مدخلهایی به حکمرانی
یاسر خوشنویس
یک «شبکه» از گروهی از بازیگران که با یکدیگر وابستگی متقابل دارند به همراه ارتباطات میان آنها تشکیل شده است. بسته به نوع بازیگران، کارکردهای آنها، روابطشان با یکدیگر و سطح و دامنه فعالیتهای هر یک از آنها و نیز محیطی که بازیگران با آن تعامل دارند، شبکههای بسیار گوناگونی پدید میآیند. بازیگران در شبکهها میتوانند افراد، دولتها، شرکتها، سازمانهای غیردولتی یا ترکیبی از آنها باشند. این بازیگران نوعاً از نظر نهادی یا فردی از یکدیگر مستقلاند، اما ممکن است پیوندهای نزدیکی میان آنها وجود داشته باشند، مانند پیوندهایی که میان اعضای یک اتحادیه دیده میشود. در برخی حالات دیگر، ممکن است ارتباطات میان بازیگران گاهبهگاه یا با واسطه باشد. شبکهها گاه کاملا غیررسمیاند، مانند شبکههای دوستی، و گاه ممکن است کاملاً رسمی و تحت قواعد عمل کنند مانند شبکههایی که در سطح سازمانهای بینالمللی شکل میگیرند.
مفهوم شبکه در حوزه حکمرانی طی سه دهه گذشته و پس از جنبش «حکمرانی جدید» اهمیت پیدا کرده است. متخصصان در این حوزه به شبکهها به عنوان شکل متمایزی از هماهنگسازی و سازماندهی اجتماعی نگاه میکنند که در برابر سلسلهمراتبها و بازارها قرار میگیرد. خصوصیت شبکهها در این تقابل تا حد زیادی از وابستگی متقابل بازیگران شبکهها نشأت میگیرد. وابستگی متقابل موجب میشود که هیچ یک از بازیگران نتواند به اهداف خود دست یابد مگر این که با دیگران همکاری کند. بدین ترتیب، شبکهها با بازارها که در آن بازیگران تا حد زیادی از یکدیگر مستقلاند و هر یک از طریق خرید و فروش سعی میکنند به اهداف خود دست یابند، تفاوت دارند. از سوی دیگر، وابستگی متقابل بازیگران در شبکه به این معناست که هیچ یک از آنها نمیتواند به دیگری دستور دهد و هیچ یک چنان به دیگری وابسته نیست که از دستورهای آن تبعیت کند. بنابراین، شبکهها با سلسلهمراتبها که در آنها اقتدار یک بازیگر موجب میشود دیگران از او اطاعت کنند، تفاوت دارند.
در جنبش حکمرانی جدید، بازارها و شبکهها به عنوان محیطهای جدیدی برای حکمرانی تلقی میشوند که به سلسلهمراتبها به عنوان الگوی سنتی حکمرانی افزوده میگردند. در حالی که سلسلهمراتبها بر روابط استخدامی و مقررات متکیاند و بازارها بر اساس قوانین مالکیت و قراردادها فعالیت میکنند، شبکهها بر اساس «تبادل منابع» عمل میکنند. از حیث نوع روابط، سلسلهمراتبها بر اقتدار و تبعیت متکیاند، بازارها بر قیمتگذاری تکیه دارند، اما بازارها بر اساس اعتماد پیش میروند. در صورت بروز تعارض، سلسلهمراتبها بر اساس قوانین و دستوردهی عمل میکنند، بازارها به چانهزنی و در صورت لزوم به دادگاهها روی میآورند و شبکهها از دیپلماسی و گفتگو بهره میگیرند. قالب فرهنگی حاکم بر سلسلهمراتبها دستوردهی و اطاعت است، بازارها فرهنگی رقابتی دارند و شبکهها روابط متقابل و تعاملی را ترویج میکنند.
همچنان که اشاره شد، برخی شبکهها رسمی و برخی غیررسمیاند. شبکههای رسمی درگیر برنامهریزی و مدیریت تصمیمگیری میشوند و منابع را به شکلی ساختاریافته تخصیص میدهند. در مقابل، شبکههای غیررسمی بیشتر بر اساس اعتماد، گفتگو و تبادلهای ساختارنیافته عمل میکنند. شبکههای رسمی شباهت بیشتری به سلسلهمراتبها دارند. در عین حال باید توجه داشت که تمامی این دستهبندیها از جنس گونههای ایدهآلاند و در محیطهای واقعی، عملاً با هویاتی کمابیش آمیخته مواجهیم که ممکن است ترکیبی از خصوصیات بازارها، سلسلهمراتبها و شبکهها را از خود نشان دهند.
طی دهههای اخیر، افزایش قابل ملاحظهای از حیث نقشآفرینی شبکهها در حکمرانی در سطوح مختلف محلی، ملی و بینالمللی دیده میشوند. فرایندهایی چون خصوصیسازی، تفویض اختیارات به نهادهای غیردولتی یا برونسپاری موجب شکلگیری و تقویت شبکهها شده و در نتیجه، مباحث مختلفی درباره مزایا و نقائص شبکهها در حوزه عمومی پدید آمده است.
مدافعان شبکهها به این نکته اشاره میکنند که شبکهها در مقایسه با سلسلهمراتبها، از پویایی و انعطافپذیری بسیار بیشتری برخوردارند و علاوه بر این، از آن جا که بر اعتماد متقابل و دیپلماسی تکیه دارند، شکلی از روابط همکارانه و پایدار را تقویت میکنند که بازارها قادر به انجام آن نیستند. از آن جا که جهان امروزی بیش از پیش پیچیده، متغیر و درهمتنیده میشود، این خصوصیات شبکهها میتواند همخوانی زیادی با تحولات کنونی داشته باشد. هر چه سرعت تغییرات بیشتر باشد و هر چه پیچیدگی مشکلات افزایش یابد، پویایی، انعطافپذیری و وجود اعتماد در شبکهها بیشتر میتواند به حکمرانی بهتر کمک کند. علاوه بر این، شبکهها میتوانند اعضایی ناهمگن از حوزههای مختلف خصوصی، عمومی، دانشگاهی و دولتی را گرد هم آورند و منابع انسانی، مالی و خبرگی آنها را برای رفع مسائل همگرا سازند.
با این حال، شبکهها محدودیتهایی قابل ملاحظه دارند. غیررسمی بودن نسبی شبکهها میتواند باعث شود که پاسخگویی با ابهام و اشکال مواجه گردد و مشخص نباشد که چه فرد یا نهادی در شبکه دقیقاً در قبال چه اقدامی مسئول و پاسخگو است. علاوه بر این، تنوع بازیگران در شبکهها در عین حال که ممکن است مزایایی به همراه داشته باشد، میتواند همراستا کردن و ایجاد ائتلاف میان آنها را دشوار کند، چرا که گاه منافع مشترکی میان بازیگران وجود ندارد و از آنجا که ساختار شبکهها با سلسهمراتبها متفاوت است، هیچ یک از بازیگران از اقتدار لازم برای دستوردهی و کنترل برخوردار نیست. بنابراین، ممکن است دستیابی به توافق یا به اجرا در آوردن توافقات در شبکهها با مشکل مواجه شود.
با توجه به این ملاحظات، حتی مدافعان شبکهها نیز تصدیق میکنند که شبکهها برای تمامی اهداف حکمرانی مناسب نیستند و دولتها باید برای حکمرانی بهتر، بر ترکیبی از سلسلهمراتبها، شبکهها و بازارها تکیه کنند. در واقع، بخشی کلیدی از هنر حکمرانی در جهان امروزی درک نقاط قوت و ضعف هر یک از این سه محیط اصلی و بهره گرفتنِ به موقع از آنها برای مدیریت بهتر مسائل پیش روی دولت و جامعه است.