حلما بهبود
در سالهای اخیر، استفاده از علوم رفتاری در سیاستگذاری عمومی به طور چشمگیری افزایش یافته است. واحدهایی که به «واحدهای تلنگر» یا «واحدهای بینشهای رفتاری» معروفاند، با بهرهگیری از مطالعات رفتاری، روانشناسی، اقتصاد رفتاری و علوم اجتماعی، به دولتها و ارگانهای عمومی کمک میکنند تا تصمیمات و خدمات خود را بهتر و انسانیتر ارائه دهند. تاریخ ایجاد این واحدها به اواخر دهه ۲۰۰۰ برمیگردد. در سال ۲۰۰۹، دولت ایالات متحده کَس سانستین را منصوب کرد تا اصلاحات رفتار محور در قوانین ارائه دهد. سپس در سال ۲۰۱۰، بریتانیا نخستین «واحد بینشهای رفتاری» را تشکیل داد. این واحد سریعاً مورد توجه جهانی قرار گرفت و کشورهایی مانند استرالیا، کانادا، آلمان و دیگران نیز تجربیات مشابهی را آغاز کردند.
تلنگر، یک مداخله مبتنی بر علوم رفتاری است که معمولاً با تغییر نحوه ارائه گزینهها (یعنی معماری انتخاب) صورت میگیرد و باعث میشود افراد رفتارشان را به شکلی قابلپیشبینی تغییر دهند. این شامل هشدارها، یادآوریها، شفافسازی اطلاعات، سادهسازی و ثبتنام خودکار است. تلنگر آزادی انتخاب را حفظ میکند؛ هیچ گزینهای را ممنوع نمیکند یا مشوق مالی قابلتوجهی ایجاد نمینماید.
تلنگر سه ویژگی اصلی دارد: افراد را مجبور به انجام کاری نمیکند، آزادی انتخاب را حفظ میکند، مشوق مالی زیادی ارائه نمیدهد. تایلر و سانستین تأکید دارند که:
برای آن که چیزی یک تلنگر محسوب شود، باید اجتناب از آن آسان و ارزان باشد. تلنگر، مالیات، جریمه، یارانه، یا ممنوعیت نیست. مثلاً قراردادن میوه در ارتفاع چشم یک تلنگر است؛ ولی ممنوع کردن فستفود یا اعمال مالیات بر آن، تلنگر نیست.
این تعریف به ما کمک میکند که درک کنیم تلنگر چگونه با تغییر در نحوه ارائه انتخابها، افراد را به تصمیمات بهتر برای خودشان سوق میدهد بدون اینکه آزادی آنها سلب شود.
تیم بینشهای رفتاری (Behavioural Insights Team) یا همان «واحد تلنگر» که بعدها به این نام شناخته شد، در سال ۲۰۱۰ توسط نخستوزیر وقت بریتانیا، دیوید کامرون، در خیابان داونینگ (دفتر نخستوزیری بریتانیا) راهاندازی شد. اهداف این تیم چیزی شبیه به مأموریت غیرممکن بود: تغییر بنیادین رویکرد حداقل دو وزارتخانه بزرگ، واردکردن درکی تازه و واقعبینانهتر از رفتار انسانی در بدنه دولت و ارائه بازدهی ده برابری نسبت به هزینههایش. اگر این تیم شکست میخورد، قرار بود در دومین سالگردش تعطیل شود، به همین اندازه زود تا رای دهندگان تا انتخابات بعدی، این آزمایش شرمآور را فراموش کرده باشند. اما در طول دو سال اول، تیم بینشهای رفتاری دهها آزمایش در حوزههایی چون: سلامت، مالیات، صرفهجویی انرژی، کاهش جرم، اشتغال، و حتی رشد اقتصادی انجام داد و برخلاف انتظار بسیاری، موفق شد.
آزمایشهای این تیم نشان داد که تغییرات کوچک و ظاهراً بیاهمیت میتوانند اثرات بزرگی داشته باشند و جالبتر اینکه اغلب این مداخلات تقریباً هیچ هزینهای نداشتند. در پایان دو سال، نتایج کاملاً روشن بود: سیاستگذاری مبتنی بر بینشهای رفتاری نتایج بهتری به بار میآورد، خدمات عمومی را برای مردم سادهتر میکرد و هزینهها را کاهش میداد.
واحد تلنگر پیش از کرونا روی چه پروژههایی کارکرده بود که باعث به چشم آمدن بیشتر این واحد شد؟ علاوه بر همهگیری کرونا، واحد تلنگر پیش از آن در حوزههای مختلفی از سیاستگذاری عمومی فعالیت کرده است که از جمله نمونههای اولیه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تشویق مردم به پرداخت به موقع مالیات، حضور به موقع در دادگاهها، همکاری با Jobcentres برای ارتقای اشتغال و افزایش میزان اهدای عضو و یکی از بزرگترین موفقیتهای سیاستگذاری با رویکرد تلنگر حتی پیش از تشکیل رسمی این واحد رخ داده بود ثبتنام خودکار در طرحهای بازنشستگی بود که با طراحی پیشفرض مناسب، بیش از ۱۰ میلیون نفر تا به اکنون در این طرحها مشارکت دارند.
مثالی تاریخی و مثالی معاصر از اهمیت نقش تلنگرها در سیاستگذاریها
در قرن هجدهم، فردریک کبیر، پادشاه پروس، میخواست مردم کشورش سیبزمینی بخورند؛ چون نسبت به نان ارزانتر، مغذیتر و مقاومتر به شرایط آبوهوایی بود. اما مردم این غدهی زیرزمینی را نمیشناختند و حتی به آن بیاعتماد بودند؛ بنابراین او مزارع سلطنتی سیبزمینی را راهاندازی کرد و دستور داد اطراف آنها توسط گارد سلطنتی محافظت شود اما نه خیلی سختگیرانه! این محافظت نمایشی باعث شد مردم تصور کنند که سیبزمینی کالایی گرانبهاست و حتی برخی شبانه از مزرعهها «دزدیدند» تا بکارند در نتیجه محبوبیت سیبزمینی افزایش یافت و به بخشی از غذای ملی پروس تبدیل شد. این یک تلنگر کلاسیک بود که با استفاده از نداشتن ممنوعیت، جلبتوجه اجتماعی و تغییر برداشت عمومی بدون اجبار رفتاری را به نحوی مناسب شکلدهی و ساماندهی کرد.

در مثالی معاصر و یکی از شهرهای فرانسه، مقامات برای مقابله با تخلفات سرعت غیرمجاز، تصمیم گرفتند بهجای تکیه صرف بر جریمههای نقدی، از تصاویر استفاده کنند. آنها به رانندگان متخلف، عکسهایی از خودشان در حال رانندگی با سرعت بالا (گرفتهشده توسط دوربینهای کنترل سرعت) ارسال کردند، همراه با پیام: این شما هستید در حال ارتکاب جرم. این تصویرسازی شخصیسازیشده باعث شد رانندگان به شکل قابلتوجهی رفتارشان را تغییر دهند. زیرا دیدن خودشان در حال تخلف، آنهم در یک قاب واقعی، احساس مسئولیت، شرم و آگاهی اجتماعی را فعال میکرد. این هم یک نمونه از هم تلنگر است که از بازخورد شخصی و بصری به جای تنبیه صرف استفاده کرده است.
مفاهیم روانشناسی مؤثر در واحدهای تلنگر
اثر آشنایی (Familiarity Effect)
اثر آشنایی که گاهی به آن mere exposure effect هم گفته میشود، پدیدهای روانشناختی است که در آن صرفاً مواجههی مکرر با یک شیء، چهره، ایده یا حتی صدا باعث میشود ما به آن احساس مثبتتری پیدا کنیم. این اثر نشان میدهد که انسانها تمایل دارند چیزهایی را که برایشان آشناست، بیشتر بپذیرند یا دوست داشته باشند حتی اگر منطقی برای آن نداشته باشند.
کاربرد این اثر در تلنگر در سیاستگذاری، تلنگرهایی مانند ارسال چندبارهی پیامک یادآوری، یا نشاندادن نمادهای خاص (مثل پرچم یا چهره افراد قابلاعتماد) در فرمهای دولتی، میتوانند باعث افزایش احساس راحتی، اعتماد و در نتیجه تعامل مردم با سیاست یا خدمت شوند، است.
ناهمخوانی شناختی (Cognitive Dissonance)
این مفهوم که توسط لئون فستینگر مطرح شد، بیان میکند که انسانها زمانی که بین رفتار و باورهایشان تعارض وجود دارد، دچار تنش ذهنی میشوند و سعی میکنند این تعارض را از بین ببرند، حال یا به واسطه تغییر رفتار، یا با تعدیل باور. میتوان از این پدیده برای ایجاد تلنگرهایی استفاده کرد که فرد را به مشارکت اولیه در یک رفتار خوب (مثل اهدای عضو، رأیدادن یا بازیافت) تشویق کند، تا بعداً احساس مسئولیت و انسجام شناختی، آن را به رفتاری پایدار تبدیل کند.
اثر کوکتل (Cocktail Party Effect)
این پدیده اشاره دارد به توانایی شگفتانگیز انسان در تمرکز بر یکصدای خاص (مثل شنیدن نام خودش) در میان همهمه و شلوغی و نشان میدهد که ذهن ما به اطلاعات شخصیسازی شده و مرتبط به خود، واکنش قویتری نشان میدهد. در طراحی پیامها، تلنگرهایی که شخصیسازی شدهاند (مثلاً استفاده از نام فرد در پیامک یا نامه «خانم رضایی، وقت مالیاتی شما فرارسیده») میتوانند اثربخشی بسیار بیشتری داشته باشند نسبت به پیامهای عمومی و غیرشخصی.
مطالعات کلاسیک و مرتبط
مطالعات کلاسیک اطاعت و مشابهی مانند آزمایشهای میلگرام، اش و زندان استنفورد هم به ضرورت و تأثیر این تلنگرها تأکید چند باره دارند. چه در مورد آزمایشهایی که افراد عادی در موقعیتهایی قرار گرفتند که باید به دیگران شوک الکتریکی وارد میکردند، تنها به این دلیل اینکه فردی با لباس رسمی از آنها خواسته بود و بیشتر شرکتکنندگان تا شوکهای شدید هم پیش رفتند، فقط چون «دستور» داشتند. در آزمایش اش (Asch) – یا همرنگی با گروه افراد حاضر بودند پاسخ غلط بدهند، فقط برای اینکه با گروهی هماهنگ باشند که همه به عمد اشتباه میگفتند. در نتیجه فشار اجتماعی حتی باور ما به واقعیت را تحت تأثیر قرار میدهد. در نتیجه بررسی آزمایش زندان استنفورد (زیمباردو) در مورد تأثیر نقش و موقعیت، دانشجویانی که نقش زندانی یا نگهبان را گرفته بودند، به سرعت رفتارهای واقعی و گاه خطرناکی را از خود نشان میدادند، آن هم تنها به دلیل آن نقش.
همه این مطالعات نشان میدهند که ما بسیار بیشتر از آنچه فکر میکنیم، تحتتأثیر زمینه اجتماعی و محیط هستیم؛ بنابراین طراح «معماری انتخاب» باید این نیروها را بشناسد و از آنها در جهت مثبت استفاده کند تا با نشاندادن اینکه دیگران چه میکنند (هنجار اجتماعی)، ایجاد احساس مسئولیت جمعی و استفاده از قدرت مرجعها (افراد معتبر، سازمانها، پزشکان، معلمان …) افراد را به سمت انتخابهایی بهتر، سالمتر و همراستا با اهداف اجتماعی سوق دهد.
چارچوب اخلاقی FORGOOD در سیاستگذاری رفتاری
چارچوب FORGOOD یک ابزار ارزیابی اخلاقی برای تحلیل مداخلات رفتاری مانند تلنگر (nudge) است. این چارچوب به سیاستگذاران کمک میکند تا اطمینان حاصل کنند که مداخله رفتاری طراحی شده، از نظر اخلاقی مشروع، شفاف، عادلانه و قابل دفاع است. در ادامه هر یک از اجزای این چارچوب توضیح داده شده است:
| توضیح | معیار |
| آیا سیاست رفتاری منجر به پیامدهای ناعادلانه یا بازتوزیعهای نامطلوب در جامعه میشود؟ به ویژه آیا بر گروههای خاصی فشار بیشتری وارد میکند؟ | عدالت Fairness |
| آیا سیاست به طور آشکار اطلاعرسانی شده یا به صورت پنهان و فریبنده طراحی شده است؟ مردم باید بدانند که در معرض تلنگر قرار گرفتهاند. | شفافیت Openness |
| آیا سیاست به خودمختاری، کرامت، آزادی انتخاب و حریم خصوصی افراد احترام میگذارد؟ اجبار یا سوءاستفاده از نقاط ضعف روانی نقض این اصل است. | احترام Respect |
| آیا هدف سیاست رفتاری مشروع، مثبت و در راستای منافع عمومی است؟ هدف نباید صرفاً کنترلگرانه یا بهرهجویانه باشد. | اهداف Goals |
| آیا مردم ابزارهای مداخله (وسایل)) و اهداف آن را میپذیرند؟ مشارکت اجتماعی و شفافیت در فرایند طراحی اهمیت دارد. | پذیرش عمومی Opinions |
| آیا سیاستگذاران بررسی کردهاند که گزینههای بهتر یا مؤثرتر برای رسیدن به همان هدف وجود دارد یا نه؟ | گزینههای بهتر Options |
| آیا سیاستگذاران مشروعیت قانونی و اخلاقی لازم برای بهکارگیری چنین مداخلهای را دارند؟ | اختیارات مشروع Delegation |
بهرهگیری از مدل APPLES بهمنظور شکلدهی واحدهای تلنگر
مدل APPLES یک راهنمای بسیار کاربردی برای دولتها و سازمانهایی است که میخواهند واحد تلنگر یا واحد بینشهای رفتاری مشابهی راهاندازی کنند. دیوید هالپرن و تیمش این نکات کلیدی را در قالب یک واژهی اختصاری به نام APPLIES خلاصه کردهاند که میتوان آن را به صورت کامل توضیح داد:
. A – Administrative Support حمایت اداری: داشتن حمایت از سطوح بالای اداری دولت بسیار حیاتی است. در مورد BIT بریتانیا، حمایت مستقیم دبیر کابینه (بالاترین مقام اداری کشور) باعث شد دیگر نهادها نیز این تیم را جدی بگیرند.
. P – Political Supportحمایت سیاسی: حمایت دولت در سطح سیاسی و حتی شخص نخستوزیر و معاون او در راهاندازی BIT در سال ۲۰۱۰ نقش مهمی داشت. همراستایی با روایت سیاسی دولت، پذیرش عمومی را نیز افزایش میدهد.
. P – People افراد مناسب: ترکیب درستی از تخصصها در یک واحد تلنگر لازم است. افرادی نظیر افراد با تجربه در امور دولتی، کارشناسان علوم رفتاری، و کسانی که روابط قوی درون سازمان دارند.
. L – Location مکان مناسب: حضور فیزیکی در مکانهایی که تصمیمات غیررسمی گرفته میشوند (مثلاً اطراف پارلمان، خیابان وایتهال یا ساختمان نخستوزیری) بسیار تأثیرگذار است.
. E – Experimentation آزمایش محوری: یادگیری از طریق آزمایش، بازخورد و اصلاح رویکردها اصل اساسی است. تلنگرها باید قابلسنجش و ارزیابی باشند. استفاده از آزمایشهای میدانی (RCT) برای اثبات کارایی بسیار مهم است.
. S – Scholarship دانش و ارتباط دانشگاه: دانستن دقیق ادبیات علمی و آخرین یافتههای روانشناسی رفتاری بسیار مهم است. تیم باید با محققان محلی و دانشگاهیان خبره در ارتباط باشد و از آنها بهعنوان مشاور علمی بهره ببرد.
چارچوب EAST
چارچوب EAST یکی از کاربردیترین و شناختهشدهترین مدلها در حوزه سیاستگذاری رفتاری است در واحدهای تلنگر است که توسط تیم بینشهای رفتاری بریتانیا BIT برای سادهسازی طراحی تلنگرها ارائه شد. این چارچوب مخفف چهار اصل کلیدی است که نشان میدهد چگونه میتوان رفتار مطلوب را در مردم افزایش داد. نخستین اصل آسان (Easy) است؛ یعنی باید انجام رفتار هدف تا حد ممکن ساده و بیزحمت شود، مانند استفاده از فرمهای ساده، روندهای بدون پیچیدگی یا انتخابهای پیشفرض. دومین اصل جذاب (Attractive) بر اهمیت جلب توجه تأکید دارد، با کمک طراحی بصری، رنگهای چشمگیر، یا استفاده از پیامهای هیجانی و خلاقانه. سومین اصل اجتماعی (Social) به قدرت هنجارهای اجتماعی اشاره دارد؛ افراد معمولاً تمایل دارند همان کاری را انجام دهند که دیگران انجام میدهند، بنابراین میتوان با ارائه اطلاعات درباره رفتار دیگران، آنها را به مسیر مورد نظر سوق داد و در نهایت، اصل به موقع (Timely) بر زمانبندی درست تلنگر تأکید دارد؛ ارائه پیام یا مداخله در زمانی که فرد آمادگی ذهنی یا عملی بیشتری برای تصمیمگیری دارد، میتواند اثربخشی آن را چندین برابر کند. این چارچوب ساده، در عین سادگی، ابزار قدرتمندی برای حل مسائل رفتاری در حوزههای مختلفی همچون سلامت، مالیات، آموزش و انرژی فراهم کرده است.


3 گام طراحی مداخله تلنگری
مرحله اول: شناسایی رفتار هدف
(Identify Target Behavior)نخستین گام در طراحی مداخله تلنگری، تعریف دقیق رفتاری است که میخواهیم آن را تغییر دهیم. این رفتار باید: مشخص (Specific) باشد: مثلاً جمعیت هدف، دفعات یا شدت رفتار به طور واضح تعیین شده باشد؛ معنادار (Meaningful) باشد: تغییر آن باید تأثیر قابلتوجهی در بهبود نتیجهی سیاستگذاری داشته باشد؛ قابلسنجش (Measurable) باشد: تا بتوان اثربخشی مداخله را ارزیابی کرد. مثلاً «افزایش پیشگیری از بیماریهای غیرواگیر» بسیار کلی است و باید به رفتارهای دقیقتری مانند «افزایش نرخ شرکت در غربالگری سرطان» شکسته شود. این رفتارِ هدف در انتهای «نقشه فرایند رفتاری» قرار میگیرد و تمرکز مداخله روی آن خواهد بود.
مرحله دوم: شناسایی اصطکاکها و محرکهای رفتار (Determine the Friction and Fuel of the Behavior)
در این مرحله، فرایندی که افراد باید طی کنند تا به رفتار هدف برسند، مرحله به مرحله ترسیم میشود. این نقشه باید تا حد امکان جزئی و دقیق باشد، از منظر مردم (نه سیاستگذار) تدوین شده باشد و با مشارکت ذینفعان بررسی و تکمیل شود. در این فرایند، باید تمام موانع (اصطکاکها) و محرکها (سوختها) را شناسایی کرد. مثلاً ممکن است فرد فراموش کند که نامه غربالگری را دریافت کرده، یا نداند چگونه وقت بگیرد (مانع)، یا شاید بشنود که دوستانش هم رفتهاند (محرک). ترسیم چنین نقشهای به تعیین نقطههای دقیق مداخله کمک میکند.
🧠 مرحله سوم: طراحی و اجرای تلنگر (Design and Implement the Nudge)
در این گام، با استفاده از چارچوب EAST (آسان، جذاب، اجتماعی، بهموقع) مداخلهای طراحی میشود که بتواند موانع مرحله قبل را برطرف کرده و از محرکها بهره ببرد. این چارچوب ۴ بعد اصلی برای طراحی مداخله رفتاری دارد. هدف از این مرحله آن است که مداخلهای طراحی شود که افراد را در مسیر درستی قرار دهد، بدون اجبار و با استفاده از انگیزههای طبیعی آنها.
تلنگر یکی از ابزارهایی است که باید در کنار سایر ابزارها مانند آموزش، مشوقهای مالی و قوانین رسمی به کار گرفته شود تا بیشترین اثربخشی حاصل شود. در سیاستگذاری عمومی، تغییر رفتار شهروندان نیازمند بهرهگیری از مجموعهای از ابزارهای مختلف است که هر کدام ویژگیها، مزایا و محدودیتهای خاص خود را دارند. نخست، رویکرد اطلاعرسانی Informational Approach با تکیه بر آموزش، آگاهیرسانی و ارتقای دانش عمومی سعی میکند مردم را به تصمیمگیری آگاهانه سوق دهد. نمونههایی از این رویکرد شامل کمپینهای آموزشی درباره تغذیه سالم یا مضرات سیگار است. با اینکه این روش آزادی کامل فردی را حفظ میکند، در شرایطی که افراد انگیزه کافی ندارند یا با عادتهای رفتاری روبهرو هستند، چندان مؤثر نخواهد بود. دوم، رویکرد تلنگر Nudge بر اساس طراحی محیط تصمیمگیری بهگونهای است که افراد به صورت ناخودآگاه به سمت گزینه مطلوب سوق داده میشوند، بدون اینکه اجباری در کار باشد. تلنگرها اغلب کمهزینه و مؤثرند، اما نیازمند درک عمیق رفتار انسان هستند و ممکن است از نظر اخلاقی مورد بحث قرار گیرند. سوم، رویکرد مالی Financial Approach از پاداشها یا جریمهها برای جهتدهی به رفتار استفاده میکند، مانند اعمال مالیات بر نوشابههای قندی یا یارانه برای ورزش و تغذیه سالم میتواند انگیزههای فوری و قوی ایجاد کند، اما در صورت طراحی نادرست ممکن است ناعادلانه یا ناپایدار باشد و در نهایت، رویکرد مقرراتی Regulatory Approachشامل تصویب قوانین و ممنوعیتهایی است که افراد را ملزم به رعایت رفتارهای خاص میکند، مانند الزام به استفاده از کلاه ایمنی یا ممنوعیت استعمال دخانیات در اماکن عمومی. این ابزار از قدرت اجرایی بالایی برخوردار است اما اجرای آن نیازمند زیرساختهای نظارتی قوی و حمایت اجتماعی است. در عمل، مؤثرترین برنامههای سیاستی ترکیبی از این چهار ابزار هستند که با توجه به بافت فرهنگی، ویژگیهای جمعیت هدف، و منابع موجود طراحی میشوند.

اینکه چگونه تشخیص دهیم چه نوع تلنگر و واحدی مؤثر است، تنها به مسائل یک جامعه بستگی ندارد؛ بلکه عواملی چون فرهنگ، تاریخ، سبک زندگی و آداب و رسوم آن جامعه نیز نقش مهمی ایفا میکنند. تلنگرها معمولاً در کوتاهمدت تأثیرگذار هستند، اما برای تأثیرات پایدارتر باید یک سامانه پویا و سازگار با شرایط محلی طراحی و اجرا شود. از آنجا که طراحی و اجرای مداخلات رفتاری چندوجهی برای یک فرد یا حتی یک نهاد بهتنهایی دشوار است، ضروری است که ائتلافهایی بین متخصصان، دولتها، بخش خصوصی و مردم محلی شکل گیرد. این همکاری میتواند شامل اشتراکگذاری دانش و تجربیات، تصمیمگیری جمعی درباره اولویتها و ملاحظات اخلاقی و طراحی تلنگرهایی که با نیازها و ویژگیهای خاص جامعه هماهنگ باشند.
این نوع سازماندهی اجتماعی نقش مهمی در ایجاد سیستمهایی ایفا میکند که به طور مستمر و پویا رفتارهای سالم را در بافت محلی نهادینه میکنند و همه در واحدهای تلنگر تجسم مییابند. با توجه به اینکه تلنگرها ابزارهایی کمهزینه و مؤثر برای سیاستگذاری هستند که میتوانند به بهبود عملکرد سیاستها و برنامههای سنتی کمک کنند، به ویژه در ساخت جوامعی سالمتر و عادلانهتر. این مداخلات رفتاری میتوانند برای ترویج عادتهای سالم، بهبود محیطهای زندگی و اجتماعی، تقویت سرمایه اجتماعی، کاهش تبعیض و افزایش دسترسی به خدمات به کار گرفته شوند. تلنگرها میتوانند بهرهوری سازمانها را نیز افزایش دهند؛ مثلاً با کاهش بار اداری یا تسهیل دسترسی افراد به خدمات عمومی، یکی از دلایل اصلی استقبال گسترده دولتها از تلنگرها، سادگی اجرا و عدم نیاز به تخصص پیچیده است؛ بنابراین، کارمندان اجرایی میتوانند آن را به راحتی در خدمات روزانه به کار گیرند. با این حال، باید دانست که تلنگر راهحل همه چیز نیست. پیچیدگی مسائل سلامت عمومی نیازمند ترکیبی از روشها است: از اطلاعرسانی و مشوقهای مالی گرفته تا مقررات رسمی. ترکیب چند ابزار سیاستی اثربخشی تغییر رفتار را به طور چشمگیری افزایش میدهد؛ بنابراین، ادغام هوشمندانه تلنگرها با سایر سیاستها میتواند مسیر جامعه را بهسوی آیندهای سالمتر تسریع کند.
ساختار سازمانی یک واحد تلنگر
ساختار سازمانی یک واحد تلنگر (Nudge Unit) بسته به کشور، هدف و سطح سیاستگذاری میتواند متفاوت باشد، اما در حالت کلی، چند رکن اساسی و مشترک دارد که آن را اثربخش و کارآمد میسازد. این واحد معمولاً بهصورت تیمی چابک و چندرشتهای شکل میگیرد که ترکیبی از تخصصهای علوم رفتاری، تحلیل داده، طراحی ارتباطات، و سیاستگذاری عمومی را در بر میگیرد. در رأس این ساختار، مدیر یا رئیس واحد قرار دارد که دارای پیشزمینهای در روانشناسی، اقتصاد رفتاری یا سیاستگذاری عمومی است و مسئول تعیین اولویتها، رهبری تیم و تعامل با نهادهای بالا و ذینفعان است. در کنار او، تیمی از کارشناسان علوم رفتاری وظیفه طراحی مداخلات و تحلیل رفتار انسان را بر عهده دارند. تحلیلگران داده نیز با استفاده از روشهایی مانند آزمایشهای میدانی کنترلشده (RCT)، به سنجش اثربخشی تلنگرها میپردازند. متخصصان طراحی ارتباطات نقش کلیدی در ترجمه مفاهیم رفتاری به قالبهای بصری و پیامرسانی مؤثر ایفا میکنند. در همین حال، هماهنگکنندگان سیاست و مشارکت، ارتباط بین واحد تلنگر و نهادهای اجرایی یا محلی را برقرار میکنند تا مداخلات با واقعیتهای سیاستگذاری هماهنگ باشد. در صورت امکان، حضور یک کارشناس اخلاق نیز توصیه میشود تا بر اصول اخلاقی و شفافیت مداخلات نظارت داشته باشد.
در کنار تیم اجرایی، وجود یک هیئت مشورتی علمی شامل دانشگاهیان و پژوهشگران، تضمینکننده کیفیت علمی و بهروز بودن فعالیتهای واحد خواهد بود. تعداد اعضای این واحد معمولاً بین ۵ تا ۱۵ نفر است و پیشنهاد میشود که در نزدیکی مراکز تصمیمگیری مستقر باشد. ساختار اولیه میتواند به صورت آزمایشی (Pilot) راهاندازی شود و سپس با ارزیابی نتایج، گسترش یابد.
نمودار سازمانی پیشنهادی
| وظایف | سمت |
| رهبری تیم، تعیین استراتژی و گزارشدهی | مدیر واحد (Director) |
| تحلیل رفتار و طراحی مداخلات | کارشناس علوم رفتاری |
| ارزیابی و مدلسازی آماری | تحلیلگر داده |
| طراحی بصری، پیامرسانی و تجربه کاربر | متخصص طراحی پیام و ارتباطات |
| ارتباط با سازمانها و هماهنگی اجرا | هماهنگکننده سیاست و مشارکت |
| نظارت بر ملاحظات اخلاقی و شفافیت (اختیاری) | کارشناس اخلاق |
| پشتیبانی علمی و دانشگاهی از طرحها | هیئت مشورتی علمی |
نتیجهگیری
تلنگرها نشان دادهاند که با بهرهگیری از درک عمیق رفتار انسانی، میتوان بدون اجبار یا تحمیل، افراد را به انتخابهایی بهتر، سالمتر و همراستا با منافع فردی و جمعی سوق داد. تجربه موفق کشورهایی مانند بریتانیا، آمریکا و ژاپن در راهاندازی واحدهای بینش رفتاری، نشان میدهد که استفاده از چارچوبهایی مانند EAST و مدل APPLES میتواند ساختارمند و هدفمند باشد. همچنین، اثربخشی تلنگرها وقتی دوچندان میشود که در کنار سایر ابزارهای سیاستی از جمله آموزش، مشوقهای مالی و مقررات قانونی قرار گیرد.
با توجه به پیچیدگی چالشهای اجتماعی و بهداشتی، تلنگر را باید نه راهحل نهایی، بلکه بخشی هوشمند و مکمل از جعبه ابزار سیاستگذاری دانست. موفقیت در این مسیر، نیازمند مشارکت واقعی میان دولت، نهادهای محلی، متخصصان و خود مردم است؛ تا سیاستهایی انسانی، متناسب با زمینه فرهنگی و دارای اثربخشی بلندمدت شکل گیرد. در نهایت، تلنگرها میتوانند بهعنوان پلی میان علم رفتار و واقعیتهای اجتماعی، راه را برای ساختن جوامعی آگاهتر، سالمتر و عادلانهتر هموار سازند.
منابع
| Halpern, David. Inside the nudge unit: How small changes can make a big difference. Random House, 2015. Patel, Mitesh S., Kevin G. Volpp, and David A. Asch. “Nudge units to improve the delivery of health care.” New England Journal of Medicine 378.3 (2018): 214-216. governments invest more in nudging? Psychol. Sci. 2017, 28, 1041–1055. [CrossRef] [PubMed] Chesters, Kevin, and Mick Mahoney. The Creative Nudge: Simple Steps to Help You Think Differently. Laurence King Publishing, 2021. |