرفاً به چیزی که به طور واقعی از مشاهدات رسانههای اجتماعی مورد استفاده توسط خبررسانان ما برمیآید، محدود کنیم. اگر به دنبال بحث سیاسی باشید، آن را نخواهید یافت؛ اما این امر به شما اجازه نمیدهد که آن را منصفانه به عنوان عنصری از زندگی مردم عادی در مکانهایی خاص ارزیابی کنید. در واقع مطالعهی موردی ابتدایی ما نشان میدهد که در پایگاهی میدانی که بیشتر تحت تسلط درگیری سیاسی است، امکان دارد به همین علت، بر رسانههای اجتماعی تسلط نداشته باشد.
ماردین، در جنوب شرقی ترکیه، سابقهای طولانی در درگیری و خشونت سیاسی داشته است. در نزدیکی مرز سوریه، گروههای قومی، زبانی و مذهبی که در این شهر زندگی میکنند، بارها با یکدیگر درگیر شدهاند. برای کاستا، که علاقهای خاص به تعامل سیاسی در منطقه داشت، ماردین انتخابی آشکار برای پایگاه میدانی بود. با این حال، او دریافت که مردم ماردین از بحث در ارتباط با سیاست و سایر موضوعات حساس به طور آشکار یا در مکانهای عمومی خودداری میکنند. آنها عمدتاً در خانههای شخصی خود، با خانواده و دوستان نزدیک که نظرات و ارزشهای مشترکی میان آنان وجود داشت، در ارتباط با سیاست بحث میکردند. در رسانههای اجتماعی و به شکلی خاص در فیسبوک، اشارههای کمی به سیاست، به ویژه سیاستهای محلی، وجود داشت. در طول مبارزات تند منتهی به انتخابات محلی در ماه مارس 2014، برخی از هواداران سکوت خود را شکستند و در همبستگی با حزب سیاسی خود به تجمعات عمومی پیوستند. اما حتی در آن زمان در فیسبوک، تعداد کمی از افراد پستهایی را در تایملاین خود به اشتراک میگذاشتند. حداکثر تعداد کمی از افراد صفحات سیاستمداران محلی را دنبال و برخی از پست آنان را «لایک» میکردند.
فیسبوک در درجهی نخست برای حفظ روابطی خوب با دوستان و اقوام استفاده میشود، بنابراین سکوت عمومی در مورد مسائل سیاسی محلی برای یک همزیستی مسالمتآمیز هم به صورت آنلاین و هم آفلاین اهمیت دارد. اینگونه فعالیتهای سیاسی که در رسانههای اجتماعی وجود دارد به طور معمول در سطح ملی است و عمدتاً توسط حامیان دولت فعلی انجام میشود، زیرا مردم از نظارت دولتی به صورت آنلاین آگاه هستند. این حامیان دولت ممکن است با حزب عدالت و توسعهی حاکم و رجب طیب اردوغان[1]، نخستوزیر، ابراز همدردی کنند. در جریان اعتراضات پارک گزی در بهار و تابستان 2013، حامیان حزب عدالت و توسعه میمها، ویدیوها و اخبارسی را به اشتراک گذاشتند که تبلیغات دولتی را بازتولید میکرد و فعالان را بیاعتبار میساخت؛ که با تعامل فعال دولت با رسانههای اجتماعی تسهیل میشد. در سپتامبر 2013، حزب عدالت و توسعه به ظاهر توانست بیش از 6000 کاربر رسانههای اجتماعی را برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی استخدام کند.
خارج از سیاست محلی، جمعیت کرد ماردین از فیسبوک برای ابراز همبستگی با کردها در سوریه و عراق، به ویژه در مبارزات آنان علیه، به اصطلاح، دولت اسلامی (داعش) استفاده میکنند. تا زمانی که موضوع سیاسی خارج از ترکیه قرار داشت، آنها احساس آزادی میکردند که در رسانههای اجتماعی در حمایت از کردهای ساکن در این کشورهای همسایه بسیار فعال باشند. بسیاری تصویر نمایهی خود را به کلمهی روژاوا[2] (غرب) تغییر دادند که به منطقهی آزاد کرد در شمال سوریه اشاره دارد. زمانی که دولت اسلامی (داعش) سنجار[3] در کردستان، عراق را اشغال کرد، جمعیت کرد در ماردین از فیسبوک برای نشان دادن حمایت و سازماندهی مجموعهای از بودجه، لباس و کالا برای توزیع میان پناهجویان ایزدی که به شهر رسیده بودند، استفاده کردند. به طور مشابه، زمانی که داعش کوبانی[4] را در روژاوا اشغال کرد، بسیاری از کردهای ماردین به همبستگی با جمعیت تحت محاصره میم، تصاویر و اخباری را منتشر کردند. اگرچه آنها دولت ترکیه را در این پیشرفتها همدست میدانستند، اما دوباره از ارسال مطالبی که به طور مستقیم نقش دولت را محکوم میکرد، خودداری کردند. بنابراین، به طور کلی، رسانههای اجتماعی شرایط پیشین سیاست در شهر، از جمله عدم وجود بحث در ارتباط با سیاستهای محلی و سرکوب دیدگاههای مخالف، را تقویت میکنند؛ اما بیان همبستگی کردها با کردهای دیگر کشورها را تسهیل میکنند.
ادبیات گستردهی موجود در اینترنت و سیاست و به طور خاص در سیاست و رسانههای اجتماعی، در طول زمان تغییر کرده است. این امر با تمرکز بر نقش اینترنت در جنبشهای اجتماعی جدید در دههی 1990 شروع شد و به دنبال آن مشکل شکافهای دیجیتال و حکومت الکترونیک، نقش پلتفرمهای وب 2.0 و محتوای تولید شده توسط کاربر دنبال شد. بیشتر مطالعات اخیر، پیامدهای توان وایفای و رسانههای تلفن همراه مانند گوشیهای هوشمند، به ویژه در رابطه با نقش آنان در سازماندهی فعالیتهای سیاسی جمعی را در نظر گرفتهاند. چادویک[5] و هاوارد[6] جلد بسیار خوبی را در مورد بحثهای انتقادی در ارتباط با رابطهی میان اینترنت، سیاست ایالتی و شهروندی ارائه میدهند؛ در حالی که پستیل[7] به طور خلاصه تحقیقاتی کلیدی در سیاست دیجیتال و روشهایی را که در آن تحقیق مردمنگاری به درک بومشناختی جنبشهای اعتراضی کمک میکند، خلاصه کرده است. در اوایل دههی 2000، حس خوشبینی مشخصی در ارتباط با حکومت الکترونیک و دولت الکترونیک و پتانسیلی که آنها برای پر کردن شکاف دیجیتال ارائه میدادند، وجود داشت. به نظر میرسد که اینترنت و سایتهای شبکههای اجتماعی در حال تغییر «حوزهی عمومی» هستند؛ مفهومی که با نظریهپرداز اجتماعی یورگن هابرماس[8] ارتباط دارد. اخیراً توجه به نقش رسانههای اجتماعی در سازماندهی کنش سیاسی، به ویژه در تجارب مختلف منطقهای بهار عربی معطوف شده است. این امر به یک معنا نقطهی عطفی در چنین مطالعاتی بوده است که توسط موروزوف در ارتباط با استفاده از فناوریهای دیجیتال برای سرکوب سیاسی در طول این رویدادها انجام شد. از آن زمان تعداد فزایندهای از تحقیقات در ارتباط با مفروضات انتقادی مبنی بر این مسئله که نقش اصلی فناوریهای دیجیتال افزایش مشارکت دموکراتیک معنادار است، وجود داشته است. با این حال، همچنین علاقهی قابلتوجهی به استفاده از رسانههای جدید به عنوان مبنایی برای اشکال جایگزین کنش جمعی وجود دارد؛ به عنوان مثال میتوان به تحقیقی توسط انسانشناسی به نام کلمن در ارتباط با Anonymous و دیگر فعالان سیاسی آنلاین اشاره کرد.
به عنوان یک مطالعهی انسانشناختی، این فصل سیاست را به عنوان امری میبیند که توسط خبررسانان ما در 9 پایگاه «امر سیاسی» تلقی میگردد، نه آنکه تعریفی را در رابطه با فرآیند دموکراتیک، جامعهی مدنی و یا حکومت اعمال کند. همین امر در ارتباط با مشارکت سیاسی نیز صادق است. اکثر محققانی که به سیاست علاقه دارند به موقعیتهایی کشیده میشوند که از نظر سیاسی یا با درجهی بالایی از فعالیتهای سیاسی، به ویژه مواردی که ممکن است ناشی از استفاده از رسانههای اجتماعی باشند، اهمیت دارند. در مقابل، به استثنای انتخاب ماردین توسط کاستا، تمام پایگاههای میدانی ما به طور دقیق به این دلیل انتخاب شدند که «معمولی» بودند. در نتیجه میتوانیم میزان فعالیت سیاسی را خارج از سوگیری ایجاد شده توسط انتخاب پایگاهها برای هدف صریح مطالعهی سیاسی قضاوت کنیم.
تنوع گسترده در نحوهی درهمآمیزی معانی مختلف «سیاست» با رسانههای اجتماعی در 9 پایگاه، یافتهی اصلی ما بوده است؛ اگرچه به طور کلی تحقیقات ما نشان میدهد که رسانههای اجتماعی کمتر از آنچه که در یافتههای پیشین استنباط میگردد، اثربخش است. با این حال، استدلال میکنیم که این یافته بسیار اهمیت دارد؛ زیرا تعیین میزان دخالت رسانههای اجتماعی در سیاست برای مردم در شرایط معمولی به همان اندازه اهمیت دارد که بررسی نقش رسانههای اجتماعی در لحظات و مکانهایی که دارای بار سیاسی بیشتری هستند.
همانطور که در مکانهایی مانند ماردین اشاره کردیم، رسانههای اجتماعی به طور کلی استراتژیهای بحث سیاسی و سکوت را که در دنیای آفلاین توسعه یافته بودند، بازتاب میکنند. به طور معمول درون پایگاههایی کار میکردیم که در آن بیشتر افراد درگیر سیاست محدود و اغلب غیرمستقیم هستند. دلایل مختلفی وجود دارد که چرا بحثهای سیاسی آفلاین ممکن است به صورت آنلاین بازتولید نشود. این امور شامل احساس بیتفاوتی، سرخوردگی، بیعلاقگی و یا عدم تمایل برای دیده شدن به عنوان «سیاسی بودن» است. علاوه بر این، مردم در پایگاه میدانی ما در جنوب ایتالیا، عمدتاً نسبت به فساد سیاستمداران ملی ابراز نارضایتی میکردند. در پایگاه انگلیسی، آنان عمدتاً به عنوان منبع طنز با سیاست درگیر بودند، در حالی که در پایگاه میدانی ترینیدادی مردم بیشتر زمانی که درگیر نمایش و رسوایی بودند جذب موضوعات سیاسی میشدند.
علیرغم این تنوع در نحوهی تعامل مردم با سیاست از طریق رسانههای اجتماعی، تحقیقات ما به یک نتیجهی کلی منجر شد که به نظر میرسد در تمام 9 پایگاه ما اعمال گردد. مشارکت سیاسی در رسانههای اجتماعی در شهرهای کوچک، متوسط و نیمه شهری به شدت تحت تاثیر روابط اجتماعی در این مکانهای به نسبت کوچک است. خبررسانان نگران حفظ یا تقویت روابط با مخاطبین خود در رسانههای اجتماعی بودند و نمیخواستند به دوستی یا روابطی با خانوادهی گسترده یا همکاران کاری آسیب وارد کنند. حتی در کشورهایی مانند ترکیه و چین که دولت به طور واضحتر و ساختارمندتری استفاده از رسانههای اجتماعی را کنترل میکند، تنها کنترل فینفسه نیست که عمدتاً بر بیان سیاسی اثر میگذارد؛ به عبارت دیگر روشی است که در آن قدرت دولت از طریق هنجارهای اجتماعی حاکم بر روابط میان افراد تجلی مییابد. بدین ترتیب، این فصل سه موضوع را مشخص میکند: چگونه روابط اجتماعی هنجارهایی را تحمیل میکنند که در رسانههای اجتماعی اجرا میشوند؛ چگونه نظارت دولتی و سیاست ملی در بحث نفوذ میکند و به طرق متفاوت شیوهی بیان مردم را در رسانههای اجتماعی شامل میگردد و اینکه چگونه در نتیجهی این دو نیرو، مشارکت سیاسی به طور کلی در رسانههای اجتماعی اشکال متفاوتی را به خود میگیرد.
وابستگی به روابط اجتماعی، رسانههای اجتماعی را به مکانی محافظهکار بدل میکند
همانند بحثهای مطرح شده در فصل قبل در رابطه با جنسیت، دیدگاههای سیاسی شخصی در فضاهای عمومی و یا نیمه عمومی مانند فیسبوک به گونهای مطرح میشود که از روابط اجتماعی افراد و شهرت شخصی آنان حفاظت میکند. موارد استثنایی اقلیتهای کوچکی هستند که خود را به عنوان فعالان سیاسی معرفی میکنند، به عنوان مثال دانشجویان مبارز دانشگاه یا اعضای احزاب سیاسی محلی؛ اما این افراد اقلیتهای کوچکی را در پایگاههای ما نشان میدهند. در غیر این صورت، رسانههای اجتماعی به طور عمده در تلاش برای افزایش موقعیت اجتماعی و یا محبوبیت، وابستگی به گروههایی که به عنوان گروهی معتبر شناخته میشوند و یا صرفاً روابط خوب خود را با دیگران حفظ میکنند، استفاده میشود. همین مشاهدات را میتوان در ارتباط با تعاملات روزانهی آفلاین نیز شکل داد؛ زیرا مردم تمایل دارند از بحث در مورد مسائل سیاسی، با کسانی که دیدگاههای کاملاً متفاوتی دارند و به چالش کشیدن افراد در محافل اجتماعی خود با مواضع سیاسی متفاوت محتاط باشند. نوئل نیومن[9] اصطلاح «مارپیچ سکوت»[10] را برای توصیف این پدیده و ترس مردم از آنکه سیاست ممکن است منجر به انزوا یا طرد شدن آنان شود، ابداع کرد. این امر به ویژه در رسانههای اجتماعی به دلیل افزایش رویتپذیری آن واضح است. در عوض رسانههای اجتماعی به فضایی برای بیان ایدهها و ارزشهای مشترک تبدیل میشود.
برای مثال، در پایگاه میدانی ما در جنوب ایتالیا، اگرچه دوستی با سیاستمداران از گروههای سیاسی متفاوت معمول قلمداد میشد، اما افراد در مورد درگیر شدن با سیاست در فضای قابلرویت مانند فیسبوک بسیار محتاط هستند. «لایک کردن»، نظر دادن و یا اشتراک گذاشتن هر پست سیاسی در ارتباط با یک سیاستمدار محلی بسیار غیرعادی است. خود سیاستمداران محلی هستند که به راحتی هر نوع تبلیغات مثبتی را در رسانههای محلی به اشتراک میگذارند و بهروزرسانیهای طولانیمدت را برای توصیف هر دستاوردی در شورای محلی ایجاد میکنند. افراد دیگر به جای درگیر شدن با این موارد، از رسانههای اجتماعی برای هدایت انتقادات به شخصیتهایی عمومی که نمایندهی «اروپا»، «دولت» و «منطقه» هستند استفاده میکنند، و یا به موضوعات کلی که تمام آنان میشناسند، مانند بیکاری، ناکارآمدی و فساد دولت اشاره میکنند.
وضعیت در پایگاه میدانی جنوب هند نیز مشابه است. کاربران رسانههای اجتماعی به ندرت محتوای جدی مرتبط با سیاستهای محلی را منتشر میکنند، محتوایی که توسط همتایان آنان مشاهده میشود و در واقع ممکن است واکنش منفی همین سیاستمداران محلی را برانگیزد. در عوض انتقاد از وضعیت سیاست و حکومت محلی در گفتگوهایی خصوصی صورت میگیرد. تنها افرادی که از نظر سیاسی در رسانههای اجتماعی فعال هستند، کسانی هستند که برای احزاب سیاسی محلی کار میکنند. پستهای آنان به وضوح برای جلب حمایت از طریق برجسته کردن برخی رویدادها و یا اقدامات مثبت است. چنین پستهایی تنها از طرف دوستان نزدیک و سایر کارمندان حزب «لایک» و یا کامنت جذب میکنند. اکثر این فعالان متعلق به یک طبقهی اجتماعی- سیاسی پایین هستند و یا در مناطق روستایی زندگی میکنند و پستهایشان به ندرت توسط طبقات جدید متوسط و متوسط رو به بالا در مناطقی شهری دیده میشود. از جهاتی دیگر تعامل بسیار کمی با سیاستهای محلی در فیسبوک وجود داشت. پستهای مربوط به سیاست در سطح ملی یا ایالتی، که به عنوانی بیانگر عقیدهی سیاسی کلیتری دیده میشد، رایجتر بود.
در هر دو منطقهی جنوب هند و برزیل، اگر اعضای احزاب رقیب احساس دشمنی کنند، ترس واقعی از پیامدهای منفی مستقیم برای خود و خانواده وجود دارد. در کنار این مورد، نگرانی متناسبی برای حفظ روابط خوب با رهبران و احزاب سیاسی محلی وجود دارد. عامل دیگر ممکن است موقعیتهایی باشد که در آن اقوام برای سیاستمداران و احزاب مختلف کار میکردند و مردم را نگران میساختند که پستهای مربوط به مسائل سیاسی محلی ممکن است عواقبی برای آن بستگان داشته باشد. در آگوست 2014، در طول مبارزات انتخاباتی برزیل، وسایل نقلیه تبلیغاتی از چندین روستا عبور کردند و شعارها و صدای تبلیغات هر یک از سیاستمداران را از بلندگو پخش میکردند. گروههایی از مردم با گفتوگوی کوتاهی به حضور آنان واکنش نشان میدادند، اما هیچ تفسیر سیاسی آنلاینی جز ابراز حمایت یا انتقاد از احزاب در سطح ایالتی و یا ملی وجود نداشت.
در روستاهای چین این روند شکل متفاوتی به خود میگیرد. فساد، موضوع قابل قبول سیاست و همچنین مهمترین موضوع برای ساکنان منطقه است. با این حال، افراد آسیبدیده به جای بیان نظرات خود به صورت آنلاین، سعی میکنند با نزدیک شدن محتاطانه به افرادی که معتقد هستند امکان دارد قدرت و نفوذ بیشتری داشته باشند، شرایط خود را اصلاح میکنند. اگر این راه موفقیتآمیز نباشد، مردم ممکن است به درخواست در سطحی بالاتر فکر کنند، اما تقریباً هرگز نارضایتی خود را اعلام نمیکنند یا ناامیدی خود را در سیستمعاملهای رسانههای اجتماعی ابراز نمیکنند. هنگامیکه موضوع فساد در فضای مجازی ظاهر میشود، در مورد فساد در دیگر شهرها و یا سایر نقاط کشور است.
تمام این موارد بدین معنی است که رسانههای اجتماعی عمومی به طور کلی به مکانی بسیار محافظهکارانه بدل شده است که منعکسکنندهی ارزشهای غالب و هنجارهای اجتماعی است که بر روابط میان مردم در سطح ملی حاکم است. در هر صورت، سیاست آنلاین به عنوان منبعی کمدی برای افزایش محبوبت در میان دوستان و یا ایجاد ارتباطات اجتماعی جدید و مفید مورد استفاده قرار میگیرد. این امر به ویژه در پایگاه میدانی انگلیسی مشهود است، جایی که بحثهای سیاسی در رسانههای اجتماعی عمدتاً به شکل شوخی آنلاین میان دوستان است. میمها و نظرات جدی عمدتاً در میان گروههای پردرآمد که طرفدار مسائل زیستمحیطی هستند و یا در میان گروههای کمدرآمد که در مسکن اجتماعی زندگی میکنند و اهداف ملیگرایانهای مانند حمایت از ارتش یا ممنوعیت مهاجرت را تبلیغ میکنند، یافت میشود. جدای از این موارد، حالت غالب طنز به قیمت از دست دادن سیاستمداران است. سیاست در رسانههای اجتماعی به طور عمده برای اهداف سرگرمی و پیوند با دوستان مفید است.
در نهایت پایگاه میدانی در چین صنعتی تنوعی در این موضوع از روابط شخصی ارائه میدهد. در اینجا نمونههایی از رسانههای اجتماعی وجود دارد که با هدف تقویت استراتژیک guanxi (روابط ابزاری) استفاده میشوند. پروفایلهای ویچت صاحبان کارخانه نشان میدهد که مردم تصمیم میگیرند چیزی در مورد سیاست پست نکنند تا خود را در موقعیتهای بالقوهی دشوار قرار ندهند. در عوض، گاهی اوقات از رسانههای اجتماعی برای ایجاد روابط با مقامات دولتی محلی استفاده میکنند، به این امید که این دوستیها به آنان کمک کند تا ارتباطات خوبی را با دولت برای منافع بالقوهی کسبوکار خود حفظ کنند.
نظارت دولتی و سیاست ملی
توجه به روابط اجتماعی باعث شده است افرادی که در اکثر پایگاههای میدانی ما زندگی میکنند، در ارتباط با اختلاف نظر، بحث یا ابراز عقاید سیاسی، به ویژه در مورد سیاستهای محلی مخالفت کنند. این بخش نیروی دیگری را در نظر میگیرد که مشارکت سیاسی را در رسانههای اجتماعی شکل میدهد و این فضاهای آنلاین را با مدل هابرماسی «حوزهی عمومی»، مکانی که مردم میتوانند آزادانه در ارتباط با موضوعات و منافع مشترک با هدف دستیابی به توافق مشترک بحث کنند، به طور کامل متفاوت میسازد. در چین و ترکیه، دولت بر استفاده از رسانههای اجتماعی و محتوایی که از طریق اینترنت قابل دسترس است، کنترل دارد. نظارت دولتی نیروی قدرتمندی است که بر نحوهی استفاده از فضاهای نیمه عمومی رسانههای اجتماعی تاثیر گذاشته است.
در دو پایگاه میدانی چینی هیچ مدرکی مبنی بر نگرانی کلی در مورد سانسور دولتی رسانههای اجتماعی وجود ندارد. کنترل دولت مرکزی بر اینترنت نه تنها گسترده، بلکه در مقایسه با اجبار مستقیم و محدودیتهای اعمال شده بر شهروندان، بسیار دقیق و ظریف بوده است. در نتیجه، تاریخچهی رسانههای محلی و موقعیت آن نسبت به سایر بخشهای زندگی، ساکنان پایگاهها رسانههای اجتماعی را به عنوان مکانی مناسب یا بالقوه برای بحث در مورد سیاست و انتقاد از دولت مرکزی تصور نمیکنند. در عوض، پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مانند QQ و WeChat را به عنوان مکانهایی برای سرگرمی، ایجاد روابط جدید و تقویت روابط قدیمی میبینند. این تصورات برای پایگاههای روستایی و صنعتی چینی ما مشترک است. این فقدان انتقاد از دولت یا هر نوع تعامل سیاسی آنلاین در مقایسه با علاقهی شدید مردم به بحث در مورد مسائل سیاسی به صورت آفلاین مهمتر به نظر میرسید: بحثهای شدید اغلب در هنگام شام یا چای صورت میگیرد. قدرت دولت چین همچنین در استفاده از رسانههای اجتماعی برای اهداف تبلیغاتی، از طریق ارائهی اخباری که اغلب خط رسمی حزب در ارتباط با موضوعات متفاوت را دنبال و یا بازتولید میکنند، بیان میشود. QQ و WeChat، هر دو، روزانه سه گزارش خبری ارائه میکنند که توسط خود شرکتهای رسانههای اجتماعی تولید میشوند. این تصور کلی وجود دارد که این خبر مفید است، اگرچه آگاهی انتقادی از سوگیری داستانهای خبری نسبت به دولت نیز وجود دارد. تبلیغات دولتی همچنین توسط کاربران رسانههای اجتماعی تجسم و بازتولید میشود، همانطور که در انبوه پستهای ملیگرایانه، مانند آنهایی که احساسات ضدژاپنی یا تحسین رهبران حزب مرکزی را نشان میدهند، دیده میشود.
در نتیجه نیازی به اعمال خاص اجباری نیست. محققان در چین با هیچ نمونهای از سرکوب یا محدودیت در استفاده از رسانههای اجتماعی در پایگاه مربوطهی خود مواجه نشدند. چند مورد انتقاد فردی از دولت مرکزی در پایگاه میدانی صنعتی چین وجود داشت، اما اینها هیچ عواقبی مانند ممنوعیت مستقیم حساب و یا سایر اقدامات تنبیهی را در پی نداشتند. بنابراین، این مثالها از یافتههای قبلی حمایت میکنند؛ که استدلال میکنند سانسور در چین عمدتاً برای جلوگیری از هرگونه اقدام جمعی به جای سرکوب انتقاد فردی است.
خارج از حوزهی سیاسی آشکارتر، مکدونالد موارد دیگری از مقاومت روزمره را از طریق دور زدن محدودیتهای تحمیلی دولت مشاهده کرد. به عنوان مثال، در سراسر چین، ممنوعیتی برای جوانان زیر 18 سال در استفاده از کافینتها وجود دارد و کاربران باید پیش از ورود به سیستم، کارت شناسایی ملی خود را نشان دهند. با این حال، در تنها کافهی اینترنتی موجود در پایگاه، مدیر یک منبع کارت شناسایی یدکی (که از دوستان و خانوادهی گستردهی خود قرض گرفته بود) را برای کاربران زیر سن قانونی نگه میداشت تا بتوانند وارد سیستم شوند. این کاربران زیر سن قانونی، به طور معمول در دو اتاق «مخفی» پشت کافه، دور از خیابان و دور از سایر اهالی شهر و بازرسان قرار میگرفتند. علیرغم این که تنها دو درصد از کودکان مدرسه راهنمایی که مورد بررسی قرار گرفتند کافینت را به عنوان محل اصلی استفاده از اینترنت معرفی کردند، به نظر میرسید که این دانشآموزان همچنان رایجترین نوع مشتری در کافینت باشند.
در جنوب شرقی ترکیه، کردها و مخالفان چپگرا در چندین نوبت اخیر از پیامدهای خشونتهای مورد دولت متحمل شدهاند. فعالان سیاسی در طول دهههای 1980 و 1990، حبس و شکنجه، ناپدید شدن و قتل را تجربه میکردند؛ و سایر اشکال سرکوب، برای مثال ممنوعیت صحبت به زبان کردی، بخشی از زندگی روزمره بود. امروز هواداران جنبش کردی تمایل به انتقاد آشکار و علنی از دولتی را ندارند که آشکارا مایل به اعمال خشونت علیه آنان است. در این زمینه سانسور اینترنتی بیان دیگری از قدرت و خشونت دولت است و بنابراین استفاده از رسانههای اجتماعی را شکل میدهد.
برخلاف نمونههای چینی، ساکنان ماردین نیز اغلب هدف مستقیم ممنوعیتها و انسدادها بودهاند: صفحاتی در فیسبوک که در آن زمان از حزب صلح و دموکراسی (BDP) حمایت میکردند، در برخی موارد بسته شدهاند. علاوه بر این، برخی از افراد به دلیل انتقاد از شخصیتهای قدرتمند به افترا متهم شدهاند. مخالفان دولت عموماً فشار تحت نظر بودن و زیر ذرهبین بودن را احساس میکنند. همانطور که دیدیم این امر منجر به سرکوب بحثهای سیاسی باز آنلاین شده است، حتی اگر پیش از این به صورت آفلاین سرکوب شده بود. رسانههای اجتماعی منجر به درهم تنیدگی بافت اجتماعی و سیاسی میشوند، تا جایی که نظارت دولتی با نظارت اجتماعی دوستان، آشنایان یا اعضای خانواده همپوشانی دارد و توسط آن تقویت میشود.
مسائل محلی در مشارکت سیاسی
این فصل با بحث ماردین آغاز شد. در آن بخش دیدیم که مکانهایی که بیشترین تنشهای سیاسی را دارند، ارسال پست حقیقی در رسانههای اجتماعی بسیار محدود و با دقت است. این بخش سایر اشکال تعامل سیاسی در رسانههای اجتماعی را شرح میدهد. مانند بخش بسیاری از این پژوهش، خواهیم دید که چگونه عوامل محلی اهمیت دارند. با این حال، این نمونهها همچنین با تعمیم گستردهتر ما مطابقت دارند که استفاده از رسانههای اجتماعی به دقت کنترل میشوند تا به روابط اجتماعی فردی و شهرت شخصی آسیبی نرساند.
ما دیدهایم که چگونه در پایگاه میدانی انگلیسی طنز دربارهی سیاست بیشتر برای سرگرمی دوستان و نشان دادن میزان هوش و شوخطبعی فرد است. به طور مشابه در پایگاه میدانی جنوب هند، محبوبترین راه برای درگیر شدن با سیاست از طریق رسانههای اجتماعی متوسل شدن به طنز و کنایه است. همانطور که در ابتدای این فصل اشاره شد، اظهار نظر مستقیم سیاسی نادر است. با این حال، ترولینگ[11] (پستهایی تحقیرآمیز یا توهینآمیز با هدف گرفتن یک فرد) شخصیتهای سیاسی تامیل از افراد میان 20 تا 45 سال رایج است که در تایملاین فیسبوک و مکالمات واتساپ ظاهر میشود. چنین پستهایی با احتیاط ارسال میشوند، بیشتر به سیاستمداران تامیل که قدرت بسیاری ندارند و بیشتر تماشاگران این ترولها را به دلیل لحن طعنهآمیزشان خندهدار میدانند. با این حال، همان افرادی که ممکن است این نوع پستها را منتشر کنند، از ترولهایی که به ویژه آزاردهنده هستند و یا از الفاظی رکیک برای بیان نکته بهره میبرند، فاصله میگیرند؛ چنین کاربرانی تصور میکنند که این جوکها را بیش از حد جدی میگیرند.
تنها ناشناس بودن به مردم این امکان را میبخشد تا در ارتباط با موضوعاتی حساس، به طور مستقیم نظر خود را بیان کنند. چندین ترول ناشناس در یوتیوب از زبانی توهینآمیز بهره میبرند و احترام کمی نسبت به سیاستمداران نشان میدهند. برخی از کارمندان فناوری اطلاعات از پایگاه میدانی هند در مورد موضوعاتی بسیار حساس اظهار نظر میکنند؛ به عنوان مثال، تغییر مذهب هندوها، تروریسم اسلامی و یا انتقاد از پاکستان، اما این افراد عمدتاً با نامهای کاربری جعلی برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط افراد دیگر این کار را انجام میدهند. به عنوان مثال سندیپ[12]، کارمند 24 سالهی یک شرکت کوچک توسعهی اپلیکیشن فناوری اطلاعات، فرصتی را برای استفاده از یکی از شش حساب جعلی خود برای بیان نظری کنایهآمیز در ارتباط با پاکستان و ارتباط آن با تروریسم اسلامی از دست نمیدهد. با این حال، او در ارتباط با افشای هویت حقیقی خود بسیار محتاط است.
پایگاه میدانی ترینیداد مثالی دیگر از نحوهی انجام رویداد سیاسی آنلاین را ارائه میکند. سنانان اعتصاب غذای فعال اجتماعی، وین کوبلاسینگ[13]، مدرس دانشگاه هند غربی، سنت آگوستین، ترینیداد را توصیف میکند. کوبلاسینگ رهبر گروهی فعال به نام جنبش مسیر مجدد بزرگراه[14] (HRM) بود که به ساخت بخشی از یک بزرگراه در جنوب کشور اعتراض میکرد. با آغاز این پروژه در سال 2006، گروهی از ساکنان این منطقه در درخواست اطلاعات و مشاوره از دولت ایالتی در ارتباط با آنچه که از نظر آنان جابهجایی ناعادلانهی آنها بود، تلاش کردند و شکست خوردند. زمانی که ساختوساز در منطقه مورد مناقشه آغاز شد، کوبلاسینگ در مقابل دفتر نخستوزیر دست به اعتصاب غذا زد. این اعتصاب 21 روز به طول انجامید. هدف او این بود که دولت را مجبور سازد تا در تصمیم خود برای ساخت این بخش از بزرگراه تجدید نظر کند. اگرچه ساختوساز ادامه داشت، اقدامات کوبلاسینگ تا حدی موفقیتآمیز بود که جستجویی به طور مستقل انجام و متعاقباً منتشر شد.
جنبش مسیر مجدد بزرگراه، گروه فعال حامی کوبلاسینگ، صفحهی فعالی در فیسبوک داشت که در طول اعتصاب غذا صدها نظر دریافت کرد. برخی خندهدار و برخی دیگر حاوی بحثهایی جدی بودند، اما بیشتر نظرها از سوی افرادی بودند که خود را به عنوان «فعال اجتماعی» معرفی نمیکردند. استراتژی خود کوبلاسینگ جلب توجه به این موضوع از طریق اقدام تماشایی اعتصاب غذا بود. دغدغهی او ترویج بحث عمومی بود، صرف نظر از این که مردم با او موافق و یا مخالف هستند. اعتصاب غذا همچنین رویدادی رسانهای بود که در آن پستها و عکسهایی از بدن رو به زوال کوبلاسینگ در رسانههای اجتماعی و جریان اصلی نمایش داده میشد. بدین ترتیب مردم نه تنها درگیر این درام در حال وقوع شدند، بلکه بیشتر در معرض مسائل توسعه و حاکمیت پیرامون اجرای بزرگراه به عنوان پروژهای دولتی در مقیاس بزرگ قرار گرفتند. پس از آنکه نخستوزیر با ارزیابی مجدد تصمیمی برای ساخت این بخش از بزرگراه موافقت کرد و کوبلاسینگ به اعتصاب غذای خود پایان داد، این گفتگوها تا حد زیادی در میان عموم مردم خاموش شد، اگرچه محافل همچنان به ارسال بهروزرسانی در فیسبوک، وبلاگها و پلتفرمهای مستقل ادامه دادند.
با این حال، اگر این رویداد را از دریچهی محلی پایگاه میدانی ترینیدادی خود بررسی کنیم، مردم به سختی در رسانههای اجتماعی به جز چند جوک و میم با این موضوع درگیر شدند، حتی اگر از بیان نظرات خود در گفتگوهای روزمره خوشحال بودند. این مورد دو نکته را مورد مشارکت سیاسی و رسانههای اجتماعی در ترینیداد نشان میدهد. نخست اگر چه گفتگوهایی پیرامون مسائل مهم حکومتداری و توسعه مطرح شد، اما تا حد زیادی تحتالشعاع تماشای خود اعتصاب غذا قرار گرفت. مشخصهی سیاست در ترینیداد این است که آنچه در میان مردم طنینانداز شد، نمایش کالبد ناشی از تصمیم کوبلاسینگ برای اعتصاب غذا و عملکرد افراد مرتبط با این رویداد، و نه هرگونه درگیری با موضوعات عمیقتر مورد بحث، بود. ثانیاً این مورد نشان داد که برای مردم شهری کوچک، فعالیت سیاسی و مشارکت سیاسی آشکار چیزی است که بیشتر مردم ترجیح میدهند خودشان را با آن همراه نکنند. گفتگوها و شوخیها در ارتباط با سیاست خوب است، اما «سیاسی بودن»، همانطور که در یک نظر جدی در رسانههای اجتماعی منعکس شده است، خوب نیست. مردم شهر نگران این امر هستند که به عنوان یک فعال سیاسی در نظر گرفته نشوند، نقشی که به نظر آنان متعلق به نخبگان شهری، دانشجویان دانشگاه و یا محافل هنری است. هدف مشابه همان چیزی است که در انگلستان در مورد طنز مطرح شد. مسائل مربوط به رسوایی، شایعات یا چیزهایی که باعث ایجاد مناظر قابلرویت میشود لذت برانگیز است و طنینانداز میشوند، در نتیجه این امور جنبههایی از رویداد سیاسی هستند که در واقع به رسانههای اجتماعی محلی راه پیدا میکنند. تضاد با حوزههایی مانند اخلاق و مذهب است، جایی که مردم به طور معمول الگوهای رفتاری جدی را به اشتراک میگذارند.
برای درک وضعیت پایگاه میدانی خود در شیلی، باید باری دیگر منظورمان از سیاست را در نظر بگیریم. تاکنون در مورد این مسئله که آیا مردم با مسائل مربوط به سیاست محلی و یا سیاست ملی درگیر شدهاند و یا از آن اجتناب کردهاند صحبت کردهایم؛ اما در این مثال، موضوع مرکزی سیاسی ساخت چیزی بود که میتوان آن را محلی و متمایز از مسئلهی ملی در نظر گرفت. همانطور که پیش از این ذکر شد، ساکنان این منطقه احساس میکنند این منطقه، که تنها در قرن نوزدهم بخشی از شیلی شد، برای منافع طبیعی خود که اقتصاد کل کشور را حفظ میکند مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و این حال توسط دولت نادیده گرفته میشود. اکثر مردم احساسی از بیگانگی برای بیان ملت به عنوان موجودیتی سیاسی را دارند. با این حال هاینز خاطر نشان میکند که این شمالیها در تشویق تیم ملی فوتبال، تهیهی غذا و نوشیدنی سنتی شیلی، و یا حتی در بحث رقابتهای اقتصادی یا اجتماعی با کشورهای همسایه، به شدت به «شیلیایی بودن فرهنگی» خود افتخار میکنند. حتی زبان عامیانهای که به صورت آنلاین استفاده میشود منحصراً شیلیایی است و دیگر اسپانیاییزبانان به سختی میتوانند آن را رمزگشایی کنند. رسانههای اجتماعی به ویژه محلی برای ادعای شیلیایی بودن از طریق ارجاعات فرهنگی و زبانی استفاده میکنند، در حالی که همزمان از دولت ملی انتقاد میکنند و با استفاده از میمهای خندهدار، بر منطقهگرایی مبتنی بر حاشیهگرایی تاکید میکنند. این پایگاه میدانی واضحترین نمونهی ما از رسانههای اجتماعی را به عنوان ابزاری برای گردهم آوردن ساکنان شهری که برای دستیابی به دید بیشتر در داخل کشور تلاش کردهاند، نشان میدهد.
یکی دیگر از ویژگیهای مشترک مشارکت سیاسی در رسانههای اجتماعی، امری است که میتوان آن را «مشارکت منفعلانه»[15] نامید، که به تمایل به انتقاد از چیزها به شیوهای سرسختانهتر اشاره دارد. در چین صنعتی، مردان طبقهی متوسط محلی، برای مثال صاحبان مغازههای کوچک، از رسانههای اجتماعی برای تمسخر سیاست و شوخیهای بیخطر در مورد سیاستمداران استفاده میکردند تا در مقابل همسالان خود شوخطبع و باهوش به نظر برسند. همانند رسانههای «قدیمیتر»، رسانههای اجتماعی عمدتاً توسط مردم برای «تماشای» سیاست، حتی زمانی که تماشاگران یک مسابقهی فوتبال را تماشا میکنند، در عوض «انجام» سیاست استفاده میکردند. همانطور که در نمونههای انگلیسی و ترینیدادی، کلید ارتباط رسانههای اجتماعی با سیاست این امر است که به عنوان یک منبع سرگرمی دیده شود. سیاست، همانند ورزش، چیزی است که منظرهای مشترک را فراهم میکند تا مردم بتوانند در هر کجا و هر زمانی که میخواهند از آن بهرهبرداری کنند.
همین اصل میتواند برای استفادهای جدی و یا همچنین طنزآمیز اعمال شود. در جنوب ایتالیا، رسانههای اجتماعی به محلی بدل شدند که مردم به طور کلی ناامیدی و خشم خود را از سیاست ابراز میکردند؛ موضوعاتی که اکثر مردم با آن موافقت دارند. بدین صورت نیست که از فیسبوک برای اعتراض یا ایجاد تغییری در وضعیت فعلی استفاده شود؛ علیرغم آنکه بسیاری از مردم احساساتی شدید را در مورد وضعیت سیاست معاصر به اشتراک میگذارند. در عوض مردم از رسانههای اجتماعی برای انتقاد از موضوعی شناخته شده استفاده میکنند که بسیاری احساس میکنند قادر به تغییر آن نیستند. بنابراین، مانند طنز، درگیر شدن با سیاست به معنای «انجام» سیاست نیست، بلکه بیشتر به معنای استفاده از سیاست برای مقاصدی محلی به عنوان منبع گفتمان مشترک و اغلب برای ابراز ناامیدی است. مزیت سیاست آن است که مانند ورزش و یا افراد مشهور، فرهنگ مشترکی را ارائه میکنند.
نتیجهگیری
هدف این فصل بررسی این موضوع بوده است که چگونه و چرا رسانههای اجتماعی ممکن است در پایگاههای میدانی، که عمدتاً به دلایلی انتخاب شدهاند که هیچ ارتباطی با سیاست ندارند، با سیاست درگیر شوند. ما امیدوار بودیم که این امر موجب تعادل بیشتر بحثها در مورد این موضوع بر اساس تحقیقات در مکانهایی شود که سیاست از اهمیت ویژهای برخوردار است. به طور کلی دریافتهایم که اگر به پایگاههای میدانی معمولی مراجعه کنیم، سیاست در رسانههای اجتماعی نمایهی بسیار پایینتری نسبت به آنچه در غیر این صورت انتظار داشتیم دارد. در برخی از موارد این امر ممکن است به این دلیل باشد که سرکوب شده است و منجر به نمایش بسیار محافظهکارانه از زندگی و نظرات مردم به صورت آنلاین میشود. اما در موارد دیگر، به این دلیل است که رسانههای اجتماعی بیشتر با سرگرمی و پیوند اجتماعی، نسبت به مسائلی جدی مانند سیاست، ارتباط دارند.
این مشاهدات را میتوان به عنوان سه یافتهی اصلی خلاصه کرد که معادل سه بخش این فصل هستند. نخست روابط شخصی تاثیری کلیدی است که تعامل و کنش سیاسی آنلاین را شکل میدهد. نگرانی اصلی مردم این است که چگونه پستهای آنان بر خانواده و دوستانشان اثر میگذارد. در بسیاری از سایتهای میدانیمان، مردم احساس میکردند که بیان دیدگاهها و نظرات سیاسی میتواند منجر به تضاد یا درگیری شود. در نتیجه سیاست غیر قابل رویت باقی میماند و بحث به فضاهای خصوصی در میان نزدیکترین دوستان و خانواده اختصاص مییابد. تنها در جاهایی که مردم از پروفایلهای جعلی و ناشناس استفاده میکنند، اظهار نظر مستقیم سیاسی رایج است. با این حال، ما نمونههای بسیاری از اظهارنظرهای غیرمستقیم سیاسی داریم، به عنوان مثال در جنوب هند و چین نظرات در ارتباط با مسائل ملی است و نه محلی.
دوم هنجارهای اجتماعی، ژانرهای رسانهای و مرزهای مقبولیت نیز در تعیین این مورد که آیا افراد وارد بحث سیاسی میشوند یا خیر، اثرگذار هستند. به عنوان مثال، ما متوجه شدیم که در پایگاههای چینیمان سرکوب مستقیم سیاستهای فردی وجود نداشت و شاید حتی لازم نبود. امر مهمتر، توسعهی تاریخی رسانههای اجتماعی بود که به این معنی بود که این سایتها به طور طبیعی مکانهایی برای سرگرمی و دوستی تلقی میشدند و تعامل سیاسی برای چنین رسانههایی نامناسب به نظر میرسد. در بخش سوم تاکید ما بیشتر بر عوامل محلی بود: روشی که در آن سیاست تمایل دارد در چارچوب نمایش در ترینیداد، یا به عنوان وسیلهای برای ایجاد هویت ملی در پایگاه شیلیاییمان، دیده شود. در نمونهای دیگر، به عنوان مثال پایگاه انگلیسی، مردم به سادگی احساس میکنند که استفاده از سیاست به عنوان منبع شوخطبعی مفیدتر از درگیر شدن به طور جدی با آن است. این امر ما را به نقطهی ابتدایی و کلی خود باز میگرداند، و آن این است که رسانههای اجتماعی اغلب نوعی تعامل گروهی و اجتماعی در مقیاس کوچک هستند. بنابراین، برای بیشتر مردم، بهرهبرداری از سیاست برای تقویت رسانههای اجتماعی به جای استفاده از رسانههای اجتماعی برای «انجام» سیاست منطقیتر است.
[1] Recep Tayyip Erdoğan
[2] Rojava
[3] Sinjar
[4] Kobane
[5] Andrew Chadwick
[6] Philip N. Howard
[7] John Postill
[8] Jurgen Habermas
[9] Elisabeth Noelle-Neumann
[10] spiral of silence
[11] trolling
[12] Sandeep
[13] Wayne Kublalsingh
[14] Highway Re-route Movement
[15] passive participation