Inspiration and fixation: Questions, methods, findings, and challenges
نویسنده: لوئیس آرتور واسکونسلوس، ناتان کریلی
حلما بهبود
تنوع
هنگام در نظر گرفتن محرکهای متعدد در مکانیسمها و ساختارها، محرکها ممکن است نسبت به یکدیگر شبیه یا متنوع باشند. طیف متنوع از محرکها میتوانند جنبههای مختلفی از دانش را فعال کنند و تنوع بیشتری از راهحلها را ایجاد کند، حتی اگر اکتشاف راهحل به صورتی کاملا سطحی باشد. همچنین زمانی که محرکها مشابه یکدیگر باشند، جنبه واحد یا محدودتر از دانش را فعال میکنند. بنابراین محرکهای مشابه میتوانند باعث شوند طراحان دستههای کمتری از راهحلها را بررسی کنند، اما آن دسته را عمیقتر بررسی کنند. بهترین حالت زمانی است که محرکهای متنوع به روشی ساختاریافته ارائه شوند، که امکان پوشش مقولههای مختلف و همچنین کاوش کافی از هر دسته را فراهم میکنند.
قرار گرفتن در معرض محرکهای متنوع ممکن است تاخیر پاسخ (زمان بین دو ایده) را هنگام تغییر دستهبندی کاهش دهد و زمانی که «تکرار» راهحلهای مشابه رخ میدهد، تأخیر پاسخ را تحت تأثیر قرار نمیدهد. در نتیجه در بررسی دستهبندیها، تغییرات دستهبندی به همان سرعتی که تکرار ایدههای مشابه در یک دسته اتفاق میافتد، رخ میدهد، میتوانند بهرهوری زمانی را افزایش دهند. نتایج مطالعات گلداشمیت و اسمولکوف نشان میدهد که محرکهای غنی و متنوع به طراحان کمک میکنند تا در مسائل طراحی که زیباییشناسی و جذابیت عاطفی برای آنها بسیار مهم است، طرحهایی که اصالت بیشتری دارند، عرضه کنند و به طور کلی، به نظر میرسد که تنوع محرکها میتواند به روشهای مختلفی بر تولید ایده تأثیر بگذارد و بستگی به آنچه هر خلاصه طرح از طراحان میخواهد دارد.
زمان تحریک
محرکها را میتوان در لحظات مختلف در طول فرآیند طراحی به طراحان ارائه کرد، قبل از اینکه درگیر کار شوند و همراه با خلاصه طراحی، بعد از زمانی که درگیر تولید ایده هستند یا شاید همزمان با یک تولید ایده. سیو و همکاران (2015) بر این باورند لحظهای که محرکها به طراحان ارائه میشود نیز ممکن است نقش مهمی در ایدهپردازی داشته باشد و هر چه نمونهها زودتر ارائه شوند، تأثیر مثبت بیشتری بر راهحلهای طراحی خواهد داشت. محرکهای مرتبطی که در فاصله زمانی قبل از ایدهپردازی ارائه شده باشند تأثیر مثبت بیشتری بر فرآیند طراحی میگذارند. همچنین طراحان هنگام ارائه محرکها در میانه فرآیند، مقولهها و محرکهای بیشتری را نسبت به ابتدا، بررسی میکنند و وقتی طراحان در نهایت به بنبست در حل مسئله میرسند، اطلاعات جدید برای طراحان مؤثرتر است. آنها گزارش دادهاند که نمونههایی که به طور خودکار به شرکتکنندگانی نشان داده میشوند که به طور موقت ایدهشان تمام شده است، ممکن است به ایدههای بیشتر منجر شود، اما نه لزوماً این ایدهها کیفیت بهتری ندارند. با این حال، محرکهایی که به درخواست شرکتکنندگان ارائه میشوند، منجر به ایدههای جدیدتر میشوند. بنابراین، جدای از در نظر گرفتن ویژگیهای محرکها، زمان ارائه محرکها به طراحان نیز اهمیت دارد.
فرآیند طراحی
علاوه بر دستکاری خواص محرکها، جنبههای دیگری که بر کار شرکتکنندگان در آزمایشها تأثیر میگذارد به نوعی با فرآیند طراحی مرتبط هستند، از جمله ویژگیهای شرکت کنندگان (مثلاً سطح تجربه، پیشینه انضباطی)، نحوه ارائه کار (مثلاً سطح انتزاع مسئله و دستورالعملهای جلوگیری از بازتولید محرک)، و زمینهای که کار طراحی در آن انجام میشود (به عنوان مثال مدت زمان و اندازه گروه).
تجربه
در طراحی، آزمایشهای الهامبخش و تثبیت اغلب با دانشجویان طراحی (با سطوح مختلف تجربه) یا طراحان حرفهای (دوباره با سطوح مختلف تجربه) انجام شده است. اگر چه کارشناسان به دلیل دانش ساختاریافتهشان ممکن است مشکلات را کارآمدتر از تازهکارها حل کنند، دانش آنها میتواند جستوجوی راهحل را به فضای شناختهشدهیشان محدود کند که ممکن در نهایت به بهترین راهحل هم منجر نشود. در مقایسه فرآیند طراحی طراحان خبره و مبتدی، طراحان خبره در قاببندی مشکلات طراحی دخیل تر هستند و به کانسپتهای طراحی قبلی خود متعهد میمانند. در بررسی تثبیت طراحان تازهکار مشخص شد که مهندسان فارغ التحصیل اغلب نسبت به دانشجویان سال اول نوآوری کمتری دارند. در بررسی پیشینه، طراحان آکادمیک با تجربه، تعداد بیشتری راهحل جدید را پس از قرار گرفتن در معرض طرحهای نمونه نسبت به افراد تازه کار در مطالعات مشابه تولید کردند.
تجربه ممکن است در برابر تثبیت ناشی از قرار گرفتن در معرض نمونهها مصونیت ایجاد کند و به طراحان کمک کند تا فضاهای مشکل بالقوه را کشف و ایجاد کنند. با این حال، تجربه همچنین میتواند فرد را به تطابق بیش از حد با دانش عملی اندوخته شده محدود کند. در نتیجه، مشخص نیست که چه سطحی از تجربه به طراحان اجازه میدهد تا خلاقیت بیشتری داشته باشند، اما مشخص است که هم متخصصان و هم تازهکارها میتوانند از محرکهای بیرونی و تشابههای بصری برای بهبود عملکرد خود استفاده موثری کنند .
پیشینههای رشتهای
همانطور که تجربه افراد (یعنی دانش عملی انباشتهشده) با الهام و تثبیت مرتبط است، پیشینه رشتهای آنها (یعنی زمینه عملی یا مطالعاتی) نیز به این مسئله مربوط میشود. پیشینه یک فرد میتواند در عمق یا وسعت کشف فضاهای حل مشکل تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، در مقایسه با مهندسان، طراحان صنعتی قادر به تولید راهحلهای بیشتری در خارج از فضاهای معمول و قابلدسترس بودند که نشان میدهد طراحان صنعتی میتوانند در برابر تثبیت طراحی مقاومتر باشند.
از سوی دیگر، مهندسان راهحلهای پیچیدهتر و جزئیتری در مورد مکانیسم، ارائه میدهند. به عبارت دیگر، اگر چه طراحان صنعتی تعداد و تنوع بیشتری از راهحلها را ایجاد میکنند، اما مهندسان ممکن است بیشتر نگران این باشند که این راهحلها چگونه واقعاً مشکل را حل خواهند کرد. در مقایسه با مهندسان مکانیک، طراحان صنعتی طرحهای بیشترو منحصر به فردتری تولید میکنند، چه در معرض محرکهای خارجی قرار بگیرند و چه نداشته باشند. این امر ممکن است منعکسکننده آموزش طراحی باشد که طراحان صنعتی را به طور مداوم در جستوجوی تفاوت سوق میدهد و حتی بر خلاقیت خود متمرکز است. بنابراین، آموزش یا تربیت افراد (که پیشینه آنها را تعریف میکند) به طور مستقیم بر روی راهحلهایی که آنها ایجاد میکنند تأثیر میگذارد؛ از این رو، بعضی از رشتهها ممکن است بیشتر در معرض تأثیرات تثبیت باشند.
انتزاع مسئله
در بررسی الهامبخشی و تثبیت، خلاصه طرحهای مسئله از نظر میزان، سطح جزئیات و وضوح تفاوت دارند و بر این اساس، افراد ممکن است به طور متفاوتی تفسیر شوند. برای تولید راهحلهای متنوع، انتزاع امری ضروری است و کمک میکند شباهتها بین دامنههای ناهمگون اطلاعاتی شناسایی شوند و تشابهها را در ساختارهای ظاهراً متفاوت قابل تشخیص شوند. بایستی به این نکته توجه شود که انتزاع نباید محتوا را تغییر دهد، بلکه باید مسئله را مستقل از دامنه یا زمینه کند.
زمانی که این جنبهها مورد نظر قرار بگیرند، بیان انتزاعی مشکل انتزاعی به ایجاد ایدههای متنوع کمک میکنند، مشکلات خاص به افزایش تمرکز و همگرایی نیازمندند. حال، اگر یک مسئله به طرزی بسیار انتزاعی بیان شود، احتمال این که گزینهها با الزامات مسئله مطابقت نداشته باشند، کمتر است و اگر مسئله بسیار خاص باشد، راهحلهای مشابه بیشتر و در یک دامنه همگرا میشوند .به عبارت دیگر، تعاریف انتزاعی مشکلات میتوانند به افزایش تعداد ایدهها، دامنههای بازنمایی شده توسط ایدهها و ابتکارها در ارائه کلیت راهحلها کمک کنند.
تعریف مسائل خاصتر به راهحلهایی منجر میشوند که با الزامات مشکل سازگارتر باشند. تعریف یک زمینه و بستر در بیانیه مسئله (یا خلاصه) تأثیر زیادی بر طرح نهایی دارد، مخصوصا در رابطه با تنوع ایدهها. زمینه و بستر، فضای مشکل را تعریف میکند و برای بازیابی حافظه مرتبط با مشکل لازم ذکر آنها لازم است. عدم وجود اطلاعات درباره زمینه میتواند استراتژی پیشفرض را فعال کند. به طور کلی، مشخص کردن زمینه و محدودیتها هنگام تعریف یک مسئله و در عین حال انتزاع از مسئله در الهام بخشی بسیار مفید است.
زمان (ددلاین)
به شرکتکنندگان زمان مشخصی داده میشود تا فضای راهحل را کشف کنند و ایدههای خود را ارائه دهند. هنگام تجزیه و تحلیل تفاوت بین دورههای کوتاه و طولانی تولید ایده، دریافتند که شرکتکنندگان آنها وقتی اجازه کار برای دورههای زمانی طولانیتر را داشته باشند، راهحلهای متنوعتری تولید میکنند و زمان اضافی باعث افزایش سطح خلاقیت راهحلها میشود. روشهای طولانیتر راهحلهای متنوعتری (که طیف وسیعتری از دستههای راهحل را پوشش میدهد) و راهحلهای غیر تکراری بیشتری را ایجاد میکند. همچنین جدا شدن ار فضای مسئله (مثلاً تغییر ناگهانی کار) میتواند تأثیر مثبتی بر روشهای طراحانهای تحت تثبیت داشته باشد، به خصوص اگر اختلال در مراحل اولیه طراحی و خلق کانسپت رخ دهد. به طور خلاصه، برای مقابله با تثبیت ناشی از منابع الهام خارجی، به نظر می رسد داشتن زمان کافی برای ایدهپردازی و صرف زمانی دور از فضای مسئله و کار میتواند راهگشا باشد.
منبع
Vasconcelos, L. A., & Crilly, N. (2016). Inspiration and fixation: Questions, methods, findings, and challenges. Design Studies, 42, 1-32.