تاثیرات فردی رسانههای اجتماعی بر زنان و دختران
IPOL مدیریتهای عمومی در کمیسیون اروپا – دپارتمان سیاستهای حقوق و امور قانون اساسی برای شهروندان
ترجمهی مصطفی خسروی
این فصل پژوهشهای کلیدی را در مورد تاثیرات شناخته شده رسانههای اجتماعی بر روی زنان و دختران ارائه میدهد. بسیاری از پژوهشهای ذکر شده به بررسیهای سیستماتیک یا مطالعات تاثیرگذار اشاره دارد که مکانیسمهایی را که توسط آنها این تاثیرات رخ میدهد، شناسایی میکند. اگر چه این مطالعات ممکن است منحصرا بر اروپا متمرکز نشوند، با این وجود برای درک این موضوع، امری حیاتی هستند.
سلامت روان عمومی
شناسایی یک رابطه علی بین استفاده از رسانههای اجتماعی و اثرات منفی بر سلامت روان، مانند افسردگی یا اضطراب، حتی بدون در نظر گرفتن جنسیت، امری پیچیده است. بسیاری از پژوهشها بر روی نوجوانان متمرکز است، زیرا انتقال از کودکی به نوجوانی معمولا با افزایش احتمال مشکلات سلامت روان و استفاده از رسانههای اجتماعی مرتبط است. این امر ناگزیر، منجر به این نگرانی میشود که ممکن است بین این دو رابطهای علی وجود داشته باشد. پژوهشهای مورد بحث در این بخش، اگر چه به طور خاص بر اروپا متمرکز نشده است، به رابطه بین رسانههای اجتماعی و نگرانیهای مربوط به سلامت روان و همچنین عواملی که ممکن است این رابطه را توضیح دهند، میپردازد.
کلی و همکاران 10 هزار نوجوان 14 ساله را از مطالعه کوهورت هزاره بریتانیا مورد بررسی قرار دادند تا رابطهی میان علایم افسردگی و رسانههای اجتماعی از جمله مسیرهایی که از طریق آنها ممکن است این تاثیر رخ دهد، ایجاد کند. یافتههای کلیدی عبارتند از:
- زمان صرف شدهی بیشتر در رسانههای اجتماعی با افزایش علایم افسردگی در پسران و دختران همراه بود، اما این تاثیر در دختران بسیار بیشتر بود.
- در مقایسه با افرادی که کمتر از 3 ساعت در روز را در شبکههای اجتماعی سپری میکردند، 26 درصد افزایش علایم افسردگی در بین دختران، و 21 درصد افزایش علایم افسردگی در بین پسرانی که 3 تا 5 ساعت را سپری کردند، مشاهده شد. در میان افرادی که بیش از 5 ساعت وقت گذاشتهاند، این ارقام برای دختران به 50 درصد و برای پسران به 35 درصد میرسد.
- قویترین مولفه برای علایم افسردگی، کمبود خواب با کیفیت بود، که به دلیل صرف زمان زیاد در رسانههای اجتماعی ایجاد میشد. ارتباط دیگر با علایم افسردگی، آزار و اذیت آنلاین، اعتماد به نفس پایین و تصویر منفی بدن بود.
- آزار و اذیت آنلاین بر سایر مولفهها تاثیر منفی گذاشت و منجر به افزایش سطح خواب ضعیف، اعتماد به نفس پایین و به ویژه تصویر منفی بدن شد.
این کار با آن چه در سایر مطالعات در مقیاس بزرگ یافت میشود مطابقت دارد. یک مطالعه مبتنی بر این موضوع در کشور بریتانیا، با استفاده از مجموعه دادههای طولی متشکل از بیش از 9 هزار جوان نشان داد که سطح تعامل رسانههای اجتماعی که دختران را در سن 10 سالگی درگیر میکنند، به عنوان عامل پیشبینیکنندهای برای سطح دشواریهای عاطفی-اجتماعی (علائم عاطفی، مشکلات رفتاری، مشکلات روابط) عمل میکند، که با افزایش سن با آن مواجه میشوند. اما این امر درمورد پسرها صادق نبود. تویینگ و مارتین از نمونهای از بیش از 220 هزار نوجوان در ایالات متحده و بریتانیا استفاده کردند و دریافتند که به نظر میرسد رابطهای میان استفاده از رسانههای اجتماعی و مسائل مربوط به سلامت روان برای دختران افزایش یافته است. آنها همچنین خاطر نشان کردند که پسران در نمونهی آنها بیشتر درگیر بازی هستند، در حالی که دختران بیشتر از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند.
در مجموع، این مطالعات وجود یک رابطه معنادار بین رسانههای اجتماعی و سلامت روان را برجسته میکنند که به طور نامتناسبی بر دختران تاثیر میگذارد. با این حال، آنان همچنین به اهمیت انواع استفاده و نیاز به شناسایی این موضوع که چرا رسانههای اجتماعی میتوانند تاثیر منفی بر سلامت روان دختران داشته باشند، اشاره میکنند. یک انتقاد معتبر از مطالعاتی که بر استفاده از رسانههای اجتماعی تمرکز دارند این است که میان زمان صرف شده و انواع استفاده از رسانههای اجتماعی تفاوتی قائل نمیشوند. رسانههای اجتماعی در زندگی جوانان تعبیه شده است و به عنوان راهی برای معاشرت با دیگران عمل میکند و به همین دلیل شناسایی مکانیسمهای خاصی که ممکن است دختران را در معرض تاثیرات منفی بر سلامت روانی قرار دهد برای شناسایی راهحلها و یا مداخلات بالقوه مهم است.
یکی از راههای دستهبندی برای استفادهها، استفادهی فعال است که شامل تعامل فعال با رسانههای اجتماعی از طریق پست کردن، تعامل با محتوا یا تعامل با افراد از طریق نظر دادن یا پیامرسانی مستقیم است. راه دیگر استفاده غیرفعال میباشد که شامل مشاهدهی محتوای دیگران بدون تعامل با آنان است. استفادهی غیرفعال با کاهش تندرستی همراه است، در حالی که استفاده فعال در واقع میتواند به تندرستی کمک کند. دلایل این امر این است که استفاده غیرفعال باعث احتمال بیشتری میشود که فرد بین خود و دیگران مقایسه کند، بنابراین احساس انزوا و بیکفایتی را افزایش میدهد، در حالی که استفاده فعال میتواند منجر به احساس ارتباط بیشتر با دیگران و افزایش سرمایه اجتماعی شود. این پژوهش به یک موضوع گستردهتر میپردازد، مانند دلایلی که چرا یک فرد با توجه به شیوهای که در رسانههای اجتماعی فعالیت میکند، در بررسی تاثیر رسانههای اجتماعی بر سلامت نوعی از تفاوت را ایجاد میکند. همه نوجوانانی که در استفاده منفعلانه از رسانههای اجتماعی شرکت میکنند، به دلیل استفاده از آنها، اثرات منفی را تجربه نمیکنند، در واقع فقط اقلیت کوچکی این چنین میباشند، اما برخی از افراد، بیشتر مستعد آسیبهای آنلاین هستند. به عنوان مثال، یک جوان که از بدن خود نارضایتی دارد، ممکن است به طور منفعلانه پستهای دیگران را مرور کند که این احساس را تقویت میکند، در حالی که همان پستها را میتوان توسط جوان دیگری مشاهده کرد که آن را با همان دریچهی مقایسههای منفی اجتماعی مشاهده نمیکند. بنابراین، رسانههای اجتماعی میتوانند در ایجاد احساس نارضایتی نقش داشته باشند، اما به ندرت به عنوان تنها عامل این اتفاق شناخته میشوند.
به جای تمرکز بر تاثیرات مقیاس بزرگی که یک پلتفرم ممکن است در یک جمعیت داشته باشد، تمرکز بر مکانیسمهای خاصی که بر برخی افراد تاثیر میگذارد، ممکن است مفیدتر باشد. این امر به ویژه هنگام در نظر گرفتن مداخلات مناسب مفید است. به عنوان مثال، شواهدی وجود دارد که فشار جامعه برای انطباق با استانداردهای زیبایی باعث میشود که دختران به محبوبیت و تجربیات مثبت اجتماعی اهمیت بیشتری دهند. این شواهد با نتایج نظرسنجی EU Kids Online که در بخش 2.3 توضیح داده شد، مطابقت دارد. این امر نشان میدهد دختران تاثیر تعاملات منفی با دیگران را بسیار بیشتر از پسرها احساس میکنند. کسانی که خود را با دیگران مقایسه میکنند نیز در معرض خطر بیشتری برای تجربه پیامدهای منفی در نتیجهی استفاده از رسانههای اجتماعی هستند. علاوه بر این، آزار و اذیت اینترنتی ممکن است منجر به استرس بینفردی بیشتر در دختران آنلاین شود، زیرا دختران زمانی که مشکلاتی را تجربه میکنند بیشتر از پسرها در رسانههای اجتماعی عنوان میکنند و به نوبه خود، بیشتر احتمال دارد نظراتی را دریافت کنند که بیانگر منفی مشابه باشد و منجر به فرآیند نشخوار شود. این نوع عوامل، که بیشتر بر دختران تاثیر میگذارند، به عنوان مکانیسمهایی عمل میکنند که از طریق آن رسانههای اجتماعی میتوانند بر سلامت روان فرد تاثیر بگذارند. بخشهای باقی مانده، این مکانیسمها را با جزئیات بیشتری بررسی میکنند.
سلامت روان مرتبط با بدن
تحقیقات به طور مداوم ارتباط میان مسائل مربوط به تصویر بدن، اختلالات خوردن و رسانههای اجتماعی را نشان داده است. بررسی سیستماتیک 67 مقاله به این نتیجه رسید که شواهد زیادی برای حمایت از این ادعا وجود دارد که استفاده از اینترنت، به ویژه در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مبتنی بر تصویر، با افزایش تصویر بدن و نگرانیهای خوردن مرتبط است و به نظر میرسد که نوجوانان به ویژه در برابر این اثرات آسیبپذیرتر هستند. بررسی سیستماتیک دیگری، که هم نوجوانان و هم بزرگسالان را پوشش میدهد، نشان داد که استفاده از رسانههای اجتماعی و به ویژه اشتراکگذاری عکس، با نتایج غذایی نامنظم و تصویر منفی بدن همراه است و مقایسه اجتماعی مبتنی بر ظاهر به عنوان یک عامل کلیدی در این فرآیند شناسایی شده است. استفاده از اینستاگرام به عنوان عاملی برای افسردگی، اعتماد به نفس پایین، اضطراب ظاهری و نارضایتی از بدن در میان زنان، به ویژه هنگامی که در معرض تصاویر زیبایی و تناسب اندام هستند، شناسایی شده است. زنانی که سلفیهای خود را در رسانههای اجتماعی به اشتراک میگذاشتند، بیشتر از بهبود خلقوخو و احساس عدم جذابیت گزارش میدهند. همچنین در میان زنانی که مرتبا پستهای متمرکز بر ظاهر که توسط مدلها و وبلاگنویسان تناسب اندام به اشتراک گذاشته میشود را در اینستاگرام مشاهده میکردند، «محرک لاغری» شناسایی شد.
توضیح کلیدی برای این که چرا زنان بیشتر به سمت پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مبتنی بر تصویر کشیده میشوند، علیرغم تمایلشان به القای نارضایتی از بدن، نظریه عینیتسازی است. بر اساس نظریه عینیتسازی، رشد در جامعهای که بدن زنان به طور معمول جنسی میشود و به عنوان معیاری برای سنجش ارزش آنها توسط دیگران مورد استفاده قرار میگیرد، باعث میشود زنان نسبت به نحوهی ارائه خود آگاهتر شوند. این به نوبهی خود منجر به نظارت بر بدن میشود، که نظارت معمول بر ظاهر فرد است. علاوه بر این، تغییرات دوره زندگی، مانند بلوغ، با خطرات سلامت روانی بالاتری مانند اختلالات خوردن مرتبط است، زیرا دخترانی که بلوغ را تجربه میکنند، بیشتر آگاه میشوند که مورد تبیین توسط جنسیت قرار میگیرند و منجر به افزایش عینیت بخشیدن به خود میشود. دختران به دلیل سه عامل که به عنوان «طوفان کامل» توصیف شدهاند، بیشتر در معرض خطر نارضایتی از بدن هستند:
- ویژگیهای رسانههای اجتماعی (مانند تصاویر همسالان و توانایی بازخورد).
- ویژگیهای دوران نوجوانی (به عنوان مثال اهمیت افزایش روابط با همسالان و تایید گرفتن از آنان).
- ویژگیهای اجتماعی شدن جنسیت (مثلا تمرکز اجتماعی بر ظاهر زنان و دختران).
ویژگیهای دوران نوجوانی تا حد زیادی غیر قابل تغییر است. برخی از ویژگیهای رسانههای اجتماعی نیز برای به چالش کشیدن، مانند توانایی اشتراکگذاری تصاویر، عملی نیستند؛ در حالی که سایر ویژگیهای ظریفتر ممکن است در معرض بازبینی قرار گیرند، مانند روشی که یک پلتفرم معیارهایی را درباره نحوهی تعامل سایر کاربران با محتوای یک فرد به اشتراک میگذارد. ویژگیهای اجتماعی شدن جنسیت را میتوان به چالش کشید، که در فصل 5 با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار میگیرد.
فلتمن و زیمانسکی استفادهی زنان از اینستاگرام را مورد بررسی قرار دادند و عواملی را شناسایی کردند که منجر به نظارت بر بدن شده است و یا از این نظارت شدن مصون میکند، و یا تمرکزی مداوم بر ظاهر خود را ایجاد میکند. آنها دریافتند افرادی که استانداردهای فرهنگی زیبایی را درونی میکنند یا خود را با افرادی که احساس میکنند ظاهر بهتری دارند مقایسه میکنند، بیشتر درگیر نظارت بر بدن هستند. با این حال، داشتن باورهای فمینیستی قوی، که به عنوان توافق با نگرشها و باورهایی که برابری جنسیتی را بیشتر میکند، اندازهگیری میشود، به عنوان یک عامل محافظتی عمل میکند. بدین معنی که این زنان با وجود استفاده از اینستاگرام، رفتارهای نظارت بر بدن را تجربه نکردهاند. این یافتهها دوباره نشان میدهند که مشکلات تصویر بدن مستقیما از درگیر شدن با رسانههای مبتنی بر عکس ناشی نمیشوند. اگر چه پلتفرمهای مبتنی بر تصویر مانند اینستاگرام، انتشار تصاویر حامی بیاشتهایی را تسهیل کردهاند، اما همچنین بینشهای مفیدی را در مورد انواع و علل ناراحتی جنسیتی که توسط بسیاری از دختران و زنان جوان تجربه میشود، ارائه میکنند. بنابراین، علاوه بر قرار گرفتن در معرض تصاویر «الهام بخش لاغری»، مهم است که در نظر بگیریم که چگونه عوامل خارجی مانند تحصیلات، عزت نفس و باورهای اجتماعی-فرهنگی در مورد نقشهای جنسیتی نیز تعیین میکنند که آیا کاربران نارضایتی بدنی را تجربه خواهند کرد یا خیر. نویسندگان این مطالعه خاطرنشان میکنند که نظرات در بررسی واقعیت تاثیرگذار هستند زیرا آنها به سادگی از طرف شخص ثالث نمیآیند. در عوض، آنها قدرت را در دست دارند زیرا توسط همسالان در پاسخ به تصاویر تحریک میشوند، و نیاز به روابط با همسالان و تایید زیربنای استفاده از رسانههای اجتماعی توسط زنان و دختران را تقویت میکند.
خشونت سایبری علیه زنان و دختران
اصطلاح خشونت سایبری مبتنی بر جنسیت در اتحادیه اروپا برای توصیف انواع جدیدی از اعمال خشونتآمیز که با واسطهی فناوری آنلاین انجام میشوند، بهکار میرود. بهعنوان مثال میتوان از قلدری سایبری، آزار و اذیت آنلاین، سوءاستفاده از قرار گذاشتنهای سایبری، پورن انتقامجویانه، و استاک سایبری نام برد. هیچ تعریف پذیرفتهشدهای از خشونت سایبری مبتنی بر جنسیت وجود ندارد و از اصطلاحات مشابهی نیز برای توصیف این پدیده استفاده شده است، مانند خشونت جنسی مبتنی شبکه یا فناوری، یا آزار و اذیت مبتنی بر جنسیت آنلاین. گزارش اخیر EIGE اصطلاح «خشونت سایبری علیه زنان و دختران» را توصیه کرده است. یک تعریف گسترده این است: «اقدام یک یا چند نفر که بر اساس هویت جنسی یا جنسیتی آنان و یا با اعمال هنجارهای مضر جنسیتی به دیگران آسیب میرساند. این اقدام با استفاده از اینترنت و یا فناوری تلفن همراه انجام میشود و شامل تعقیب، قلدری، آزار جنسی، افترا، سخنان نفرتانگیز و بهرهکشی میشود.» در حالی که چنین اقداماتی به صورت آنلاین انجام شده اما تاثیرات خشونت سایبری نیز به صورت آفلاین احساس میشود که منجر به ناراحتی روانی میگردد، در حالی که برخی از انواع خشونت سایبری ممکن است پیش درآمدی برای خشونت فیزیکی باشند.
آزار جنسی آنلاین نیز به عنوان نوعی از خشونت سایبری شناخته میشود و شامل طیف گستردهای از رفتارها شده که از محتوای دیجیتال (تصاویر، ویدئوها، پستها، پیامها، صفحات) در پلتفرمهای مختلف، خصوصی یا عمومی، استفاده میکنند که میتواند باعث ایجاد احساس تهدید، استثمار، اجبار، تحقیر، ناراحتی، جنسی یا تبعیض برای فرد شود. این امر در حالی شکل میگیرد که تاثیرات خشونت سایبری بدون شک بر روشهایی که زنان و دختران میتوانند به طور مساوی در فضای مجازی شرکت کنند که در فصل 5 مورد بحث قرار گرفته است، موثر است. این بخش به تاثیرات فردی، مانند تاثیر روانی خشونت سایبری و فشارهای مرتبط با ارسال پیامک و خطرات به اشتراک گذاری تصاویر بدون توافق فرد میپردازد.
تاکتیکهای مورد استفاده عاملان خشونت سایبری میتواند طیف گستردهای از اقدامات خصمانه را پوشش دهد، همان طور که در نقل قول زیر مشخص شده است:
«تاکتیکهای رایج آزار و اذیت شامل داکسینگ[1] (به اشتراک گذاری اطلاعات خصوصی با سوءنیت)،جعلهویت، سخنان نفرتانگیز، اخاذی و ارعاب، تجاوز جنسی، لینچ کردن و تهدید به مرگ؛ دستکاری عکس (میمها، هرزهنگاری بدون توافق و دیپ فیک)، «پورن انتقامی» و توزیع غیر توافقی تصاویر جنسی است. در موارد شدید، فیلمهای تجاوز جنسی در حال انجام و سایر اشکال خشونت در سراسر شبکههای خصوصی به اشتراک گذاشته میشود تا به زنان «اخطار» داده شود که صحبت نکنند یا به رفتارشان اعتراض کنند. در برخی دیگر، برای زنان تصاویر تجاوز جنسی ارسال میشود. همه این روشها از تهدیدهای آفلاین مانند تعقیب، شرمساری، تجاوز جنسی و خشونت شریک جنسی استفاده میکنند و قدرت را از میراث قدرتمند و پایدار تبعیضهای تاریخی، شکافهای ایمنی و استانداردهای دوگانه میگیرند.»
طبق گزارش EIGE، دادههای مربوط به خشونت سایبری جنسیتی در اتحادیهی اروپا به دلیل شیوههای جمعآوری دادهها محدود به کشورهای عضو است که تمایل دارند فقط اشکال خاصی از خشونت سایبری را پوشش دهند و معمولا دادههای جزئی مانند جنسیت قربانیان و مجرمان را ثبت نمیکنند. یک رویکرد یکپارچهتر برای جمعآوری دادهها به تخمین بهتر مقیاس مشکل کمک کرده است و امکان تجزیه و تحلیل مقایسهای میان کشورها را فراهم میکند.
مطالعه آژانس حقوق بنیادین اتحادیه اروپا در سال 2014 روی 42 هزار زن در سراسر اتحادیهی اروپا نشان داد که بیش از 1 نفر از هر 10 نفر یا پیام نامناسبی در رسانههای اجتماعی یا ایمیلهای خصوصی یا پیامک دریافت کردهاند، در حالی که 1 نفر از هر 5 نفر آنان بین 18 تا 29 سال دارد و با آزار و اذیت سایبری مواجه شده بودند. این گزارش همچنین نشان داد که زنان 18 تا 29 ساله در معرض خطر بیشتری برای تجربه آزار و اذیت آنلاین هستند. تفاوتهای جنسیتی در تجربیات آزار و اذیت آنلاین نیز از سنین پایین شروع میشود. طبق نظرسنجی EU Kids Online وقتی از دختران در مورد تجربیات رفتار آزاردهنده یا زنندهی آنلاین پرسیده شد، احتمال بیشتری وجود داشت که پرخاشگری آنلاین را تجربه کنند (25٪ از دختران در مقابل 22٪ از پسران) و پسران بیش از دختران فرد پرخاشگری (16% پسران در مقابل 12% دختران) بودند. دختران همچنین 19 درصد بیشتر احتمال داشت که پس از تجربهی پرخاشگری آنلاین، «حداقل کمی ناراحت» باشند.
بررسی یک دهه ادبیات خشونت سایبری نشان داد که خشونت سایبری با پیامدهای منفی از نظر سلامت روان همراه است، اما پیامدهای اجتماعی نیز دارد و با افزایش خطر خشونت آفلاین همراه است. در پیمایش عفو بینالملل در سال 2017، که از 4 هزار زن که خود را کاربران متوسط تا فعال اینترنت توصیف میکردند، نظرسنجی کرد و23 درصد از آنان گفتند که حداقل یک بار مورد آزار و اذیت آنلاین قرار گرفتهاند. این میزان از 16 درصد در ایتالیا تا 33 درصد در ایالات متحده متغیر بود. تاثیر روانی در میان افرادی که سوءاستفاده آنلاین را تجربه کرده بودند به طور بالقوه ویرانگر توصیف شد، به طوری که 61 درصد گفتند که بر عزت نفس و اعتماد به نفس آنها تاثیر منفی گذاشته است، 55 درصد گفتند که در نتیجه استرس، اضطراب یا حملات عصبی را تجربه کردهاند، 63 درصد بیان کردند که این سوءاستفاده آنها را از خوابیدن باز میدارد و 56 درصد گزارش میدهند که سوءاستفاده بر توانایی آنها برای تمرکز طولانی مدت تاثیر گذاشته است. لورا بیتس، بنیانگذار پروژهی سکسیم روزمره، که تجربیات روزانهی زنان در مورد نابرابری جنسیتی را جمعآوری میکند، توضیح داد که سوءاستفادهی آنلاین میتواند زنان را در هر زمانی تحت تاثیر قرار دهد، صرف نظر از این که کجا هستند:
«تاثیر روانشناختی خواندن افکار تصویری یک فرد در مورد تجاوز و به قتل رساندن شما لزوما تایید نمیشود. شما ممکن است خارج از ساعات کاری در اتاق نشیمن خود در خانه بنشینید و ناگهان کسی بتواند یک تهدید به تجاوز باور نکردنی را در دست شما بفرستد.»
سکستینگ یا به اشتراکگذاری ویدئوهای جنسی، تصاویر یا متن از طریق فناوری، زمینهی دیگری است که میتواند خطر خشونت سایبری را در پی داشته باشد. رفتار ارسال پیامک امری عادی است: یک متاآنالیز 82 از شیوع سکستینگ در بین مردان و زنان در 28 مطالعه، که 16 مورد از آنها در اروپا انجام شده بود، نشان داد که میزان شیوع 19.3 درصد ارسال پیام جنسی، 34.8 درصد دریافت و 14.5 درصد ارسال پیام جنسی بدون رضایت وجود دارد. ارسال پیامک در بین افراد 18 تا 29 ساله نیز رایج است و به اشتراکگذاری تصاویر جنسی بدون رضایت به عنوان یک مشکل مهم در این گروه سنی ذکر شده است (از هر هفت نفر یک نفر محتوای جنسی را بدون رضایت ارسال کرده است یا به اشتراکگذاری بدون رضایت تصاویر خود را تجربه کرده است).
یک گزارش اخیر بر اساس دادههای EU Kids Online تجربیات ارسال و دریافت پیامهای جنسی را در بین نوجوانان 12 تا 16 ساله بررسی کرد و دریافت:
- دختران (19٪)، 5 درصد بیشتر از پسران (14٪) در معرض درخواستهای ناخواسته برای اطلاعات جنسی بودند. یک رگرسیون لجستیک از دادهها نشان داد که تفاوتهای جنسیتی با افزایش سن افزایش مییابد، به طوری که یک دختر 16 ساله 31 درصد احتمال درخواستهای جنسی ناخواسته، در مقایسه با 21 درصد برای پسران دارد.
- در یک سوال در استونی، فنلاند، فلاندر، ایتالیا، نروژ و لهستان، دختران 20 درصد بیشتر از دریافت پیامهای جنسی ناراحت هستند (29 درصد در مقابل 9 درصد)، در حالی که پسرها 35 درصد احتمال بیشتری دارد که گزارش دهند که از دریافت پیامهای جنسی خوشحال هستند (48 درصد در مقابل 13 درصد).
تفاوتهای جنسیتی ذکر شده در بالا ممکن است از طریق پژوهش در مورد سوء استفاده جنسی در مدارس بیشتر درک شود که نشان داد، دختران گزارش دادند که احساس فشار برای به اشتراک گذاشتن تصاویر یا ویدیوهای جنسی، یا اشتراکگذاری تصاویر و ویدیوها با دیگران بدون رضایت امری رایج است، در حالی که پسرها معمولا این کار را نمیکنند. این رفتار را گسترده میبیند و آن را به عنوان یک مسئله در نمییابند. دختران همچنین گزارش دادند که پسرها هنگام درخواست تصاویر، به عنوان مثال با عدم پذیرش «نه» برای پاسخ، یا ایجاد چندین حساب برای جلوگیری از مسدود شدن، مداومت داشتند.
هر دو دریافت پیامهای جنسی ناخواسته یا ارسال پیامک تحت اجبار با سطوح بالاتری از پریشانی روانی مرتبط بودهاند. یک بررسی سیستماتیک همچنین نشان داد که سکستینگ در میان نوجوانان، به ویژه در گروههای سنی جوانتر، هم با رفتارهای جنسی مشکلساز و هم با مسائل مربوط به سلامت روان مرتبط است. ممکن است دختران به طور همزمان برای به اشتراک گذاشتن تصاویر جنسی برای تایید پسران فشار بیاورند، اما چنین رفتاری میتواند منجر به تنبیه همجنسهای آن فرد شود که از زبان تحقیرآمیز استفاده میکنند (مانند فاحشه، هرزه و …)که کلیشههای جنسیتی را تداوم میبخشد و استانداردهای دوگانه جنسی را تقویت میکند.
سرانجام، کار نوآورانهای در بریتانیا نشان داده است که سوءاستفادهی جنسی و جنسیتی یک مشکل رو به رشد در مدارس است که در طیف وسیعی از زمینههای آنلاین و آفلاین مرتبط به هم رخ میدهد. این اثر به پویایی قدرت نابرابر در اشتراکگذاری تصویر جوانان، تداوم استاندارد دوگانهی جنسی و تمایل به مقصر دانستن قربانی در گفتمان عمومی و مداخلات آموزشی اشاره میکند. شاید مهمتر از همه این کار، کمبود و ناکافی بودن مداخلات آموزشی برای جوانان در مورد سوءاستفاده جنسی مبتنی بر تصویر (IBSA) را برجسته میکند و خواستار تغییر تمرکز از پارادایم امنیت سایبری به سمت چارچوبی از حقوق دیجیتال، اخلاق و شهروندی است. این بدان معناست که به جای تاکید بر قربانیان سوءاستفادهی آنلاین، از طریق تشویق آنها به مسدود کردن، خودسانسوری، گزارش و حذف، و همچنین مسئولیت اصلی در قبال تصاویری از خود که بدون رضایت به اشتراک گذاشته میشوند، مداخلات باید بر آموزش پاسخگو بودن عاملان این گونه نقض اعتماد و سوءاستفاده متمرکز شوند. چنین تغییر پارادایمی همچنین مربیان را قادر میسازد تا با علل و همچنین علائم سوءاستفادهی جنسی و جنسیتی دیجیتال مقابله کنند.
[1] Doxing