نگارنده: سید پیمان نقیبی رکنی، دانشجوی دکتری فلسفه
در ابتدای قرن 15 شمسی، اهمیت رسانههای جمعی و جایگاه آنها در نظام سیاستگذاری کلان کشور بیش از پیش هویدا میشود. این مهم ما را بر آن میدارد که درباره مواجهه با فناوریهای نوین موضعی خردمندانه اتخاذ کنیم و ربط و نسبت آن را با فرهنگ ایرانیـاسلامی مورد سنجش قرار دهیم.
درک رسانههای نوین و کارکرد آنها در اجتماع، منوط به تامل در تاریخ پیدایی آنها و نحوه ورودشان به ایران است. به عنوان نمونه، میرزا زینالعابدین تبریزی اولین وسایل چاپ حروفی را به ایران آورد و تحت حمایت عباس میرزا _که نایبالسلطنه و حاکم آذربایجان بود_ چاپخانه کوچکی را دایر نمود.
ظهور صنعت چاپ، نقشی اساسی را در تحولات اجتماعی و دینی ایفا کرده است تا آن جا که در تحلیل اسباب فراگیری جنبش اصلاح دینی[1] در اروپا، همواره از صنعت چاپ به عنوان یکی از بازیگران مهم صحنه یاد شده است. اعلامیههای تند و تیز مارتین لوتر[2] بدون وجود صنعت چاپ هرگز نمیتوانست این چنین فراگیر شود.
با شروع فرآیند جهانیشدن[3] از سده 18 میلادی تمدن بشری، دستخوش تحولات عظیمی گشت. تحولاتی که موجب گسترش هژمونی تمدن غرب گردید. به تبع آن، تمام شئون فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع بشری مطابق با ارزشهای تمدن غربی سامان یافت. هدف ما در این نوشتار، داوری ارزشی درباره هژمونی تمدن غرب نیست بلکه تنها در صدد توصیف آن هستیم. بحث در باب روایی یا ناروایی ارزشهای تمدن غربی به مجالی دیگر نیازمند است.
رسانههای جمعی، ارتباطات را به فراسوی مرزها بردهاند. این امر مناسبات جهانی را دستخوش دگرگونی کرده است تا جایی که حاکمیتها در مدیریت آن دچار چالشهای جدی هستند. این امر به ماهیت خاص و متفاوت رسانههای جمعی باز میگردد. رسانههای نوین سرعت انتقال اطلاعات را به نحو بیسابقهای افزایش دادهاند.
رسانهها برای انتقال پیامها به دو شیوه عمل میکنند:
1) ارتباط کلامی_نوشتاری: هنگامی که نامهای مینگاریم و یا کارت پستالی را ارسال میکنیم.
2) ارتباط غیر کلامی: هنگامی که از زبان اشاره بهره میگیریم و یا از طریق لبخند یا گریه، احساسمان را منتقل میکنیم.
ارتباط میان انسانها اغلب به شکل ارتباط میانفردی بروز میکند. به عنوان مثال هنگامی که میخواهیم عید را تبریک بگوییم و یا فامیل و آشنایان را برای مهمانی دعوت کنیم. اینگونه ارتباطات گرچه قدمتی دیرینه دارند اما با ظهور رسانههای نوین تحول یافتهاند. این تحول تنها محدود به سرعت انتقال پیام نیست بلکه ماهیت آن را نیز تغییر داده است. به عنوان مثال استفاده از ایموجی به نحو چشمگیری افزایش یافته است. فراگیری استفاده از ایموجی «اشک شوق» موجب شد که دیکشنری آکسفورد این ایموجی را در سال 2015 به عنوان کلمه سال برگزیند.
تاثیرات رسانههای جمعی تنها محدود به ارتباط میان فردی نبوده است و بر ارتباط سازمانی نیز تاثیر عمدهای گذاشته است. امروزه هر سازمانی برای ارائه عملکرد مناسب نیاز به ارتباطات گسترده است. ارتباطی که بتواند مخاطبان گستردهای را تحت تاثیر قرار دهد. از همین رو است که اکثریت سازمانهای خصوصی و دولتی در فضای رسانهای فعال هستند. نمونه بارز آن را میتوان در پلتفرم اینستاگرام مشاهده کرد.
تمامی نکات فوقالذکر روشن میکند که ما در دوران رسانهای شدن قرار داریم. رسانهای شدن در امتداد جهانی شدن محقق شده است. لذا این موقعیت تنها محصور در ساحت محلی نیست بلکه به ساحت جهانی منتقل شده است. فرهنگ ما نیز از این تحولات متاثر شده است.
فرهنگ ما از آبشخورهای متعددی سیراب میگردد و بدین اعتبار دارای چهار نص است:
1) حکمت ایمانی(اسلامی)
2) حکمت ایرانی
3) حکمت یونانی
4) فلسفه مدرن
هر کدام از این نصوص در پیوندی در هم تنیده با یکدیگر قرار دارند. هیچکدام را نمیتوان بدون پیوند با دیگری ادراک کرد. فرهنگ ما در طول سالیان توانسته این عناصر را در کنار یکدیگر گرد آورد. نزد قدما و متاخرین این مسئله حائز اهمیت بوده است. نزد قدما میتوان از ناصر خسرو و شیخ بهائی یاد کرد که به ترتیب در کتابهای «جامع الحکمتین» و «مثنوی نان و حلوا» تلاش کردهاند تا میان حکمت ایمانی و حکمت یونانی پیوند برقرار کنند. نزد متاخرین نیز میتوان از شهید مرتضی مطهری نام برد که در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» تلاش کرده تا میان حکمت ایمانی و حکمت ایرانی پیوند برقرار کند.
اما با وجود چنین سابقهی تاریخی، متاسفانه در دهههای اخیر مواجهه با رسانه از منظری حِکَمی مورد توجه قرار نگرفته است. اقتضای خردورزی این است که در باب این مسئله به تامل نظرورزانه بپردازیم. اما مشکل اینجاست که هنوز دارای آن پشتوانه نظری نیستیم که بتوانیم رسانهای شدن عصر جدید را دریابیم.
مواجههی ملاهادی سبزواری با دوربین در عصر ناصری نمونهای قابل توجه است. ملاهادی سبزواری با بیان اینکه سایه (ظل) نمیتواند از صاحب سایه (ذی ظل) جدا باشد امکان عکس گرفتن را منتفی میدانست. ملاهادی سبزواری با تکیه بر حکمت نظری میخواست با دوربین مواجه شود حال آنکه این مسئله در حوزه حکمت عملی قرار داشت. اما در آن سدهها حکمت عملی نزد ایرانیان افول کرده بود و در دوران زوالش قرار داشت.
حکما و اندیشمندان ایرانی در مواجهه با رسانههای سنتی موضعی نادرست را برگزیدند و نتوانستند تحولات رسانهای را دریابند. حال در مواجهه با رسانههای جدید نیز شاهد چنین برخوردی هستیم. باید توجه داشت که تفاوت میان رسانههای سنتی و رسانههای جدید امری صوری نیست بلکه امری ماهوی است. به همین سبب دو مفهوم جهانی شدن و رسانهای شدن باید مورد توجه تحلیلگران قرار بگیرد.
منابع:
- مرتضی مطهری؛ خدمات متقابل اسلام و ایران
- Hepp, Andreas; Hjarvard, Stig; Lundby, Knut (2015). “Mediatization: theorizing the interplay between media, culture and society”
- MARK POEPSEL ; Media, Society, Culture and You
[1] Reformation
[2] . Martin Luther(1483–1546)
[3] . Globalization
[1] Mass media